quitclaim

/ˈkwɪtkleɪm//ˈkwɪtkleɪm/

معنی: ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن
معانی دیگر: ترک ادعا، گذشتن از حق خود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the transfer of one's interest, right, or title, as to a piece of property, without a guarantee that the title is good or that there are no debts attached to the property.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quitclaims, quitclaiming, quitclaimed
• : تعریف: to give up a right or claim to.

جمله های نمونه

1. Quitclaim deeds are most commonly used to clear up title problems, to transfer property between spouses after a divorce, or in informal transactions between friends or family members.
[ترجمه گوگل]اسناد ترک ادعا معمولاً برای رفع مشکلات مالکیت، انتقال اموال بین همسران پس از طلاق یا در معاملات غیررسمی بین دوستان یا اعضای خانواده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]اعمال Quitclaim اغلب برای پاک سازی مشکلات عنوان، انتقال اموال بین همسران پس از طلاق یا معاملات غیررسمی بین دوستان یا اعضای خانواده به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In recent years, the investors sign quitclaim with government for the scenic shot's management right and managing a given period of the scenic shot has been the tour invested hotspot.
[ترجمه گوگل]در سال‌های اخیر، سرمایه‌گذاران برای مدیریت درست عکس منظره، ادعای ترک را با دولت امضا می‌کنند و مدیریت یک دوره معین از صحنه منظره نقطه داغ سرمایه‌گذاری تور بوده است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، سرمایه گذاران quitclaim را با دولت به خاطر حق مدیریت این فیلم زیبا امضا کرده و مدیریت یک دوره مشخص از این عکس خوش منظره، کانون کانون توجه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you don't attend class trial because of your own problem, we will regard it as a quitclaim .
[ترجمه گوگل]اگر به دلیل مشکل خود در کلاس محاکمه شرکت نکنید، ما آن را به عنوان یک ادعای ترک تلقی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر مشکل خود در کلاس حضور نداشته باشید، آن را به عنوان یک quitclaim تلقی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Using economic analysis methods, this paper offers a general analysis on marriage, a social phenomenon including the forming of marriage contact, its quitclaim, and marriage market.
[ترجمه گوگل]این مقاله با استفاده از روش‌های تحلیل اقتصادی، تحلیلی کلی در مورد ازدواج، یک پدیده اجتماعی شامل شکل‌گیری ارتباط ازدواج، ادعای ترک آن و بازار ازدواج ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش های تحلیل اقتصادی، این مقاله یک تحلیل کلی درباره ازدواج، یک پدیده اجتماعی از جمله تشکیل پیوند ازدواج، quitclaim و بازار ازدواج ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you don't attend class trial because of your own problem, we will regard it as a quitclaim. Students who transfer in don't have an class trial.
[ترجمه گوگل]اگر به دلیل مشکل خود در کلاس محاکمه شرکت نکنید، ما آن را به عنوان یک ادعای ترک تلقی خواهیم کرد دانش آموزانی که منتقل می شوند آزمایش کلاسی ندارند
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر مشکل خود در کلاس حضور نداشته باشید، آن را به عنوان یک quitclaim تلقی می کنیم دانش آموزانی که در حال انتقال به دادگاه هستند، یک محاکمه کلاس ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترک دعوی (اسم)
acquittance, quitclaim

چشم پوشیدن از (فعل)
quitclaim, spare, forgo, waive

واگذار کردن (فعل)
abandon, surrender, concede, cede, assign, relegate, give, transfer, abdicate, admit, quitclaim, title, make over, remise, vest, entrust, intrust, give over, yield

تخصصی

[حقوق] واگذار کردن، بری الذمه کردن، ترک دعوی، اعراض از ادعا یا حق مالکیت، امضاء سند ابراء، سند ابراء

انگلیسی به انگلیسی

• renunciation of a claim, act of giving up a legal suit (law)
abandon a legal claim, give up a suit (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس