ran

/ˈræn//ræn/

زمان گذشته ی فعل: run، n کلاف، حلقه، حلقه کلاف، p زمان ماضی فعل run

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense of run.

جمله های نمونه

1. he ran across an old friend in the street
در خیابان به یک دوست قدیمی برخورد.

2. he ran afoul of the bureau chief and was fired
با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.

3. he ran as fast as anything
او از هرچیزی سریع تر می دوید.

4. he ran away with my purse
کیف پولم را زد.

5. he ran bang against the wall
او محکم به دیوار خورد.

6. he ran crashing through the branches
او دوان دوان شاخه ها را شکست و رد شد.

7. he ran for perhaps two kilometers
او حدود دو کیلومتر دوید.

8. he ran the length of the street
او طول خیابان را دوید.

9. he ran with all his might
او با تمام توانایی خود دوید.

10. i ran and i ran; to a mountain top i came . . .
دویدم و دویدم سرکوهی رسیدم . . . .

11. i ran slap into a tree
صاف خوردم به درخت.

12. nicole ran forward to welcome her guests
نیکول جلو دوید که به مهمانانش خوشامد بگوید.

13. rumors ran rampant that he was resigning
همه جا شایع شده بود که او دارد استعفا میدهد.

14. she ran across the plow
او در راستای زمین شخم زده دوید.

15. she ran down the hall, her bare feet thudding on the floor
در حالی که پاهای برهنه اش بر کف راهرو گرمب گرمب می کرد به پایین هال دوید.

16. she ran for it!
زد به چاک ! (رفت !)

17. she ran home
به خانه دوید.

18. she ran out of the bedroom with tousled hair
با گیسوان ژولیده از اتاق خواب بیرون دوید.

19. she ran out of the room flourishing a letter
در حالی که نامه ای را در دست تکان می داد از اتاق بیرون دوید.

20. she ran the bath
(انگلیس) وان را پر کرد.

21. they ran out of the forest and into the open
آنها از جنگل به سوی زمین باز دویدند.

22. they ran the country on a tight budget
آنها کشور را با بودجه ی محدودی اداره کردند.

23. four seams ran across the old man's forehead
چهار چین سرتاسر پیشانی پیرمرد را پوشانده بود.

24. he again ran into the telephone pole with his car
دوباره با ماشین زد به تیر تلفن.

25. her enthusiasm ran away with her
اشتیاق او لجام گسیخته شد.

26. his blood ran wild
خونش به غلیان آمد (احساساتش تحریک شد).

27. his eyes ran over the page
به سرعت صفحه را از مد نظر گذراند.

28. his tongue ran on and on
زبانش بند آمدنی نبود.

29. our dog ran away
سگ ما فرار کرد.

30. the boat ran aground
کشتی به گل نشست

31. the car ran into a tree
اتومبیل به درخت خورد.

32. the child ran to her mother
کودک به سوی مادرش دوید.

33. the children ran all over the flowers
بچه ها روی همه ی گل ها دویدند.

34. the days ran into weeks
روزها به هفته ها کشید.

35. the demonstrators ran helter-skelter away from the police
تظاهرکنندگان با شتاب و بی نظمی از دست پلیس فرار می کردند.

36. the dogs ran with lolling tongues
سگ ها با زبان های آویخته می دویدند.

37. the generals ran the country and the president was no more than a figurehead
ژنرال ها کشور را اداره می کردند و رئیس جمهور آلت دستی بیش نبود.

38. the illness ran its course
بیماری مراحل خود را طی کرد.

39. the mob ran amok and began looting the shops
انبوه مردم دیوانه وار به چاپیدن مغازه ها پرداختند.

40. the policeman ran after the thief and caught him
پاسبان دنبال دزد دوید و او را گرفت.

41. the prisoner ran away
زندانی فرار کرد.

42. the ship ran aground
کشتی به گل نشست.

43. the students ran past us
دانش آموزان دوان دوان از کنار ما رد شدند.

44. the truck ran down two large trees
کامیون دو درخت بزرگ را انداخت.

45. the vax ran
موم آب شد و جاری شد.

46. a play that ran for a full year
نمایشی که یک سال تمام روی صحنه آورده می شد

47. the fishing lines ran afoul of each other
طناب های ماهیگیری در هم گوریده شدند.

48. the free-spending man ran up a heavy debt
مرد ولخرج قرض سنگینی به بار آورد.

49. the two cars ran into each other
دو اتومبیل با هم شاخ به شاخ شدند.

50. all of his soldiers ran away
همه ی لشکریان او فرار کردند.

51. brimming with affection, ghodsi ran towards her mother. . .
قدسی در حالی که سرشار از محبت بود به سوی مادرش دوید.

52. her class and mine ran concurrently
کلاس او با کلاس من همزمان بود.

53. a political meeting where passions ran high
یک جلسه ی سیاسی که در آن شور و هیجان فراوانی حکمفرما بود.

54. children swore at me and ran off
بچه ها به من فحش دادند و فرار کردند.

55. he killed his captors and ran away
او اسیر کنندگان خود را کشت و فرار کرد.

56. the cowardice of those who ran away from the (battle) front
بزدلی آنانی که از جبهه فرار کردند

57. tradition relates that he once ran from shiraz to esfahan
سنت چنین حکایت می کند که او یکبار از شیراز تا اصفهان دوید.

58. when the tiger snarled, i ran away
وقتی که پلنگ خرخر کرد فرار کردم.

59. after a few drinks, he suddenly ran amok and started shooting
پس از نوشیدن چند مشروب ناگهان به سرش زد و شروع کرد به تیراندازی کردن.

60. because he was driving fast, he ran into a tree
چون تند می راند زد به درخت.

61. half way to kashan our car ran out of juice
در نیمه راه کاشان بنزین ماشین مان تمام شد.

62. hassan bolted down the bread and ran to class
حسن نان را پایین داد و دوید به کلاس.

63. he caught a short toss and ran
پاس کوتاهی را گرفت و دوید.

64. he slipped on his pants and ran
شلوارش را پوشید و دوید.

65. somebody grabbed that lady's purse and ran off
شخصی کیف آن خانم را قاپید و فرار کرد.

66. the dog gripped the bone and ran off
سگ استخوان را به دندان گرفت و در رفت.

67. the dog whisked his tail and ran toward his master
سگ دمش را تندتند تکان داد و دنبال اربابش دوید.

68. the fatal thread of his life ran out
سرنخ (سرنوشت) زندگانی او به آخر رسید.

69. the old dog yelped loudly and ran off
سگ پیر واق بلندی زد و دور شد.

70. he stripped the dead soldier's overcoat and ran away
پالتو سرباز مرده را کند و فرار کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• non-profit organization that works to protect the rainforests and other environmental issues

پیشنهاد کاربران

دویدن
مثال: She ran a marathon last weekend.
او هفته گذشته در ماراتن دوید.
معنی کلمه ran که گذشته run می باشد دویدن است.
اما بر اساس جمله می تواند معنی آن تغییر پیدا کند مثلا در جمله زیر:
We ran another study
در این جمله که دویدن معنی ندارد معنی صحیح آن می شود
ما یک مطالعه دیگری انجام دادیم
دویدن
گذشته ی فعلrunبه معنای دویدن، سریع رفتن
تخصصی روانشناسی
سرعت نامیدن خودکار واژگان
نشان دادن
بررسی کردن
گردوندن مکانی
به جلو بردن چیزی
دوید ( گذشته )

گذشتهrunبه معنی دویدن

بپرس