rainy

/ˈreɪni//ˈreɪni/

معنی: تر، بارانی، پر باران، رگبار گرفته
معانی دیگر: باران زا، باران آور، خیس باران، خیس ( به خاطر باران)، باران زده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: rainier, rainiest
مشتقات: rainily (adv.), raininess (n.)
• : تعریف: characterized by or having rain.
متضاد: rainless

- rainy weather
[ترجمه گوگل] هوای بارانی
[ترجمه ترگمان] هوای بارانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rainy clouds
ابرهای باران زا

2. rainy weather
هوای بارانی

3. the rainy season
فصل بارانی

4. the rainy season is long, spreading over five months
فصل باران دراز است و پنج ماه ادامه دارد.

5. this rainy weather is beginning to bug me
این هوای بارانی کم کم دارد مرا کلافه می کند.

6. a gray rainy day
روز بارانی و دلگیر

7. a rotten rainy day
یک روز بد بارانی

8. during the rainy season the whole place is awash
در فصل بارانی آب همه جا را فرا می گیرد.

9. the continuance of rainy weather
ادامه ی هوای بارانی

10. save for a rainy day
برای روز مبادا ذخیره کردن

11. to save money for a rainy day
برای روز مبادا پول اندوختن

12. it is meant to be worn on rainy days
برای پوشیدن در روزهای بارانی است.

13. On rainy days, we play games in the gym.
[ترجمه گوگل]در روزهای بارانی، ما در باشگاه بازی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در روزه ای بارانی، ما در سالن ورزش بازی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rainy days always depress me.
[ترجمه گوگل]روزهای بارانی همیشه مرا افسرده می کند
[ترجمه ترگمان]روزه ای بارونی همیشه منو افسرده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The rainy season in the Andes normally starts in December.
[ترجمه گوگل]فصل بارانی در آند به طور معمول از دسامبر شروع می شود
[ترجمه ترگمان]فصل بارندگی در کوه های آند در ماه دسامبر آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Have you harvested your crops? It'll be rainy season.
[ترجمه گوگل]آیا محصولات خود را برداشت کرده اید؟ فصل بارانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آیا crops را برداشت کرده اید؟ فصل بارانی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In spite of rainy weather,they laid to at the building site.
[ترجمه گوگل]با وجود هوای بارانی، آنها در محل ساختمان دراز کشیدند
[ترجمه ترگمان]با وجود هوای بارانی، آن ها به محل ساختمان رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Umbrella and raincoats are what people need in rainy days.
[ترجمه گوگل]چتر و بارانی چیزی است که مردم در روزهای بارانی به آن نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]چتر و کت بارانی چیزی هستند که مردم در روزه ای بارانی به آن نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The rainy weather would hold for a week.
[ترجمه Elwador] هوای بارانی برای یک هفته ادامه خواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]هوای بارانی تا یک هفته ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هوای بارانی یک هفته دوام می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تر (صفت)
watery, humid, wet, soggy, moist, dewy, rainy

بارانی (صفت)
juicy, wet, drippy, rainy, pluvial

پر باران (صفت)
rainy, pluvial, pluvious

رگبار گرفته (صفت)
rainy

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by rain falling from the clouds
if it is rainy, it is raining a lot.
if you are saving something for a rainy day, you are saving it until a time when you might need it.

پیشنهاد کاربران

rainy ( adj ) ( reɪni ) ( rainier, rainiest ) =having or bringing a lot of rain, e. g. a rainy day.
rainy
آب ریختن
باران
خیس هاها
Rain بارون
Rainy بارونی
Raining بارن باریدن ( فعل هستش ) *_*
به معنی بارانی است
pouring=very rainy
بارونی بارگران زا
خیس شدن
بارانی
خیس

بپرس