rim

/ˈrɪm//rɪm/

معنی: لبه، دیواره، قاب عینک، دوره دار کردن، زهوار گذاشتن، لبه داریا حاشیه دار کردن
معانی دیگر: (به ویژه در مورد چیزهای گرد یا حلقوی) لبه، لب، حاشیه، کناره، زهوار، (جمع) هم قاب عینک ( حلقه frame می گویند)، (بسکتبال) حلقه، لبه دار کردن، (مانند لب) دورادور چیزی را گرفتن، احاطه کردن، دور لبه گشتن، دور زدن، (دوچرخه و اتومبیل و غیره - چرخ فلزی که تایر روی آن سوار می شود) طوقه، لبه داریا حاشیه دارکردن
rim(of the belly)
صفاق، سترشکم پوش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the outer edge or border of something, esp. something round or circular.
مترادف: brim, circuit, circumference, lip, ring
مشابه: brink, edge, margin

(2) تعریف: the outer part of a wheel, usu. connected to the hub by spokes.
مترادف: felly, wheel

(3) تعریف: a circular metal structure to which an automobile tire is attached.

(4) تعریف: a metal ring or hoop from which a basketball net is hung.
مترادف: hoop
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rims, rimming, rimmed
(1) تعریف: to furnish with a rim or serve as a rim for; border.
مترادف: circle, encircle, girdle, ring, surround
مشابه: border, bound, edge, enclose, margin, verge

- Stones rim the flower bed.
[ترجمه گوگل] سنگ لبه تخت گل
[ترجمه ترگمان] سنگ هایی که دور تخت گل نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to roll or run around the edge of (a basket, hole, or the like) without falling in.
مترادف: round, skirt
مشابه: circuit, ring

- The basketball rimmed the basket.
[ترجمه گوگل] بسکتبال سبد را دور زد
[ترجمه ترگمان] بسکتبال سبد را دور قاب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rim clamp
بست زهوار

2. the rim of a coin
لبه ی سکه

3. the rim of the cup is dented
لبه ی فنجان پریده است.

4. high mountains rim esfahan
کوه های بلند اصفهان را احاطه کرده اند.

5. the ball went through the rim
توپ از حلقه فرو افتاد.

6. water even with the pot's rim
آب هم سطح با لبه ی دیگ

7. He looked at them over the rim of his glass.
[ترجمه اکرم هادی‌نژاد] او از لبه ی ( بالای ) عینکش به آنها نگاه کرد.
|
[ترجمه سید حسن] او از بالای قاب عینکش به آنها نگاه کرد
|
[ترجمه گوگل]از لبه لیوانش به آنها نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از لبه لیوانش به آن ها نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coffee slopped over the rim of her cup.
[ترجمه سید حسن اصفهانی] قهوه از لبه فنجانش سر ریز کرد
|
[ترجمه گوگل]قهوه روی لبه فنجانش ریخت
[ترجمه ترگمان]قهوه از لبه فنجان او گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The water was even with the rim of the basin.
[ترجمه گوگل]آب با لبه حوض یکنواخت بود
[ترجمه ترگمان]آب حتی با لبه لگن هم آب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rim of the cup was chipped and broken.
[ترجمه گوگل]لبه فنجان خرد و شکسته بود
[ترجمه ترگمان]لبه فنجان شکسته و شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ball clanks off the rim like a cinder block; an ugly afterthought of a shot attempt.
[ترجمه گوگل]توپ مانند یک بلوک خاکستر از لبه جدا می شود یک فکر زشت بعد از تلاش برای شلیک
[ترجمه ترگمان]گلوله مثل یک بلوک سیمانی از لبه the بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I watched over the rim of my mug as David Hall entered the canteen and came to our table.
[ترجمه گوگل]به لبه لیوانم نگاه کردم که دیوید هال وارد غذاخوری شد و به سمت میز ما آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی که دیوید وارد رستوران شد من از لبه لیوانش نگاه کردم و به میز ما آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The President will meet other Pacific Rim leaders at next week's economic summit.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در نشست اقتصادی هفته آینده با دیگر رهبران حاشیه اقیانوس آرام دیدار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در اجلاس سران اقتصادی هفته آینده، سایر رهبران منطقه اقیانوس آرام را ملاقات خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The heavy feel is produced by the thickened rim.
[ترجمه گوگل]احساس سنگینی توسط لبه ضخیم ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]احساس سنگینی توسط لبه ضخیم تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lights around the saucer's rim winked cheerfully.
[ترجمه گوگل]چراغ های دور لبه نعلبکی با خوشحالی چشمک می زد
[ترجمه ترگمان]نوره ای اطراف لبه the شادمانه چشمک می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

دیواره (اسم)
partition, parapet, septum, rim, causey

قاب عینک (اسم)
rim

دوره دار کردن (فعل)
rim

زهوار گذاشتن (فعل)
rim

لبه دار یا حاشیه دار کردن (فعل)
rim

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Rest In Motion
موضوع: برند
RIM مخفف Rest In Motion است و همان نام شرکت سازنده ی گوشی های بلک بری است.

تخصصی

[عمران و معماری] طوقه
[زمین شناسی] طوقه، لبه، دیواره
[نساجی] لبه دار - لبه - دوره
[ریاضیات] حاشیه، حاشیه دار کردن، طوقه، لبه

انگلیسی به انگلیسی

• edge, brink; frame or edge surrounding an object; metal hoop from which a basketball net is hung; outer edge of a wheel; metal edge of a wheel on which a tire is placed
furnish with a rim, border with, surround with; serve as a rim, serve as a border or frame
the rim of a container or round object is its top edge or its outside edge.

پیشنهاد کاربران

( به ویژه در مورد چیزهای گرد یا حلقوی ) لبه - لب - دوره - کناره - زهوار
💠💠💠
روش های هم محور سازی ( Alignment ) تجهیزات روتاری:
1️⃣ Face - Rim
2️⃣ Two Face - Rim
3️⃣ Face - Face Distance
4️⃣ Reverse
در اینجا Rim= Round
مرز
🚲 بخش های مختلف دوچرخه به انگلیسی:
✅ tire / tyre = چرخ
✅️ hub = توپی چرخ
✅️ spoke = پره چرخ، میله چرخ، اسپوک
✅️ brake = ترمز
✅️ brake lever = دسته ترمز
✅️ brake cable = سیم ترمز
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ handlebar = دسته دوچرخه
✅️ saddle = زین
✅️ seatpost = میله ای که زین روی آن سوار است
✅️ gear = دنده
✅️ chain = زنجیر
✅️ chain ring / chain wheel = حلقه زنجیر
✅️ pedal = پدال
✅️ valve = سوپاپ تلمبه
✅️ rim = طوقه، رینگ تایر

rim
( چیزهای گرد، حلقوی ) لبه، لب، کناره، حاشیه، دیواره
لبه دار/حاشیه دارکردن، حلقه ( بسکتبال )
rims قاب عینک، احاطه کردن، دورلبه گشتن/دورزدن
پُر
۱ - رینگ ( تایر خودرو ) ؛ طوقه ( دوچرخه یا موتورسیکلت ) ؛ چنبره
۲ - لبه ی قابلمه یا زودپز
۳ - حلقه ی بسکت بال
هواشناسی :یخ ریزه
طوقه
زهوار
خودرو، موتور، دوچرخه )
رینگ تایر یا همون طوقه!
لب تا لب ( برای لیوان آب و غیره )

بپرس