ragged edge


(پرتگاه و غیره) لبه، آستانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the extreme edge, as of a cliff; brink.

- He's on the ragged edge of exhaustion.
[ترجمه Dr. Kamalizad] او از خستگی داره از حال میره
|
[ترجمه گوگل] او در لبه فرسوده است
[ترجمه ترگمان] او از خستگی ناشی از خستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She tore the page out roughly, leaving a ragged edge in the book.
[ترجمه گوگل]او صفحه را تقریباً پاره کرد و لبه‌ای درهم در کتاب باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]او با خشونت صفحه را پاره کرد و لبه ragged را در دفتر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The leaves of this plant have ragged edges.
[ترجمه گوگل]برگ های این گیاه دارای لبه های ناهموار است
[ترجمه ترگمان]برگ های این گیاهان لبه پاره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is always on the ragged edge, always boiling over about something.
[ترجمه گوگل]او همیشه در لبه ناهموار است، همیشه در مورد چیزی می جوشد
[ترجمه ترگمان]همیشه روی لبه ragged است، همیشه در حال جوش و خروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Take that ragged edge off your program with this unit. It Allows apps to save the location, size, and state of windows so that when the user reopens them, they will look as the user left them.
[ترجمه گوگل]با این دستگاه آن لبه ناهموار را از برنامه خود بردارید به برنامه‌ها اجازه می‌دهد مکان، اندازه و وضعیت پنجره‌ها را ذخیره کنند تا وقتی کاربر دوباره آن‌ها را باز می‌کند، همانطور که کاربر آنها را ترک کرده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]آن لبه ناصاف برنامه خود را با این واحد بردارید این به برنامه ها اجازه می دهد تا محل، اندازه و وضعیت پنجره ها را ذخیره کنند تا زمانی که کاربر آن ها را باز کند، زمانی که کاربر آن ها را ترک می کند، آن ها را نگاه خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Measuring martian methane "is really at the ragged edge of things, " he says, but "I think the detection is pretty solid.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید اندازه‌گیری متان مریخ «واقعاً در لبه‌ی ناهموار همه چیز است، اما من فکر می‌کنم که تشخیص بسیار محکم است
[ترجمه ترگمان]او می گوید: اندازه گیری گاز متان در واقع در لبه ناصاف همه چیز است، اما \" من فکر می کنم که تشخیص بسیار محکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is on the ragged edge of bankruptcy.
[ترجمه گوگل]او در آستانه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]او در حال ورشکستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Beautiful though it may be, this is Italy's ragged edge.
[ترجمه گوگل]هر چند ممکن است زیبا باشد، این لبه ناهموار ایتالیا است
[ترجمه ترگمان]هر چند که زیبا باشد، این حاشیه فرسوده ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But by the next morning sleep had smoothed over the ragged edges of Folly's doubt.
[ترجمه گوگل]اما صبح روز بعد، خواب بر لبه های ناهموار تردید حماقت هموار شد
[ترجمه ترگمان]اما خواب صبح روز بعد بر لبه ناهموار شک of صاف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The contracts are dictated by the HMOs, and that makes for some very ragged edges.
[ترجمه گوگل]قراردادها توسط HMO ها دیکته می شوند، و این باعث می شود که لبه های بسیار ناهمواری ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]این قراردادها توسط the دیکته می شوند، و این برای برخی لبه های بسیار ناصاف ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Text may also be set centred to the page leaving a ragged edge on both the left and the right.
[ترجمه گوگل]همچنین می‌توان متن را در مرکز صفحه قرار داد و یک لبه ناهموار در سمت چپ و راست ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]متن همچنین ممکن است بر روی صفحه قرار داده شود که لبه ناصاف هر دو سمت چپ و راست را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The same concern with depicting race as a livedAmerican experience is there, and the same desire to explore the ragged edge ofcontemporary masculinity.
[ترجمه گوگل]همان نگرانی با به تصویر کشیدن نژاد به عنوان یک تجربه زنده آمریکایی وجود دارد، و همان میل به کشف لبه ناهموار مردانگی معاصر
[ترجمه ترگمان]همان نگرانی که با نشان دادن یک نوع تجربه به عنوان یک تجربه livedAmerican وجود دارد، همان اشتیاق برای کشف لبه ragged مردانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead of being the warm center of the world, the Middle West now seemed like the ragged edge of the universe.
[ترجمه گوگل]غرب میانه به جای اینکه مرکز گرم جهان باشد، اکنون مانند لبه ژنده پوش جهان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به جای آن که مرکز گرم جهان باشد، غرب میانه به نظر می رسید که حاشیه ragged جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The conditions of their social life are such that in any given region there is a large proportion who are always on the ragged edge of ruin.
[ترجمه گوگل]شرایط زندگی اجتماعی آنها به گونه ای است که در هر منطقه ای تعداد زیادی وجود دارد که همیشه در لبه ی خراش ویرانی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]شرایط زندگی اجتماعی آن ها به گونه ای است که در هر منطقه خاص، نسبت بزرگی وجود دارد که همیشه در لبه ناصاف خرابی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead of being the warm center of the world, the Middle West now seemed like the ragged edge of the universe so I decided to go East and learn the bond business.
[ترجمه گوگل]غرب میانه به جای اینکه مرکز گرم جهان باشد، اکنون مانند لبه ناهموار جهان به نظر می رسید، بنابراین تصمیم گرفتم به شرق بروم و تجارت اوراق قرضه را بیاموزم
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه مرکز گرم دنیا باشم، در حال حاضر غرب میانه مثل لبه ناصاف جهان به نظر می رسد، بنابراین تصمیم گرفتم به شرق بروم و کسب وکار اوراق قرضه را یاد بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Be on the ragged edge یعنی در آستانه شکست و فروپاشی ، در شرف از دست دادن صبر

بپرس