recline

/rɪˈklaɪn//rɪˈklaɪn/

معنی: خم شدن، تکیه کردن، لمیدن، برپشت خم شدن یا خوابیدن
معانی دیگر: (روی چیزی ) تکیه دادن، لم دادن، برآسودن، یله دادن، دراز کشیدن، (صندلی و غیره) خواباندن، (پشتی را) عقب یا جلو کشیدن، سرازیر کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: reclines, reclining, reclined
(1) تعریف: to move into a comfortable lying position.
مترادف: lean back, lie back
مشابه: couch, lie, loll, lounge, relax, sprawl, stretch

- He had been sitting up reading, but now he reclined and closed his eyes.
[ترجمه امین] او در حالت نشسته میخواند اما الآن لم داده و چمانش را بسته است.
|
[ترجمه گوگل] او نشسته بود و مشغول خواندن بود، اما حالا دراز کشید و چشمانش را بست
[ترجمه ترگمان] او نشسته بود و کتاب می خواند، اما حالا روی کاناپه لم داده بود و چشمانش را می بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to tip back into any of several resting positions.
مترادف: tilt
متضاد: arise
مشابه: adjust, angle, lie, tip

- These chairs recline and are very comfortable.
[ترجمه گوگل] این صندلی ها به صورت تکیه دار و بسیار راحت هستند
[ترجمه ترگمان] این صندلی ها لم می دهند و خیلی راحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: reclinable (adj.)
• : تعریف: to cause to move into an angled position.
مشابه: adjust, angle, incline, lean, slant, tilt, tip

جمله های نمونه

1. the doctor asked the patient to recline on the bed
دکتر از بیمار خواست که روی تخت دراز بکشد.

2. Richard likes to recline in front of the television set.
[ترجمه گوگل]ریچارد دوست دارد جلوی تلویزیون دراز بکشد
[ترجمه ترگمان]ریچارد دوست دارد جلو تلویزیون لم دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After reclining on her right arm for an hour, Maxine found that it had become numb.
[ترجمه گوگل]پس از یک ساعت خوابیدن روی بازوی راستش، ماکسین متوجه شد که دست راستش بی حس شده است
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه یک ساعت روی دست راستش لم داد، ماکسین فهمید که بی حس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My dog's greatest pleasure is to recline by the warm fireplace.
[ترجمه گوگل]بزرگترین لذت سگ من این است که کنار شومینه گرم بخوابد
[ترجمه ترگمان]بهترین لذت سگم این است که در کنار بخاری گرم لم بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She proceeded to recline on a chaise longue.
[ترجمه امیر صادقی] lounge صحیح است. به اشتباه longue نوشته شده
|
[ترجمه گوگل]او روی تخت شزلون دراز کشید
[ترجمه ترگمان]آنگاه روی نیمکت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You may recline your seat a little when you want to have a quick nap.
[ترجمه Setayesh-Arya] شما میتوانید{ پشتی عقب}صندلی خود را کمی بخوابانید زمانی که میخواهید یک چرت کوتاه بزنید
|
[ترجمه گوگل]وقتی می خواهید چرت سریعی داشته باشید، ممکن است کمی صندلی خود را بخوابانید
[ترجمه ترگمان]می توانی کمی استراحت کنی وقتی می خواهی یک چرت کوتاه بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Air France first-class seats recline almost like beds.
[ترجمه زهرا] درازکشیدن روی صندلی فرست کلس پرواز فرانسه تقریبا شبیه تخت خواب است
|
[ترجمه نجمین] صندلی های فرست کلس پرواز فرانسه تقریبا مثل تخت خوابیده میشوند.
|
[ترجمه گوگل]صندلی های درجه یک ایرفرانس تقریباً مانند تخت خوابیده می شوند
[ترجمه ترگمان]صندلی های درجه یک فرانسه، لم دادن تقریبا شبیه تخت خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We shouldn't recline too much upon book learning.
[ترجمه گوگل]ما نباید خیلی روی یادگیری کتاب تکیه کنیم
[ترجمه ترگمان]نباید بیش از این روی کتاب مطالعه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Seder participants recline on pillows, for example, because they had no such luxury as slaves, the children said.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها گفتند که شرکت‌کنندگان سدر روی بالش‌ها تکیه می‌زنند، به‌عنوان مثال، چون آنها مانند برده‌ها تجملاتی نداشتند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، شرکت کنندگان Seder بر روی بالش تکیه می کنند، چون آن ها چنین luxury را به عنوان برده نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Well, it also features recline seats, a tilt steering wheel, and plenty of headroom.
[ترجمه گوگل]خوب، این خودرو همچنین دارای صندلی‌های تکیه‌دار، فرمان کج‌شده و فضای سر زیاد است
[ترجمه ترگمان]خوب، همچنین بر روی صندلی لم داده، یک فرمان فرمان خم، و مقدار زیادی of نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For added passenger comfort, rear seats recline 12 degrees.
[ترجمه گوگل]برای راحتی بیشتر سرنشینان، صندلی‌های عقب 12 درجه می‌خوابند
[ترجمه ترگمان]برای راحتی مسافران صندلی عقب، صندلی عقب لم ۱۲ درجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some guests recline in lounge chairs on the sea-facing terrace.
[ترجمه گوگل]برخی از مهمانان روی صندلی‌های استراحت روی تراس رو به دریا می‌خوابند
[ترجمه ترگمان]بعضی از میهمانان روی صندلی های راحتی لم می دهند و رو به ایوان قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The front seatbacks recline fully flat for relaxing.
[ترجمه سمرکاردان] پشتی صندلی جلویی را برای استراحت کاملا صاف عقب کشیدند.
|
[ترجمه گوگل]پشتی صندلی‌های جلو برای استراحت کاملاً صاف می‌نشینند
[ترجمه ترگمان]The جلویی به طور کامل برای استراحت صاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My cousin would recline on a couch, and I would seize some opportunity of edging up to him.
[ترجمه گوگل]پسر عمویم روی کاناپه تکیه می داد و من از فرصتی استفاده می کردم تا به او نزدیک شوم
[ترجمه ترگمان]پسر خاله ام روی یک کاناپه لم می داد و من فرصتی را غنیمت شمردم که به او نزدیک شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Woniu fire while taking Chunniu - recline, with the charm.
[ترجمه گوگل]Woniu آتش در حالی که مصرف Chunniu - تکیه دادن، با جذابیت
[ترجمه ترگمان]در حالی که با افسون سپر -، پشت سر هم شلیک می کنند، آتش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You may recline your seat a little when you to have a quick nap.
[ترجمه گوگل]هنگام چرت زدن سریع، ممکن است کمی صندلی خود را خم کنید
[ترجمه ترگمان]می توانید در صندلی خود لم بدهید، کمی چرت بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. And they did so and made them all recline.
[ترجمه گوگل]و چنین کردند و همگی را به حالت خوابیدند
[ترجمه ترگمان]و این کار را کردند و همه recline را پشت سر گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Recline comfortably on a lounge or bed.
[ترجمه گوگل]به راحتی روی یک سالن استراحت یا تخت دراز بکشید
[ترجمه ترگمان]به راحتی روی یک اتاق استراحت یا تخت خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خم شدن (فعل)
decline, bow, lean, bend, be inclined, stoop, sag, recline, leant, buckle, wilt

تکیه کردن (فعل)
lean, recline

لمیدن (فعل)
loll, lounge, recline

برپشت خم شدن یا خوابیدن (فعل)
recline

انگلیسی به انگلیسی

• lie in a horizontal position, lie back; lie down and rest; place in a horizontal position; lean back
if you recline, you sit or lie with the upper part of your body supported at an angle; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دراز کشیدن
recline ( v ) ( rɪˈklaɪn ) =to sit or lie in a relaxed way, with your body leaning backward, e. g. She was reclining on a sofa.
recline
- لم دادن
- عقب دادن پشتی صندلی
مترادف:
Stretch out:لم دادن
Lean back:تکیه دادن
خوابیدن. . درازکشیدن. . لم دادن
Lie down

بپرس