react

/riˈækt//rɪˈækt/

معنی: واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن
معانی دیگر: عکس العمل داشتن (یا نشان دادن)، (به روال اول خود) بازگشتن، به افزایش ادامه دادن، (شیمی - با: on یا with) فعل و انفعال کردن، اثر کردن یا داشتن، کنش واکنش کردن، واکنایی داشتن، دوباره کردن یا انجام دادن، دوباره عمل کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: reacts, reacting, reacted
(1) تعریف: to act in response to a stimulus or influence.

- She thought it was an innocent comment, but he reacted with fury.
[ترجمه Sahar] او فکر کرد که این یک عقیده ی مظلومانه است، اما با خشم باز خورد داد
|
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که این یک اظهارنظر بی گناه است، اما او با عصبانیت واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که این یک نظر معصومانه است، اما با خشم واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She reacted strangely to the news of the accident.
[ترجمه Darya.Hoseiny] او به طرز عجیبی به خبر تصادف واکنش نشان داد
|
[ترجمه گوگل] او نسبت به خبر تصادف واکنش عجیبی نشان داد
[ترجمه ترگمان] او به طور عجیبی به اخبار تصادف عکس العمل نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to respond in opposition to some act, force, or condition.

- The nobles reacted against the unreasonable demands of the king.
[ترجمه گوگل] اشراف در برابر خواسته های نامعقول شاه واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان] اشراف مخالف خواسته های غیرمنطقی پادشاه عکس العمل نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to ignite a reciprocal action or a counteracting force or effect (often fol. by on or upon)
مشابه: respond

- Harsh discipline may react upon the children in ways that you would not wish.
[ترجمه گوگل] انضباط خشن ممکن است به گونه‌ای به کودکان واکنش نشان دهد که شما نمی‌خواهید
[ترجمه ترگمان] نظم و انضباط شدید ممکن است به روش هایی واکنش نشان دهد که شما نمی خواهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of chemicals, to undergo change when combined.

- Rust is formed when iron reacts with hydrogen and oxygen.
[ترجمه گوگل] زنگ هنگام واکنش آهن با هیدروژن و اکسیژن ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان] (راست)وقتی شکل می گیرد که آهن با هیدروژن و اکسیژن واکنش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: re-acts, re-acting, re-acted
• : تعریف: to act, perform, or do again.

جمله های نمونه

1. to react according to form
طبق روش معمول واکنش کردن

2. an acid can react with a base to form a salt
اسید می تواند با باز فعل و انفعال بکند و ملح تشکیل بدهد.

3. How did Wilson react to your idea?
[ترجمه گوگل]واکنش ویلسون به ایده شما چگونه بود؟
[ترجمه ترگمان]ویلسون به نظر تو عکس العمل نشون داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm not sure how he's going to react to the news.
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که او چگونه به این خبر واکنش نشان خواهد داد
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم که او چه واکنشی به اخبار نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I nudged her but she didn't react.
[ترجمه احسان] او را نیشگون گرفتم اما واکنش نشان نداد
|
[ترجمه گوگل]من به او اشاره کردم اما او واکنشی نشان نداد
[ترجمه ترگمان]به او سقلمه زدم، اما واکنش نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By gravitation the sun and planets act and react upon one another.
[ترجمه گوگل]با گرانش خورشید و سیارات بر روی یکدیگر عمل کرده و واکنش نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]با جاذبه خورشید و سیارات به یکدیگر عمل می کنند و نسبت به یکدیگر واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our eye react s to light.
[ترجمه گوگل]چشم ما به نور واکنش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]چشمان ما به روشنایی واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I shouted at her,but she didn't react at all.
[ترجمه گوگل]سرش فریاد زدم ولی اون اصلا عکس العملی نشون نداد
[ترجمه ترگمان]من به او فریاد زدم، اما او هیچ واکنشی نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How did your mother react to the news? She reacted by getting very angry.
[ترجمه گوگل]واکنش مادرت به این خبر چگونه بود؟ او با عصبانیت شدید واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]مادرت چه واکنشی به اخبار نشون داد؟ او با عصبانی شدن عکس العمل نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You never know how he is going to react.
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید که او چگونه قرار است واکنش نشان دهد
[ترجمه ترگمان] تو هیچوقت نمیدونی چه واکنشی نشون میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I watched to see how he'd react.
[ترجمه گوگل]نگاه کردم ببینم چه واکنشی نشان خواهد داد
[ترجمه ترگمان]دیدم چه واکنشی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When an acid and an alkali react together the result is a salt and water.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اسید و یک قلیایی با هم واکنش نشان می دهند، نتیجه نمک و آب است
[ترجمه ترگمان]وقتی اسیدی و قلیایی با هم واکنش نشان می دهند، نتیجه نمک و آب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The working class usually react/reacts in a predictable way to government policies.
[ترجمه گوگل]طبقه کارگر معمولاً به شیوه ای قابل پیش بینی به سیاست های دولت واکنش نشان می دهد/واکنش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]طبقه کارگر معمولا نسبت به سیاست های دولت واکنش نشان می دهد \/ واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Will the people ever react against this dictator?
[ترجمه گوگل]آیا مردم هرگز علیه این دیکتاتور واکنش نشان خواهند داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا مردم به این دیکتاتور واکنش نشان می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واکنش نشان دادن (فعل)
respond, react

عکس العمل نشان دادن (فعل)
react

واکنش کردن (فعل)
react

تحت تاثیر واقع شدن (فعل)
react

تخصصی

[مهندسی گاز] واکنش نشان دادن، واکنش کردن

انگلیسی به انگلیسی

• respond, act in response to a stimulus; answer, reply
when you react to something that has happened to you, you behave in a particular way because of it.
if you react against the way other people behave, you deliberately behave in a different way.
when someone reacts to a drug, they are made ill by it.
when one chemical substance reacts with another, it combines with it chemically to form another substance.

پیشنهاد کاربران

واکنش نشان دادن
مثال: She didn't know how to react to the news.
او نمی دانست چطور به خبر واکنش نشان دهد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Reacting is quick. Responding is slower.
مقابله کردن
When you react to something, you respond to it.
همون واکنش نشان دادن هست
واکُنِشاندَن. باعث ایجاد واکنش شدن.
واکُنِشیدَن به چیزی/کسی.
react ( verb ) = عکس العمل نشان دادن، واکنش نشان دادن، تحت تاثیر قرار گرفتن، پاسخ دادن یا مخالفت نشان دادن ( معمولاً با خشونت و یا سماجت ) ، فعل و انفعال نشان دادن ( در واکنشهای شیمیایی )
معانی دیگر >>>>> منعکس شدن، تحت تاثیر واقع شدن، به روال اول خود ( برگشتن )
...
[مشاهده متن کامل]

Definition = عمل به شیوه ای خاص به عنوان نتیجه مستقیم چیزهای دیگر/تغییر در روش فیزیکی یا شیمیایی هنگام قرار دادن با ماده دیگر/اگر مواد واکنش نشان دهند ، وقتی با هم ترکیب شده و تغییر می کنند/اگر قیمتها یا بازارها تحت تاثیر قرار بگیرند ، سطوح آنها در نتیجه رویدادی مستقیم افزایش یا کاهش می یابد/
react calmly/cautiously = به آرامی/محتاطانه عکس العمل نشان دادن
quick to react = سریع عکس العمل نشان دادن
examples:
1 - She slapped him and called him names, but he didn't react.
او به او سیلی زد و نام اش را صدا کرد ، اما او واکنشی نشان نداد.
2 - The judge reacted angrily to the suggestion that it hadn't been a fair trial.
قاضی با عصبانیت به این پیشنهاد که دادرسی عادلانه نبوده واکنش نشان داد.
3 - Many people react ( badly ) to penicillin.
بسیاری از مردم به پنی سیلین به طور بدی واکنش نشان می دهند.
4 - Potassium reacts with water.
پتاسیم با آب فعل و انفعال نشان می دهد.
5 - He reacted angrily to her comments.
او با عصبانیت نسبت به نظراتش واکنش نشان داد.
6 - She called him all sorts of names, but he didn't react.
او به او انواع ناسزاها را گفت اما او واکنشی نشان نداد.
7 - How do you think she’ll react when she hears the news?
فکر می کنید وقتی خبر را می شنود چگونه واکنش نشان می دهد؟
8 - The State Department reacted favorably to the proposal.
وزارت خارجه به این پیشنهاد واکنش مثبت نشان داد.
9 - How did bank share prices react to last year's financial results?
قیمت سهام بانک ها نسبت به نتایج مالی سال گذشته چگونه تحت تاثیر قرار می گیرند؟
10 - Some people can react badly to certain Spices
برخی از افراد می توانند نسبت به ادویه جات خاص حساسیت بدی نشان دهند
11 - Psychologists often react to the traditional upbringing of some parents with their children
روانشناسان اغلب به تربیت سنتی برخی از والدین با فرزندان خود واکنش نشان می دهند ( مخالفت خود را ابراز می کنند )
12 - The market reacted positively to last week's news of the �53. 7m bid.
بازار به اخبار هفته گذشته مزایده53. 7 میلیون پوند واکنش مثبت نشان داد.
13 - The union reacted angrily to the threat of job losses.
اتحادیه نسبت به تهدید از دست دادن شغل با عصبانیت واکنش نشان داد.
14 - China has reacted to reports of unsafe products by cracking down on its own manufacturers.
چین در واکنش به گزارش محصولات ناایمن با تحت فشار قرار دادن ( سختگیری کردن علیه ) تولیدکنندگان خود واکنش نشان داد.

react against = تقابل با
عکس العمل نشان دادن
واکنش
جو گیر شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس