recipe

/ˈresəpi//ˈresəpi/

معنی: دستور العمل، دستور خوراک پزی، خوراک دستور
معانی دیگر: دستور عمل، روش کار، نحوه ی اجرا، اسلوب عملکرد، کنش نامه، رهنما، رهنمود، (پزشکی) نسخه (نشان آن: prescription) ( r هم می گویند)، دستور (یا راهنمای) خوراکپزی، طرز تهیه، خوراکپز نامه، پخت نامه، ساخت نامه، دستورالعمل پخت غذا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: step-by-step instructions for preparing a food dish.

- I always follow a recipe exactly the first time I make a dish.
[ترجمه sina] من همیشه دفعه اولی که غذا درست میکنم، دقیقا دستورالعمل رو دنبال میکنم.
|
[ترجمه Tara] من همیشه بار اولی که غذایی درست میکنم ، دستورالعمل را دقیق دنبال میکنم
|
[ترجمه مجتبی خانی] من همیشه بار اولی که یه غذا رو درست میکنم دقیقا طبق دستور جلو میرم.
|
[ترجمه ب ت چ] من همیشه اولین بار که یک غذا درست می کنم یک دستور غذا را دنبال می کنم.
|
[ترجمه گوگل] من همیشه اولین بار که غذا درست می کنم دقیقاً از یک دستور پیروی می کنم
[ترجمه ترگمان] من همیشه دستور العملی را که دقیقا اولین باری است که غذا درست می کنم، دنبال می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a combination of actions that tend toward a particular end.

- His political blunders were a recipe for disaster.
[ترجمه گوگل] اشتباهات سیاسی او دستور العملی برای فاجعه بود
[ترجمه ترگمان] اشتباه ات سیاسی او دستورالعملی برای فاجعه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They hoped to discover the billionaire's recipe for success.
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که دستورالعمل میلیاردر موفقیت را کشف کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که دستورالعمل این بیلیونر موفقیت را کشف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this recipe tells how to make salads
این دستور آشپزی طرز درست کردن سالاد را شرح می دهد.

2. our plan is a recipe for success
نقشه ی ما رهنمای موفقیت است.

3. to try a new recipe
دستور آشپزی جدیدی را امتحان کردن

4. Omit the salt in this recipe.
[ترجمه Paria] نمک را از این دستور پخت حذف کنید
|
[ترجمه گوگل]نمک را در این دستور حذف کنید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can substitute oil for butter in this recipe.
[ترجمه عرفان قوجایی] شما می توانید روغن را به جای کرا در دستور العمل جایگزین کنید
|
[ترجمه SSSS] شما می توانید از کره طبیعی به جای روغن مصنوعی استفاده کنید
|
[ترجمه گوگل]در این دستور می توانید روغن را جایگزین کره کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید روغن برای کره را در این دستور پخت جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can leave the butter out of this recipe if you're on a low-fat diet.
[ترجمه آیلین] اگر می خوای غذا کم چرب درست کنی کره را از دستورحذف کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر رژیم غذایی کم چرب دارید، می توانید کره را از این دستور حذف کنید
[ترجمه ترگمان]اگه رژیم بگیری میتونی کره رو از این دستورالعمل خارج کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I need some apples for this recipe.
[ترجمه گوگل]برای این دستور به مقداری سیب نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]من برای این دستورالعمل به مقداری سیب نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This recipe book is worth its weight in gold - it tells you everything you need to know about cookery.
[ترجمه گوگل]این کتاب دستور العمل ارزش وزن خود را به طلا دارد - همه چیزهایی را که باید در مورد آشپزی بدانید به شما می گوید
[ترجمه ترگمان]این کتاب دستورالعمل ارزش آن را در طلا دارد - به شما می گوید هر چیزی که نیاز دارید درباره آشپزی بدانید را به شما می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The recipe is given in both metric and imperial measures.
[ترجمه گوگل]دستور العمل در هر دو معیار متریک و امپریالیستی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]دستور پخت در هر دو معیار متریک و امپریالیستی داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This recipe should be sufficient for five people.
[ترجمه گوگل]این دستور غذا باید برای پنج نفر کافی باشد
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل باید برای ۵ نفر کافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You'll need a can of tuna for this recipe.
[ترجمه ِنلین] شما به یه غوطی از تن ماهی برای این دستورالعمل نیاز خواهید داشت.
|
[ترجمه محمد] شما برای این دستورالعمل می تونید یک قوطی تن نیاز داشته باشید
|
[ترجمه حوا] شما برای این دستور پخت، به یک قوطی تن ماهی نیاز دارید.
|
[ترجمه گوگل]برای این دستور به یک قوطی ماهی تن نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]برای این دستورالعمل به یه ماهی تن ماهی نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's a sure recipe for destroying the economy and creating chaos.
[ترجمه گوگل]این یک دستورالعمل مطمئن برای از بین بردن اقتصاد و ایجاد هرج و مرج است
[ترجمه ترگمان]این یک دستورالعمل مطمئن برای نابود کردن اقتصاد و ایجاد هرج و مرج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is your recipe for success?
[ترجمه محمد] دستور پخت شما برای موفق شدن چیه؟
|
[ترجمه یگانه] راز موفقیت شما در چیست
|
[ترجمه گوگل]دستور شما برای موفقیت چیست؟
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل شما برای موفقیت چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This recipe can also be made with ricotta cheese.
[ترجمه گوگل]این دستور را می توان با پنیر ریکوتا نیز درست کرد
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل همچنین می تواند با پنیر ricotta ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The recipe says you can substitute yoghurt for the sour cream.
[ترجمه م ح ن ا] این دستور العمل می گوید تو میتوانی ماست خامه ای را با خامه ترش جایگزین کنی
|
[ترجمه گوگل]دستور غذا می گوید که می توانید ماست را جایگزین خامه ترش کنید
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل می گوید شما می توانید ماست را با خامه ترش جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This recipe makes a good accompaniment to ice-cream.
[ترجمه محمد] پشت بند این دستور پخت بستنی می چسبه ( خوبه )
|
[ترجمه گوگل]این دستور یک همراه خوب برای بستنی است
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل، ترکیب خوبی با بستنی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستورالعمل (اسم)
address instruction, recipe, instruction, ground rule

دستور خوراک پزی (اسم)
recipe

خوراک دستور (اسم)
recipe

انگلیسی به انگلیسی

• any set of written instructions; written instructions for preparing food; prescription, written instructions for the use of a medication
a recipe is a list of ingredients and a set of instructions telling you how to cook something.
if something is a recipe for disaster or a recipe for success, you mean that it is likely to result in disaster or success.

پیشنهاد کاربران

پَز نامه
دستورالعمل یا راهنما ( مثل تهیه غذا، مونتاژ چیزی و. . . )
نحوۀ کار
طرز کار یا چیزی ( مثل نحوۀ مصرف دارو )
روش، شیوه،
رهنمود
در پزشکی به معنای : روش مصرف
با علامت اختصاری : ℞ یا Rx
و روش های مصرف دارو :Route of administration
A set of instructions for preparing something particular
/ˈrɛsɪpi/
A recipe is a set of instructions that describes how to prepare or make something, especially a dish of prepared food
دستور غذا مجموعه ای از دستورالعمل ها است که چگونگی تهیه و آماده سازی چیزی، به خصوص یک بشقاب غذا را شرح می دهد. این واژه در پزشکی ( نسخه ) و فناوری اطلاعات ( پذیرش کاربر ) نیز کاربرد دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

Caramel recipe
طرز تهیه کارامل
دستور آشپزی
دستور پخت
دستورالعمل برای پختن غذا و داشتن مواد اولیه
مواد اولیه = ingredients
An order that tells us what we need or how we should cook food
recipe
Recipe : دستور غذا ( همون دیتور یا طرز پخت خودمون )
Cuisine : خوان - دستپخت - سبک آشپزی/غذا - غذای محلی یا منطقه ای
به زبان ساده :
Recipe یسری دستورالعمل برای پخت یک غذای خاصه
Cuisine مجموعه غذاهای یک منطقه یا کشوره ( مثلاً به نظر من ایتالیا خوشمزه ترین ( نگفتم سالم ترین ) Cuisine رو داره. شامل چیه Italian cuisine ؟ پیتزا، پاستا، لازانیا، اسپاگتی، کاپوچینو و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

دستوره.
دستورال.
دستورینه.
A recipe tells you what to do and what to use to cook a kind of food = دستور پوخت
دستور پخت
A. . . . . ( recipe ) tells you what to use to cook a kind of food
کانون زبان ایرانReach 3
instruction
دستور پخت، دستور عمل
تلفظ: رِ سِ پی
دستور پخت📋
لایک پلیز❤
یعنی آشپزی یا دستور پخت اینا
لایک کنین گایز👍🏻
ذره
Tell you what to douse cook akind of food
دستورالعمل مثل دسر ویا غیره
دستور پخت و طرز تهیه چیزایی مثل غذا و کیک و شیرینی
خانما لایک کنین
با تشکر
. A recipe tells you what to do and what to use to cook a kind of food
دستورالعمل طبخ غذا
Instruction

دستور پخت

طرز پخت

دستور عمل
دستور ساخت
دستور پخت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس