recourse

/ˈriːkɔːrs//rɪˈkɔːs/

معنی: چاره، وسیله، پاتوغ، اعاده، توسل، مراجعه، مراجعه کردن، مراجعه کردن به
معانی دیگر: دسترسی، متوسل شدن، دستیازی، راه حل، پاتوق، میعادگاه، متوسل شدن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: access to or the use of something for help, protection, or legal assistance.
مشابه: appeal, application, refuge, resort

- For matters such as this, the people have recourse to the legal system.
[ترجمه گوگل] برای چنین مواردی مردم به نظام حقوقی مراجعه می کنند
[ترجمه ترگمان] برای مسائلی مانند این، مردم به سیستم قانونی متوسل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her recourse to litigation came as a surprise as they thought they could negotiate a simple deal with her.
[ترجمه گوگل] توسل او به دعوی قضایی غافلگیر کننده بود زیرا آنها فکر می کردند که می توانند یک معامله ساده با او مذاکره کنند
[ترجمه ترگمان] به حکم دادگاه متوسل شد و به محض اینکه آن ها فکر کردند می توانند معامله ساده ای را با او مذاکره کنند، غافلگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which may be turned to for assistance, protection, or a way out of a difficult situation.
مترادف: resort, resource
مشابه: backup, help, refuge, reinforcement, reserve, support

- If they refuse to compensate you fairly, then your only recourse is a law suit.
[ترجمه گوگل] اگر آنها از پرداخت عادلانه غرامت به شما امتناع می ورزند، تنها راه حل شما شکایت قانونی است
[ترجمه ترگمان] اگر آن ها از جبران نسب تا خیر امتناع کنند، تنها توسل شما یک دادخواست قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company was on the brink of financial collapse and had no recourse other than to lay off workers.
[ترجمه گوگل] شرکت در آستانه فروپاشی مالی بود و چاره ای جز اخراج کارگران نداشت
[ترجمه ترگمان] این شرکت در آستانه فروپاشی مالی قرار داشت و به غیر از کارگران بی کار، به دیگری متوسل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a legal right to collect from one who endorses a negotiable instrument, such as a check, if the original maker fails to pay.

جمله های نمونه

1. without recourse to outside help
بدون دستیازی به کمک خارجی

2. my last recourse
آخرین چاره ی من

3. to have recourse to the law
متوسل شدن به قانون

4. i have no other recourse but to call the police
چاره ای جز این ندارم که پلیس را خبر کنم.

5. I have no other recourse than to inform the police.
[ترجمه گوگل]من چاره ای جز اطلاع دادن به پلیس ندارم
[ترجمه ترگمان]من چاره دیگری ندارم جز اینکه به پلیس اطلاع بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We may conclude that he never had recourse to this simple experiment.
[ترجمه گوگل]ممکن است نتیجه بگیریم که او هرگز به این آزمایش ساده متوسل نشده است
[ترجمه ترگمان]ممکن است نتیجه بگیریم که هرگز به این آزمایش ساده متوسل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their system of dispute resolution avoids recourse to the courts.
[ترجمه گوگل]سیستم حل اختلاف آنها از مراجعه به دادگاه اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم حل اختلاف آن ها از توسل به دادگاه ها اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Citizens have learnt that they do have recourse against governments.
[ترجمه گوگل]شهروندان یاد گرفته اند که علیه دولت ها متوسل می شوند
[ترجمه ترگمان]شهروندان یاد گرفته اند که به دولت ها متوسل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I hope the doctors won't have recourse to surgery.
[ترجمه گوگل]امیدوارم پزشکان به عمل جراحی مراجعه نکنند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دکتر دیگه به جراحی متوسل نشده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government, when necessary has recourse to the armed forces.
[ترجمه گوگل]دولت در مواقع لزوم به نیروهای مسلح متوسل می شود
[ترجمه ترگمان]دولت در صورت نیاز به نیروهای مسلح متوسل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I couldn't tell which direction without recourse to a map.
[ترجمه گوگل]بدون توسل به نقشه نمی‌توانستم بگویم کدام جهت
[ترجمه ترگمان]بدون متوسل شدن به نقشه نمی توانستم به کدام سمت اشاره کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No recourse was left.
[ترجمه گوگل]چاره ای باقی نمانده بود
[ترجمه ترگمان]هیچ راه گریزی باقی نمانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She made a complete recovery without recourse to surgery.
[ترجمه گوگل]او بدون مراجعه به عمل جراحی بهبودی کامل پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه متوسل به عمل بشه، درمان کامل رو انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your only recourse is legal action.
[ترجمه گوگل]تنها راه حل شما اقدام قانونی است
[ترجمه ترگمان] تنها راه حل تو کار قانونی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An order was made against which he sought recourse in the supreme court.
[ترجمه گوگل]دستوری صادر شد که او از دادگاه عالی تقاضای رجوع کرد
[ترجمه ترگمان]دستور داده شد که در دادگاه عالی متوسل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره (اسم)
alternative, remedy, recourse, means, makeshift, pis aller

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

پاتوغ (اسم)
joint, recourse, station, nest, haunt, flash house, port of call, hangout, howff, rendezvous, resort

اعاده (اسم)
recourse, restoration, restitution, return, rebound, recession, repetition

توسل (اسم)
recourse

مراجعه (اسم)
reference, recourse, returning, resort, referral, remarrying a divorced woman

مراجعه کردن (فعل)
refer, recourse

مراجعه کردن به (فعل)
recourse

تخصصی

[حسابداری] مراجعه کارگزار
[حقوق] رجوع، مراجعه، توسل، حق رجوع به ظهر نویس یا ضامن

انگلیسی به انگلیسی

• source of help or protection; access to a source of help or protection
if you have recourse to something, you use it to help you in a difficult situation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دو معنی ( بدون مراجعه به . . . ، راه چاره )
without recourse to something
بدون مراجعه به چیزی
Surgery may be the only recourse
جراحی ممکنه تنها راه چاره باشه
دستاویز - توسل
دستاویز_ راه گریز_ چاره_ راه چاره
قابل برگشت
Without recourse: بدون توقع، بدون چشم داشت
تمسک و توسل
[حقوق] شکایت از عمل خلاف قانون
متوسل شدن به
راه
دست به دامن چیزی شدن، ملتجی شدن، پناه بردن، پناه جویی، دستاویزی، دستاویز چیزی شدن
حق مراجعه ( به ضامن )
مراجعه به
دست یازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس