rake

/ˈreɪk//reɪk/

معنی: شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش، هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، جمع اوری کردن، با چنگک جمع کردن، با سرعت جلو رفتن
معانی دیگر: هر اسباب افشون مانند: چهارشاخ، با افشون جمع کردن، (به دقت) بررسی کردن، وارسی کردن، (ارتش) از دو سو به آتش بستن، زیر آتش شدید گرفتن، سراسر زیر نظر داشتن، برگ جمع کن، افشون، انگشته، هسک، خیش دستی، (زمین را) با خیش دستی نرم یا صاف کردن، (آتش را) با خاکستر پوشاندن، خراشاندن، تراشاندن، (مرد) عیاش، زن باز، (کف سالن سینما و تالار سخنرانی و غیره) کمی شیب داشتن، شیب کم، کجی خفیف، کمی کج بودن (مانند دکل یا دودکش کشتی که کمی به عقب خمیدگی دارد)، دارای خمیدگی (خفیف ) کردن، کمی کج کردن، (قوش شکاری) دنبال شکار پرواز کردن، اثر، جاده باریک، خمیدگی، بداخلاق، فاسد، رگه، سفر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tool consisting of a long handle and a row of tines extending perpendicular to it, used for gathering up debris or cultivating the ground.

(2) تعریف: any of a variety of tools that have a similar form or use.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rakes, raking, raked
(1) تعریف: to collect, move, or clear away using a rake.

- She raked the fallen leaves.
[ترجمه گوگل] برگ های ریخته شده را چنگک زد
[ترجمه ترگمان] او برگ ها را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to clear of debris, spread smoothly, or cultivate with a rake.

- He raked the flower beds.
[ترجمه گوگل] تخت گل ها را چنگک زد
[ترجمه ترگمان] گل ها را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to stir up or spread (coals of a fire or the like).

(4) تعریف: to gather or attract copious amounts of (often fol. by in).

- The business is raking in profits.
[ترجمه گوگل] کسب و کار در حال افزایش سود است
[ترجمه ترگمان] کسب وکار در حال جمع کردن سود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to search completely through.
مشابه: hunt, rummage

- She raked the office looking for the book.
[ترجمه گوگل] او به دنبال کتاب به دفتر رفت
[ترجمه ترگمان] دفتر را زیر و رو کرد و کتاب را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: to scratch or scrape.

(7) تعریف: to shoot or look along the whole length of.

- The guns raked the barricade.
[ترجمه گوگل] اسلحه ها سنگر را پر کردند
[ترجمه ترگمان] اسلحه ها سنگر را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His eyes raked the column of recruits.
[ترجمه گوگل] چشمانش ستون سربازان را به خود خیره کرد
[ترجمه ترگمان] نگاهش به ستون نوآموز خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: raker (n.)
(1) تعریف: to use a rake or similar tool.

(2) تعریف: to carry on a search.

- He raked through the desk looking for the letter.
[ترجمه گوگل] او از میان میز به دنبال نامه رفت
[ترجمه ترگمان] از پشت میز به دنبال نامه گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to scrape or scratch as if with a rake.
اسم ( noun )
• : تعریف: one who shamelessly carries on improper or immoral behavior; profligate; libertine.
مشابه: casanova, libertine, profligate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rakes, raking, raked
• : تعریف: to slant away from a vertical or horizontal line; incline.
مشابه: tilt, tip
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to slant away from a vertical or horizontal line.
مشابه: tip
اسم ( noun )
(1) تعریف: an inclination away from a vertical or horizontal line; slope; slant.
مشابه: inclination, tilt

- the rake of a roof
[ترجمه Mrjn] کجی یک سقف
|
[ترجمه گوگل] چنگک یک سقف
[ترجمه ترگمان] چنگک یک سقف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the rake of his hat
[ترجمه گوگل] چنگک کلاهش
[ترجمه ترگمان] چنگک کلاهش را برداشت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the angle at which a cutting or inscribing tool inclines from the perpendicular when applied to a surface.

جمله های نمونه

1. rake around (or about) for something
به دقت جستجو کردن،دنبال چیزی گشتن

2. rake in
به سرعت مقدار زیادی از چیزی را گرد آوری کردن یا به دست آوردن

3. rake up
(درباره ی سر یا رسوایی و غیره) اطلاعات به دست آوردن،کاشف به عمل آوردن

4. oyster rake
چهار شاخ (برای گردآوری) صدف خوراکی

5. the rake of the mast
کجی دکل

6. the rake of the stage
شیب صحنه ی تئاتر

7. from his pulpit the preacher could rake the crowd from end to end
از روی منبر واعظ می توانست جماعت را از یک سو تاسوی دیگر زیر نظر داشته باشد.

8. In the autumn I rake the dead leaves.
[ترجمه گوگل]در پاییز برگ های مرده را می چینم
[ترجمه ترگمان]در پاییز، برگ های مرده را جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rake out the cinders before you start a new fire.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع یک آتش سوزی جدید، خاکسترها را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آتیش روشن کنی خاکستر رو آتیش بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She helped her father to rake up the dried grass into piles.
[ترجمه گوگل]او به پدرش کمک کرد تا علف های خشک شده را به صورت توده ها جمع کند
[ترجمه ترگمان]به پدرش کمک کرد تا علف های خشک را با خاک یک سان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scarify the lawn vigorously with a rake.
[ترجمه گوگل]چمن را به شدت با چنگک خشک کنید
[ترجمه ترگمان]چمن را به شدت با چنگک تیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I watched the men rake leaves into heaps.
[ترجمه گوگل]من مردانی را تماشا کردم که برگ ها را به صورت انبوه می چینند
[ترجمه ترگمان]نگاه می کردم که مرد چنگک را به روی توده های زباله فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The privatisation allowed companies to rake in huge profits.
[ترجمه گوگل]خصوصی‌سازی به شرکت‌ها این امکان را داد که سودهای کلانی به دست آورند
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی به شرکت ها اجازه می دهد تا سوده ای کلانی به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We need to rake up two more players to form a team.
[ترجمه گوگل]برای تشکیل یک تیم باید دو بازیکن دیگر را جمع آوری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید دو بازیکن دیگر را جمع کنیم تا یک تیم تشکیل دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the autumn I rake up the dead leaves.
[ترجمه گوگل]در پاییز من برگ های مرده را می چینم
[ترجمه ترگمان]در پاییز برگ های مرده را جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I couldn't rake together enough money for a new bike.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم پول کافی برای یک دوچرخه جدید جمع کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به اندازه یک دوچرخه جدید پول جمع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

خط سیر (اسم)
direction, route, course, duct, pathway, rake, trajectory, itinerary

فاجر (اسم)
debauchee, rake

شیب (اسم)
dip, inclination, incline, pendant, slant, slope, tilt, declivity, rake, gradient, glacis, talus, shelving

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

شن کش (اسم)
rake

هرزه (اسم)
filth, rake

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

چنگک (اسم)
drag, grapnel, peg, hook, gaff, tach, tache, prong, climbing irons, rake, quotation marks, inverted commas, crampon, hayfork

جمع اوری کردن (فعل)
levy, collect, mass, muster, reap, rake, cull

با چنگک جمع کردن (فعل)
rake

با سرعت جلو رفتن (فعل)
rake

تخصصی

[عمران و معماری] شنکش - زاویه شیب
[زمین شناسی] زاویه ریک یا پیچ - زاویه بین خطی که اثر حرکت گسل را در روی صفحه آن نشان می دهد با خط افقی که در صفحه گسل قرار دارد.
[نساجی] صفحه کنترل
[] 1ـ پله دیواره ای , 2ـ (غ) کلوخه

انگلیسی به انگلیسی

• gardening tool with a comb-like end; slope, slant, incline
collect, gather together; cause to slant, cause to slope
a rake is a garden tool consisting of a row of metal teeth attached to a long handle.
to rake leaves or soil means to use a rake to gather the leaves or make the soil smooth.
see also raked.
if someone is raking in money, they are earning a lot of it fairly easily; an informal expression.
if you rake up something unpleasant or embarrassing from the past, you talk about it and remind people of it.

پیشنهاد کاربران

noun - countable :
شن کش ( وسیله ای در کشاورزی که جهت صاف کردن سطح خاک، جمع کردن برگ های خشک از روی زمین و . . . . ) استفاده می شود.
به عنوان نمونه :
Did he think that would work if she got him gloves and a rake and shovel?
rake
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/rake
to use a rake to make earth level or to collect leaves
با شِن کش زمین را صاف یا برگ درختان را جمع کردن
In the autumn I rake ( up ) the dead leaves
Rake ( over ) the soil before planting the seeds
rake
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rake
چنگک
rake
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

She is using the rake in the garden
او از چنگک برای جمع کردن برگها استفاده می کنه
Asghar rake it in as hoard of more than 150gold coins
اصغر ۱۵۰سکه طلا همچون مثل گنج جمع آوری کرده بود
ماشین های جاروکننده که در مزارع بزرگ یونجه و شبدر �خشک و ردیف کردن� را انجام می دهند.
چنگک کشاورزی
این کلمه هم مثل خیلی کلمات دیگه هم می شه برای اسم ازش استفاده کرد و هم فعل.
وقتی انگشت هاتونو لای موهاتون میبرین از این کلمه میتونید استفاده کنید:
he raked his fingers through his hair.
( کاربرد قدیمی ) : ( مرد ) شهوت ران
( in the past ) a man, especially a rich and fashionable one, who was thought to have low moral standards, for example because he drank or gambled a lot or had sex with a lot of women
منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/rake_1?q=rake
طبق لانگمن:
اسم:
1 - شن کش - چنگک
2 - ( مرد ) عیاش و هرزه
3 - شیار - شکاف - زاویه
فعل:
1 - جمع آوری کردن - با شن کش جمع آوری کردن ( برگ ) - خاک را نرم کردن ( با شن کش )
2 - با دقت بررسی کردن - وارسی کردن
...
[مشاهده متن کامل]

3 - کامل زیر نظر داشتن - کامل پوشش دادن - اسکن کردن
4 - آتش را با خاکستر پوشاندن
rake your fingers: انگشت را مثل چنگک کردن و خاراندن یا کشیدن روی سطحی

سه شاخ یا چنگال کشاورزی.
اسم برگ جمع کن هستش که شبیه به چنگک بزرگه
شیب دادن و خم کردن
شن کش ، چنگک
به جمع کردن یا جارو زدن چیزی مثل برگ با وسیله ای به اسم ریک
بررسی کردن
جارو زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس