retrial

/riˈtraɪəl//ˌriːˈtraɪəl/

معنی: محاکمه مجدد، ازمایش مجدد
معانی دیگر: ازمایش مجدد، محاکمه مجدد، قانون ـ فقه : اعاده دادرسى

جمله های نمونه

1. He petitioned for a retrial in camera.
[ترجمه گوگل]او درخواست داد که محاکمه مجدد به صورت غیرعلنی برگزار شود
[ترجمه ترگمان]او خواستار محاکمه مجدد در دوربین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The judge ordered a retrial because new evidence had come to light.
[ترجمه گوگل]قاضی دستور دادرسی مجدد را صادر کرد زیرا شواهد جدیدی به دست آمده بود
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم محاکمه مجدد را صادر کرد، زیرا شواهد جدید به روشنی بیان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A retrial can only take place when new evidence has emerged.
[ترجمه گوگل]محاکمه مجدد تنها زمانی می تواند انجام شود که شواهد جدیدی پیدا شود
[ترجمه ترگمان]محاکمه مجدد تنها زمانی رخ می دهد که شواهد جدید ظهور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The judge's intemperate outburst almost caused a retrial.
[ترجمه گوگل]طغیان غیرمنتظره قاضی تقریباً باعث محاکمه مجدد شد
[ترجمه ترگمان]طغیان سرکش قاضی تقریبا باعث محاکمه مجدد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge ordered a retrial because of irregularities.
[ترجمه گوگل]قاضی به دلیل بی نظمی دستور دادرسی مجدد را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی به دلیل بی نظمی دستور محاکمه مجدد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The discovery of new evidence forced a retrial.
[ترجمه گوگل]کشف شواهد جدید باعث محاکمه مجدد شد
[ترجمه ترگمان]کشف شواهد جدید موجب محاکمه مجدد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A retrial was necessary after the original trial ended with a hung jury.
[ترجمه گوگل]پس از پایان محاکمه اولیه با هیئت منصفه، محاکمه مجدد ضروری بود
[ترجمه ترگمان]بعد از محاکمه اصلی، دادگاه تجدید نظر لازم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Held, allowing the appeal, but ordering a retrial.
[ترجمه گوگل]برگزار شد، درخواست تجدیدنظر را اجازه داد، اما دستور دادرسی مجدد را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]به دادگاه اعتراض کرد و دستور محاکمه مجدد را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Powell's retrial on that specific charge was due to start on Oct. 1
[ترجمه گوگل]محاکمه مجدد پاول در مورد آن اتهام خاص قرار بود در اول اکتبر آغاز شود
[ترجمه ترگمان]محاکمه مجدد پاول به این اتهام خاص در روز یکم ماه اکتبر آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Casa Alianza has continued to press for a retrial.
[ترجمه گوگل]کاسا آلیانزا به فشار برای محاکمه مجدد ادامه داده است
[ترجمه ترگمان]کاسا Alianza برای محاکمه مجدد به مطبوعات ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the retrial, there is no agreement; the brothers were defended at taxpayer expense.
[ترجمه گوگل]برای اعاده دادرسی، توافقی وجود ندارد برادران با هزینه مالیات دهندگان دفاع شدند
[ترجمه ترگمان]برای محاکمه مجدد، هیچ توافقی وجود ندارد؛ برادران در هزینه مالیات دهندگان از آن ها دفاع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judge ordered a retrial.
[ترجمه گوگل]قاضی دستور دادرسی مجدد را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم محاکمه مجدد را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The retrial is in the rebuttal phase.
[ترجمه گوگل]اعاده دادرسی در مرحله ابطال است
[ترجمه ترگمان]محاکمه مجدد در مرحله تکذیب قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One jury will decide the retrial.
[ترجمه گوگل]یک هیئت منصفه در مورد اعاده دادرسی تصمیم خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]یک هیات منصفه برای محاکمه مجدد تصمیم خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Following the grand jury's indictment, however, the retrial was set aside pending the outcome of the federal case.
[ترجمه گوگل]با این حال، پس از کیفرخواست هیئت منصفه، محاکمه مجدد در انتظار نتیجه پرونده فدرال کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]با این حال پس از کیفرخواست هیات منصفه عالی، محاکمه مجدد در انتظار نتیجه پرونده فدرال به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاکمه مجدد (اسم)
retrial

ازمایش مجدد (اسم)
retrial

تخصصی

[حقوق] اعاده دادرسی، تجدید محاکمه

انگلیسی به انگلیسی

• second or additional trial
a retrial is a second trial that someone has, because the jury at the first trial could not reach a decision or because the first trial was not properly conducted.

پیشنهاد کاربران

بپرس