معنی: توجیه، انطباق با اصول عقلانی، توجیه عقلیمعانی دیگر: عقلانی کردن
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of accounting for one's behavior, events, or the like, with seemingly reasonable and logical explanations which are actually self-serving attempts to excuse or justify.
جمله های نمونه
1. No amount of rationalization could justify his actions.
[ترجمه گوگل]هیچ مقدار منطقی نمی تواند اعمال او را توجیه کند [ترجمه ترگمان]هیچ توجیه عقلانی نمی توانست اقدامات او را توجیه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. But that weak rationalization came too late and has been muted by the waves of criticism.
[ترجمه محسن بزرگی] اما این توجیه ضعیف عقلانی، خیلی دیر آمد و با امواجی از انتقادات، خاموش شد.
|
[ترجمه گوگل]اما این منطقی سازی ضعیف خیلی دیر انجام شد و با موج های انتقاد خاموش شد [ترجمه ترگمان]اما این توجیه عقلانی خیلی دیر آمد و توسط امواج انتقادات خاموش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The rationalization process involved concentrating the production of standard draught beers at the Watson brewery at St Helens.
[ترجمه گوگل]فرآیند منطقی سازی شامل تمرکز تولید آبجوهای آبجو استاندارد در کارخانه آبجوسازی واتسون در سنت هلنز بود [ترجمه ترگمان]فرآیند rationalization شامل تمرکز بر تولید آبجو های استاندارد در آبجوسازی وات سن در سنت هلن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All this suggests the urgent need for rationalization and a consistent approach.
[ترجمه گوگل]همه اینها نیاز مبرم به منطقی سازی و یک رویکرد منسجم را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]تمام این موارد نیاز مبرم به توجیه عقلانی و رویکرد سازگار را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Such standardization and rationalization of diverse local practices was promoted by lawyers who were the agents of change.
[ترجمه گوگل]چنین استانداردسازی و منطقیسازی شیوههای مختلف محلی توسط وکلایی که عوامل تغییر بودند ترویج شد [ترجمه ترگمان]این استاندارد سازی و توجیه روش های متنوع محلی توسط وکلا ایجاد شد که عوامل تغییر بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The rationalization of modern life, suggest those who adopt the functionalist style, must be directly confronted.
[ترجمه گوگل]با عقلانی کردن زندگی مدرن، پیشنهاد می شود کسانی که سبک کارکردگرایی را اتخاذ می کنند، مستقیماً با آنها مقابله کرد [ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی زندگی مدرن، به کسانی اشاره می کند که سبک functionalist را اتخاذ می کنند، باید مستقیما با آن ها روبرو شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The rationalization is that it helps patients.
[ترجمه گوگل]منطقی بودن این است که به بیماران کمک می کند [ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی این است که به بیماران کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The young man accepts each rationalization given by Lady Susan for her apparently scandalous behavior in the short months of her widowhood.
[ترجمه گوگل]مرد جوان هر توجیهی را که لیدی سوزان برای رفتار ظاهراً رسواکنندهاش در ماههای کوتاه بیوهاش ارائه میکند، میپذیرد [ترجمه ترگمان]این جوان هر کدام از این rationalization را می پذیرد که توسط لیدی سوزان برای رفتار ظاهرا scandalous در ماه های کوتاه بیوه زنی او داده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They are themselves prominent actors in the rationalization of a number of industries in crisis, notably steel and shipbuilding.
[ترجمه گوگل]آنها خود بازیگران برجسته ای در منطقی سازی تعدادی از صنایع در بحران، به ویژه فولاد و کشتی سازی هستند [ترجمه ترگمان]آن ها خود بازیگران برجسته ای در توجیه تعدادی از صنایع در بحران، به ویژه فولاد و کشتی سازی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A method is needed for the rationalization of the instruction, in terms of sequencing, presentation and feedback as to progress.
[ترجمه گوگل]روشی برای منطقی کردن آموزش از نظر توالی، ارائه و بازخورد برای پیشرفت مورد نیاز است [ترجمه ترگمان]یک روش برای توجیه منطقی دستورالعمل، از لحاظ توالی، ارایه و بازخورد به عنوان پیشرفت مورد نیاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. And proposed the corresponding rationalization proposal.
[ترجمه گوگل]و پیشنهاد منطقی سازی مربوطه را ارائه کرد [ترجمه ترگمان]و پیشنهاد منطقی مربوطه را مطرح کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Furtherance of rationalization of business operations.
[ترجمه گوگل]پیشبرد منطقی سازی عملیات تجاری [ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی کردن عملیات های تجاری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Coordinate to 5 S activities, rationalization proposals, Abnormal Tagging etc.
[ترجمه گوگل]هماهنگی با فعالیت های 5 S، پیشنهادات منطقی، برچسب گذاری غیر طبیعی و غیره [ترجمه ترگمان]مختصات با فعالیت های ۵ S، پیشنهادها منطقی، غیر عادی غیر عادی و غیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Many rationalization proposal were submitted to ensure product quality and prevent rupture generating.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیشنهادهای منطقی برای اطمینان از کیفیت محصول و جلوگیری از ایجاد پارگی ارائه شد [ترجمه ترگمان]بسیاری از طرح های توجیه عقلانی به منظور تضمین کیفیت محصول و جلوگیری از ایجاد گسیختگی تسلیم شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The effect is finally to provoke analysis rather than rapture or rationalization.
[ترجمه گوگل]اثر در نهایت برانگیختن تحلیل است تا جذبه یا عقلانی کردن [ترجمه ترگمان]این اثر در نهایت منجر به تحریک تجزیه و تحلیل به جای شیفتگی و عقلانی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• act of inventing possible reasons for an action that are not based on the true reasons; act of giving a rational explanation, act of basing things on logic or reason (also rationalisation)
پیشنهاد کاربران
۱. دلیل تراشی. توجیه ۲. {صنعت. تولید و غیره} بهینه سازی
بنام آ فریدگار یکتا با سلام، به معنی دلیل تراشی و نوعی توجیه کردن فردی هست و از مکانیسمهای روانشناسی میباشد، مثلا فرد یک وسیله یا موردی را ابتیاع کرده که اصلا نیازی به ان نداشته و صرفا تحت تاثیر و جاذبه لحظه ای مورد مذکور یا هر دلیل دیگری که محکمه پسند نیست قرار گرفته و انرا خریداری کرده و بعد ندامت خود یا نکوهش اعضای خانواده را با مکانیسم فوق توجیه میکند واظهار میکند رنگش خوب بود، یا بعدا به دردم میخورد، یا اکثر دوستان و همکلاسیها انرا دارند ودهها دلیل دیگر، یا کتابی که اصلا در حوزه مطالعاتی و علاقه وی نبوده و اصلا برای وی قابل درک نیست و پیش نیاز برای مطالعه ان کتاب هست به نوعی توجیه میکند که جلد جالبی دارد و یا نایاب میباشد و یا . . . دهها دلیل بیمورد دیگر. ... [مشاهده متن کامل]
با سپاس.
عقلانی شدن، عُقلایی شدن ( یکی از نظریات "ماکس وبر" در جامعه شناسی ) : جستجوی علت و معلول پدیده های دنیوی، در تجربیات و عوامل طبیعی ( به جای عوامل سنتی، دینی و فراطبیعی )