ratiocination

/ˌrætɪˌɒsɪˈneɪʃn̩//ˌrætɪˌɒsɪˈneɪʃn̩/

معنی: استدلال
معانی دیگر: استدلال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ratiocinative (adj.)
• : تعریف: the process of thinking logically; reasoning.
متضاد: intuition
مشابه: argument, conception, mind

- Sherlock Holmes uses his exceptional powers of ratiocination to solve mysteries.
[ترجمه گوگل] شرلوک هلمز از قدرت استثنایی خود برای حل معماها استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] شرلوک هولمز از قدرت استثنایی خود برای حل معما استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In unfamiliar territory, he proceeds by instinct while she relies on ratiocination.
[ترجمه گوگل] در قلمرو ناآشنا، او به طور غریزی پیش می رود در حالی که او به منطقی سازی تکیه می کند
[ترجمه ترگمان] در قلمرو نااشنا، وقتی که او به ratiocination متکی است، از روی غریزه عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Reasonable ratiocination is a important method gaining mathematical discovery, author introduces concept of the ratiocination, function and way. Quoted example is fascinating and valuable.
[ترجمه گوگل]نسبت معقول یک روش مهم برای به دست آوردن کشف ریاضی است، نویسنده مفهوم نسبت، عملکرد و راه را معرفی می کند مثال نقل شده جذاب و ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]ratiocination مستدل یک روش مهم برای بدست آوردن کشف ریاضی است که نویسنده مفهوم of، کارکرد و روش را معرفی می کند مثال Quoted جذاب و با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reasonable ratiocination is a important method gaining mathematical discovery, author introduces concept of the ratiocination, function and way.
[ترجمه گوگل]نسبت معقول یک روش مهم برای به دست آوردن کشف ریاضی است، نویسنده مفهوم نسبت، عملکرد و راه را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]ratiocination مستدل یک روش مهم برای بدست آوردن کشف ریاضی است که نویسنده مفهوم of، کارکرد و روش را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His professional judgement, on which so much depended, suggested intuition rather than ratiocination.
[ترجمه گوگل]قضاوت حرفه ای او، که بسیار به آن بستگی داشت، به جای منطقی بودن، شهود را پیشنهاد می کرد
[ترجمه ترگمان]قضاوت حرفه ای او، که آن همه به آن وابسته بود، به جای ratiocination، شهود را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Fuzzy control one can realize the cooking automatically for the selecting optimum cooking time by using the Fuzzy ratiocination.
[ترجمه گوگل]کنترل فازی می تواند با استفاده از نسبت فازی، پخت را به صورت خودکار برای انتخاب زمان پخت بهینه تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]کنترل فازی می تواند به طور خودکار پخت را برای انتخاب بهینه زمان پخت با استفاده از the فازی درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But if this model is applied in speech recognition directly, it would produce the problems of rule disaster and network ratiocination invalidation.
[ترجمه گوگل]اما اگر این مدل به طور مستقیم در تشخیص گفتار اعمال شود، مشکلات فاجعه قوانین و بی اعتباری نسبت شبکه را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اما اگر این مدل در تشخیص گفتار به طور مستقیم اعمال شود، مشکلات فاجعه قانون و نامعتبر بودن شبکه را تولید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deliberation should go along with the atmosphere of freedom, equal and ratiocination, but these conditions need to specifically analyze.
[ترجمه گوگل]مشورت باید با فضای آزادی، برابری و منطقی همراه باشد، اما این شرایط نیاز به تحلیل ویژه دارد
[ترجمه ترگمان]Deliberation باید همراه با فضای آزادی، برابر و ratiocination همراه باشند، اما این شرایط باید به طور خاص آنالیز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We still read with pleasure his pieces of " ratiocination" ; though he sometimes exhibits in them to a naive degree his pride in logic and learning.
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم با لذت قطعات «تصادفی» او را می خوانیم اگرچه او گاهی اوقات غرور خود را در منطق و یادگیری در آنها به درجاتی ساده لوحانه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]ما همچنان با لذت تکه هایی از \"ratiocination\" را می خوانیم، هر چند گاهی اوقات در آن ها تا حد کمال غرور را در منطق و علم به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. While Watson was a man of average intelligence, Holmes was a genius, whose gift for ratiocination made him a superb detective.
[ترجمه گوگل]در حالی که واتسون مردی با هوش متوسط ​​بود، هولمز یک نابغه بود، که استعداد او برای منطقی بودن او را به یک کارآگاه عالی تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که وات سن مردی از هوش متوسط بود، هولمز نابغه بود که استعدادش برای او یک کارآگاه عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just like the math problem, is a test of intelligence, a game of ratiocination and a race of time.
[ترجمه گوگل]درست مانند مسئله ریاضی، یک آزمون هوش، یک بازی نسبت‌سنجی و مسابقه زمان است
[ترجمه ترگمان]درست مانند مشکل ریاضی، آزمون هوش، بازی of و مسابقه زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A electric actuator fuzzy self-tuning immune PD control is presented based on the immune feedback regulating law and the adaptive ability of fuzzy logic ratiocination.
[ترجمه گوگل]یک محرک الکتریکی کنترل PD ایمنی خود تنظیم فازی بر اساس قانون تنظیم بازخورد ایمنی و توانایی تطبیقی ​​نسبت منطق فازی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک محرک الکتریکی کنترل سیستم ایمنی PD فازی، مبتنی بر سیستم کنترل بازخورد ایمنی و توانایی وفقی of منطق فازی ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is obvious that it is also impossible to demonstrate satisfactorily by ratiocination that the alter ego is a being that aims purposively at ends.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که غیرممکن است به طور رضایت بخش نشان دهیم که آلتر ایگو موجودی است که هدفش هدفمند است
[ترجمه ترگمان]واضح است که نشان دادن رضایت به طور رضایت بخش توسط ratiocination امکان پذیر نیست که رشد نفس یک موجود بودن با هدف پایان دادن به اهداف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Day Yeong-tri askedthatifthebook referred to traininginadditiontocerebral memory, for example, ratiocination.
[ترجمه گوگل]روز یئونگ تری پرسید که این کتاب به آموزش علاوه بر حافظه مغزی، به عنوان مثال، نسبت سازی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ratiocination - تری askedthatifthebook به حافظه traininginadditiontocerebral ارجاع داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The quality of power grid topology expression directly affects the degree of difficulty, scalability, and the efficiency of ratiocination process for the real-time software system to perform.
[ترجمه گوگل]کیفیت بیان توپولوژی شبکه برق مستقیماً بر درجه سختی، مقیاس‌پذیری و کارایی فرآیند نسبت‌بندی برای سیستم نرم‌افزار بلادرنگ برای اجرای آن تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]کیفیت بیان توپولوژی شبکه قدرت به طور مستقیم بر درجه دشواری، مقیاس پذیری، و کارایی فرآیند ratiocination برای سیستم نرم افزار زمان واقعی برای اجرا تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Estimation of PMP includes such methods as generalized estimation, local storm maximization, storm transposition, storm combination, ratiocination model and statistical estimation.
[ترجمه گوگل]تخمین PMP شامل روش هایی مانند برآورد تعمیم یافته، بیشینه سازی طوفان محلی، جابجایی طوفان، ترکیب طوفان، مدل نسبت سازی و تخمین آماری است
[ترجمه ترگمان]تخمین PMP شامل روش های تخمین کلی، ماکزیمم سازی طوفان محلی، جابجایی طوفان، ترکیب طوفان، مدل ratiocination و تخمین آماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استدلال (اسم)
thought, argument, argumentation, reasoning, logic, ratiocination

انگلیسی به انگلیسی

• process of reasoning, logical deduction

پیشنهاد کاربران

بپرس