raggedy

/ˈræɡədi//ˈræɡədi/

معنی: ژنده
معانی دیگر: مندرس، پاره پوره، نخ نما، (جامه) رنگ و رورفته، (کاشانی) وشگوا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: ragged; torn; shaggy.

جمله های نمونه

1. Like Raggedy Ann, she was a tabula rasa.
[ترجمه گوگل]مانند راگیدی آن، او یک تبولا راسا بود
[ترجمه ترگمان]، مثل \"Raggedy ان\"، اون یک لوح سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their hair was in raggedy patches, for they were molting their thick winter coats.
[ترجمه گوگل]موهایشان تکه های ناهموار بود، زیرا کت های ضخیم زمستانی خود را پوست اندازی می کردند
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده و ژولیده بود، زیرا به لک winter winter رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nine Justices took their seats in the same raggedy assortment of chairs they had used in the Senate Chamber.
[ترجمه گوگل]9 قاضی در صندلی های خود در همان صندلی های خشن که در اتاق سنا استفاده کرده بودند، نشستند
[ترجمه ترگمان]نه قاضی، کرسی های خود را در یک مجموعه از صندلی ها اشغال کردند که در مجلس سنا به کار برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was a raggedy scamp with a snivel nose and a hole in my breeks.
[ترجمه گوگل]من یک لخت ژنده‌دار بودم با بینی خرخره و سوراخی در سینه‌ام
[ترجمه ترگمان]من یه مرد ژنده پوش با دماغم و یه سوراخ تو دهنم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The people there, quite raggedy, stare at us.
[ترجمه گوگل]مردم آنجا، کاملاً خشمگین، به ما خیره می شوند
[ترجمه ترگمان]مردمی که آنجا هستند کاملا ژنده پوش به ما زل می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Caroline is in her late forties; she resembles a five-foot potato with black tufts of Raggedy Ann yarn for hair.
[ترجمه گوگل]کارولین در اواخر چهل سالگی است او شبیه یک سیب زمینی پنج فوتی با نخ های مشکی نخ Raggedy Ann برای مو است
[ترجمه ترگمان]کارولین در اواخر چهل سالگی است، شبیه یک سیب زمینی با موهای سیاه و موهای سیاه مو Ann است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kelly is the sweetest thing I have ever seen, with a face like Raggedy Ann and ginger dreadlocks.
[ترجمه گوگل]کلی شیرین‌ترین چیزی است که تا به حال دیده‌ام، با چهره‌ای مانند راگیدی ان و دریدلاک‌های زنجبیلی
[ترجمه ترگمان]کلی قشنگ ترین چیزی است که تا به حال دیده ام، با صورتی مثل آن مو آن و زنجبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No shops, barely any cars; no people to be seen, just wooden houses linked by raggedy paths.
[ترجمه گوگل]بدون مغازه، به ندرت ماشین هیچ آدمی دیده نمی شود، فقط خانه های چوبی که با مسیرهای ناهموار به هم متصل شده اند
[ترجمه ترگمان]هیچ فروشگاهی وجود نداشت، به ندرت ماشینی دیده می شد؛ کسی دیده نمی شد، فقط خانه های چوبی که با کوره راه ها به هم متصل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Persson better known to his global army of teen-age followers by his Internet handle, Notch has a raggedy, un-marketed charm.
[ترجمه گوگل]پرسون که بیشتر برای ارتش جهانی پیروان نوجوان خود با دستگیره اینترنتی اش شناخته می شود، جذابیتی خشن و غیرقابل فروش دارد
[ترجمه ترگمان]پرسون برای ارتش جهانی او از پیروان دوران نوجوانی اش با دسته اینترنت اش بهتر شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژنده (صفت)
ragged, shabby, raggedy

انگلیسی به انگلیسی

• ragged, tattered, torn, worn; dressed badly

پیشنهاد کاربران

بپرس