roving

/ˈroʊvɪŋ//ˈrəʊvɪŋ/

معنی: غربت
معانی دیگر: فتیله ی پنبه (یا پشم یا ابریشم - در مرحله ی بعدی تبدیل به نخ می شود)

جمله های نمونه

1. a roving reporter
گزارشگر سیار

2. a man with roving eyes
مرد چشم چران

3. He spent most of his life roving the world in search of his fortune.
[ترجمه گوگل]او بیشتر عمر خود را صرف گشت و گذار در جهان در جستجوی ثروت خود کرد
[ترجمه ترگمان]او بیش از همه عمرش را در جستجوی ثروت خود می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She became a photographer, roving the world with her camera in her hand.
[ترجمه گوگل]او یک عکاس شد و با دوربینش در دست دنیا را می چرخید
[ترجمه ترگمان]او عکاس شد و دنیا را با دوربین خود در دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And now a live report from our roving reporter Martin Jackson.
[ترجمه گوگل]و اکنون گزارشی زنده از گزارشگر سرگردان ما مارتین جکسون
[ترجمه ترگمان]و حالا یک گزارش زنده از گزارشگر our مارتین جکسون شنیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Patrick's roving lifestyle takes him between London and Los Angeles.
[ترجمه گوگل]سبک زندگی سرگردان پاتریک او را بین لندن و لس آنجلس می برد
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی roving پاتریک او را بین لندن و لس آنجلس می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Not cocky young men with roving eyes and a nice taste in girls.
[ترجمه گوگل]نه مردان جوان مغرور با چشمان پرسه زن و خوش سلیقه در دختران
[ترجمه ترگمان]مردان جوان مغرور با چشمانی سرگردان و سلیقه زیبا در میان دخترها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The key to improve roving quality lies in reducing weight unevenness and improving yarn evenness.
[ترجمه گوگل]کلید بهبود کیفیت چرخش در کاهش ناهمواری وزن و بهبود یکنواختی نخ نهفته است
[ترجمه ترگمان]کلید بهبود کیفیت roving در کاهش یکنواختی وزن و افزایش یکنواختی الیاف قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So take a piece of roving about 16 ins long and pull it apart longways so you have two 16ins long bits and tie a knot in the middle of one.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک تکه رووینگ به طول حدود 16 اینچ بردارید و آن را از هم جدا کنید تا دو قطعه 16 اینچی داشته باشید و یک گره در وسط یکی ببندید
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک تکه از پرسه زدن در حدود ۱۶ نفر را بردارید و آن را از هم جدا کنید، بنابراین شما دوتا دختر ۱۶ تا bits دارید و در وسط یکی از آن ها گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brief to designation and practice of wool roving frame FB 4
[ترجمه گوگل]مختصری از تعیین و تمرین قاب روینگ پشمی FB 4
[ترجمه ترگمان]شکل ۴ مختصر برای طراحی و تمرین کادر roving پشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Excessive stretch in roving due to improper function of builder mechanism in speed frame.
[ترجمه گوگل]کشش بیش از حد در رووینگ به دلیل عملکرد نامناسب مکانیزم سازنده در فریم سرعت
[ترجمه ترگمان]کشش بیش از حد در roving به دلیل عملکرد نامناسب مکانیسم سازنده در کادر سرعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We supply full range of fiberglass mat, roving, cloth, multi- axile fabrics, unsaturated resins etc.
[ترجمه گوگل]ما طیف کاملی از تشک فایبرگلاس، رووینگ، پارچه، پارچه های چند محوره، رزین های غیر اشباع و غیره را عرضه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما طیف کامل فیبر فایبرگلاس، roving، پارچه، پارچه های multi، رزین unsaturated و غیره را تامین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pockmarked Li and his bullies were roving about the place.
[ترجمه گوگل]لی پوکمارک و قلدرهایش در آن مکان پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان]pockmarked و bullies در اطراف محل پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The article introduces the status of FY 401 roving frame and the reformation of its parts.
[ترجمه گوگل]این مقاله به معرفی وضعیت قاب روینگ FY 401 و اصلاح قطعات آن می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله وضعیت سال مالی ۴۰۱ roving و اصلاح بخش های آن را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The roving Phronima sedentaria, a small crustacean, inhabits the hollowed-out bodies of dead barrel-shaped organisms called salps.
[ترجمه گوگل]Phronima sedentaria، یک سخت پوست کوچک در حال گردش، در بدن های توخالی موجودات بشکه ای شکل مرده به نام salps زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]The Phronima، یک crustacean کوچک، در بدن توخالی از ارگانیسم های dead که به نام salps وجود دارد، زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غربت (اسم)
roam, foreign country, roving

تخصصی

[نساجی] نیمتاب - فتیله سازی - نیمچه نخ - فلایر - دستگاه نیمتاب - پیچیدن - دسته الیاف تابیده نشده
[پلیمر] دسته رشته نتابیده، پیچیدن، نیم تاب، مجموعه دسته های رشته های پیوسته بصورت دسته رشته پیچیده نشده یا نخهای پیچیده شده برای فرآیند رشته پیچی معمولاً به صورت نوار یا باند با تاب کم پیچیده می‏شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• act of wandering, act of roaming; rove, cotton or wool fiber that has been stretched and twisted prior to being spun into yarn
wandering aimlessly, roaming, meandering

پیشنهاد کاربران

adjective [ before noun ]
Travelling from place to place
صفت، قبل از اسم
سیار، متحرک
And now a live report from our roving reporter, Martin Jackson.
A roving band of performers will tour schools around the country to boost pupils' interest in verse.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/roving
سرگردان
roving ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: نیمچه نخ
تعریف: 1. مجموعه ای از الیاف که به صورت موازی و بدون تابیدن در کنار هم قرار می گیرند 2. ساختاری که از چند رشته لیف تقریباً نازک تشکیل شده و از محصولات میانی صنعت ریسندگی است
آواره شدن، نگاه در به در
رووینگ= سیار
roving camera= دروبین سیار
پرسه زدن
گاه و بیگاه
دسته های مجتمع از الیاف شیشه تابیده شده، فیتیله
هرزه
Roving eyes چشمهای هرزه، کسی که چشم چرانی میکند
کاموا
۱ - فتیله ی پنبه ( یا پشم یا ابریشم - در مرحله ی بعدی تبدیل به نخ می شود )
۲ - روش تبدیل پنبه و غیره به فتیله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس