racily

/ˈreɪsɪli//ˈreɪsɪli/

به طور هیجان آمیز، به روش پر آب و تاب

جمله های نمونه

1. Games repeatedly and racily played on sand seem quite absurd in adults' eyes, for they can't figure out why such a meaningless thing can keep us in constant interest.
[ترجمه گوگل]بازی هایی که به طور مکرر و نژادپرستانه روی شن انجام می شود در نظر بزرگسالان کاملاً پوچ به نظر می رسد، زیرا آنها نمی توانند بفهمند که چرا چنین چیز بی معنی می تواند ما را در علاقه دائمی نگه دارد
[ترجمه ترگمان]بازی های مکرر و racily که بر روی شن بازی می کنند در چشمان بزرگسالان کاملا بی معنی به نظر می رسند، زیرا آن ها نمی توانند درک کنند که چرا چنین چیزی بی معنی می تواند ما را به نفع خود نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It shows the setting of English language racily to learner, create for learner true, the environment that learns English language, make learner can better rise hear of ability.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که زبان انگلیسی نژادپرستانه به زبان آموز، ایجاد برای زبان آموز واقعی، محیطی که زبان انگلیسی را یاد می گیرد، باعث می شود زبان آموز بهتر بتواند توانایی شنیدن را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]این شکل، نمایش زبان انگلیسی را به یاد گیرنده نشان می دهد، که برای یادگیرنده قوی است، محیطی که زبان انگلیسی را یاد می گیرد و یاد گیرنده می تواند افزایش بهتری از توانایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Racily turned out young women subbed little black dresses for the customary lawn - party whites.
[ترجمه گوگل]Racily معلوم شد که زنان جوان لباس‌های مشکی کوچک برای چمن‌بازان معمولی - سفیدپوستان مهمانی - می‌پوشند
[ترجمه ترگمان]Racily زنان جوان لباس سیاه کوچکی را به تن کردند و لباس سیاه کوچکی بر تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In other words, that your emotions can be effected affected by someone you do not to racily directly know.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، احساسات شما می تواند تحت تاثیر کسی قرار گیرد که شما مستقیماً نمی شناسید
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، احساسات شما تحت تاثیر کسی قرار می گیرد که به طور مستقیم نمی شناسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Invite her one case when you so dinner when, she says racily, we take Thailand course together.
[ترجمه گوگل]یک مورد از او دعوت کنید وقتی که شام ​​می‌خورید، وقتی که او با تعصب می‌گوید، ما با هم دوره تایلند را می‌گذرانیم
[ترجمه ترگمان]به او می گوید: یک پرونده را به او دعوت کن، وقتی که این طور شام می خوری، ما تایلند را با هم می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The online communication of Hu Jintao's secretary-general showed this racily .
[ترجمه گوگل]ارتباط آنلاین دبیرکل هو جینتائو این موضوع را نشان داد
[ترجمه ترگمان]ارتباط آنلاین هو جینتائو، دبیر کل این کشور، این racily را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a risque manner, indelicately; in a lively manner, vigorously

پیشنهاد کاربران

بپرس