relinquishment


معنی: انصراف
معانی دیگر: انصراف

جمله های نمونه

1. "I think relinquishment is a bad idea for three reasons, " says Kurzweil.
[ترجمه گوگل]کورزویل می‌گوید: «من فکر می‌کنم کنار گذاشتن به سه دلیل ایده بدی است
[ترجمه ترگمان]کرزویل می گوید: \" من فکر می کنم این ایده به سه دلیل ایده بدی نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Relinquishment of burdens and fears begins where adoration and worship of God become the occupation of the soul. ----Frances J. Roberts.
[ترجمه گوگل]ترک بارها و ترس ها از جایی شروع می شود که پرستش و پرستش خدا به شغل روح تبدیل می شود ----فرانسیس جی رابرتز
[ترجمه ترگمان]ترس از بار و ترس از جایی آغاز می شود که پرستش و پرستش خدا به منزله سرگرمی روح باشد - فرانسیس جی رابرتز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. British relinquishment of power in India was accompanied by the partition of the country; the western part of the Punjab became Pakistani territory, the eastern part Indian.
[ترجمه گوگل]کناره گیری بریتانیا از قدرت در هند با تجزیه کشور همراه بود بخش غربی پنجاب به قلمرو پاکستان و بخش شرقی هند تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]جدایی بریتانیا از قدرت در هند با تجزیه و تحلیل این کشور همراه بود؛ قسمت غربی پنجاب به قلمرو پاکستان، بخش شرقی هند تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our curriculum trains for the relinquishment of judgment as the necessary condition of salvation.
[ترجمه گوگل]برنامه درسی ما برای دست کشیدن از قضاوت به عنوان شرط ضروری رستگاری آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]برنامه های درسی ما برای انصراف از قضاوت به عنوان شرط ضروری رستگاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Certainly it involves relinquishment of stinginess, clinging and greed.
[ترجمه گوگل]یقیناً شامل ترک بخل و چسبیدن و حرص است
[ترجمه ترگمان]البته این موضوع شامل relinquishment و طمع و حرص و طمع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The spiritual journey is the relinquishment, or unlearning of fear and the acceptance of love back into our hearts.
[ترجمه گوگل]سفر معنوی، کنار گذاشتن یا فراگرفتن ترس و پذیرش دوباره عشق به قلب ماست
[ترجمه ترگمان]سفر روحانی، انصراف، یا از یاد بردن عشق و پذیرش عشق به قلب ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One kind of love is called relinquishment.
[ترجمه گوگل]یکی از انواع عشق، تسلیم شدن نام دارد
[ترجمه ترگمان]یک نوع عشق، انصراف نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dedicator understands that such relinquishment of all rights includes the relinquishment of all rights to enforce those copyrights in the Work.
[ترجمه گوگل]Dedicator می‌داند که چنین چشم پوشی از همه حقوق شامل کنار گذاشتن همه حقوق برای اجرای آن حق نسخه‌برداری در اثر است
[ترجمه ترگمان]dedicator درک می کند که این حق انصراف از همه حقوق شامل انصراف از حق تمام حقوق برای اجرای آن حق چاپ در کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That relinquishment of all we had been born with was what were to aim for.
[ترجمه گوگل]این رها کردن همه چیزهایی بود که با آن متولد شده بودیم، هدفی بود که باید دنبالش کنیم
[ترجمه ترگمان]آن وقت متوجه شدیم که ما با هم به دنیا آمده ایم که چه هدفی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is, to be sure, a certain logic in the view which advocates the relinquishment of doomed creatures to eternity.
[ترجمه گوگل]مطمئناً منطق خاصی در دیدگاهی وجود دارد که از واگذاری مخلوقات محکوم به ابدیت حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، منطق خاصی در این نظریه وجود دارد که انصراف از relinquishment موجودات محکوم به ابدیت را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I suppose she wept for lost gladness and the relinquishment of true friends.
[ترجمه گوگل]گمان می کنم او برای شادی از دست رفته و کنار گذاشتن دوستان واقعی اشک می ریخت
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به خاطر خوشحالی و the از دوستان واقعی گریه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The story of the Internet is one of piecewise relinquishment of government control and empowerment of private individuals and organizations.
[ترجمه گوگل]داستان اینترنت، داستان کنار گذاشتن تکه تکه کنترل دولت و توانمندسازی افراد و سازمان‌های خصوصی است
[ترجمه ترگمان]داستان اینترنت یکی از صرف نظر کردن از کنترل دولت و توانمندسازی افراد و سازمان های خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Licenses are usually granted on the basis of an initial term with specific provisions for the timing and amount of relinquishment prior to entering the next phase of the contract.
[ترجمه گوگل]مجوزها معمولاً بر اساس یک مدت اولیه با مفاد خاص برای زمان و میزان واگذاری قبل از ورود به مرحله بعدی قرارداد اعطا می شوند
[ترجمه ترگمان]Licenses معمولا براساس یک دوره اولیه با مواد خاص برای زمان بندی و مقدار انصراف از ورود به مرحله بعدی قرارداد پذیرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For life is a paradox: it enjoins us to cling to its many gifts even while it ordains their eventual relinquishment.
[ترجمه گوگل]زیرا زندگی یک پارادوکس است: ما را به چسبیدن به مواهب بسیار آن دعوت می‌کند، حتی در حالی که حکم می‌کند که سرانجام آنها را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]زیرا زندگی، یک پارادوکس است: به ما اجازه می دهد حتی در حالی که این حق را از دست می دهد، به بسیاری از هدایای خود وفادار بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انصراف (اسم)
refuse, dissuasion, determent, relinquishment, put-off

انگلیسی به انگلیسی

• act of surrendering, act of giving up, renouncement; desertion, abandonment, act of forsaking

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : relinquish
✅️ اسم ( noun ) : relinquishment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
به استرداد مناطق توسط شرکت نفتی مسئول عملیات هم گفته میشه.
دست کشیدن، تسلیم شدن، بی خیال شدن
چشم پوشی، کناره گیری

بپرس