rattle on

جمله های نمونه

1. Our headmaster rattled on for at least two hours at the opening ceremony.
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه ما حداقل دو ساعت در مراسم افتتاحیه سر و صدا کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ما حداقل دو ساعت در مراسم افتتاحیه به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She rattled on for hours about her past unfortunate experiences.
[ترجمه گوگل]او ساعت ها در مورد تجربیات ناگوار گذشته خود صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]ساعت ها راجع به تجربیات تلخ گذشته او وراجی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The girls awoke to the sound of rain rattling on the windows.
[ترجمه گوگل]دخترها با صدای باران که روی شیشه ها می پیچید از خواب بیدار شدند
[ترجمه ترگمان]دخترها با صدای باران که از پنجره ها به گوش می رسید بیدار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was on the phone for hours last night, just rattling on to her friends.
[ترجمه گوگل]دیشب ساعت ها با دوستانش صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]دیشب ساعت ها پشت تلفن بود و با سرو صدا به دوستانش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hailstone are rattling on the window-panes.
[ترجمه گوگل]تگرگ روی شیشه‌های پنجره می‌تپد
[ترجمه ترگمان]hailstone در شیشه های پنجره تلق تلق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nancy would rattle on for hours about her grandchildren.
[ترجمه گوگل]نانسی ساعت ها در مورد نوه هایش غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]نانسی ساعت ها درباره نوه هایش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hailstones rattled on the tin roof.
[ترجمه گوگل]تگرگ روی سقف حلبی به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]hailstones روی سقف حلبی تلق تلق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a pale-pink celluloid rattle on his desk.
[ترجمه گوگل]یک جغجغه سلولوئید صورتی کم رنگ روی میزش بود
[ترجمه ترگمان]یک جغجغه صورتی کم رنگ روی میزش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the night a ferocious hail-storm rattles on the tin roof.
[ترجمه گوگل]در شب، یک طوفان تگرگ وحشیانه روی سقف حلبی می‌پیچد
[ترجمه ترگمان]در شب یک توفان وحشیانه ای در سقف حلبی صدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Deanna just loves to rattle on about her boyfriend.
[ترجمه گوگل]دینا فقط دوست دارد در مورد دوست پسرش حرف بزند
[ترجمه ترگمان]Deanna دوست داره در مورد دوست پسرش گریه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the train rattled on, however, doubts began to assail me.
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که قطار در حال حرکت بود، تردیدها شروع به حمله به من کردند
[ترجمه ترگمان]با این همه، همچنان که قطار به راه افتاد، تردیدها به من حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I make him talk his talk, he rattle on, I strike to follow you.
[ترجمه گوگل]او را وادار می کنم حرفش را بزند، او جغجغه می کند، من می زنم تا دنبالت بروم
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند شروع به حرف زدن می کند: من وادارش می کنم حرفش را بزند، من هم از تو پیروی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A : God, you do rattle on.
[ترجمه گوگل]ج: خدایا، تو سر و صدا می کنی
[ترجمه ترگمان]ای خدا، باه اش حرف بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• talk constantly, chatter; continue to produce a series of fast knocking or tapping sounds

پیشنهاد کاربران

بپرس