quilting

/ˈkwɪltɪŋ//ˈkwɪltɪŋ/

لحاف دوزی، پارچه ی لحافی، اجیده، کاراجیده، پنبه دار، پارچه لحافی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: material for making quilts or quilted fabric.

(2) تعریف: the act of making quilts.

جمله های نمونه

1. For centuries, quilting and patchwork have been popular needlecrafts.
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، لحاف کاری و تکه دوزی از سوزن دوزی های رایج بوده است
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The quilt has pretty, scalloped edges and intricate quilting.
[ترجمه گوگل]این لحاف دارای لبه های زیبا و گوشه ای و لحاف پیچیده است
[ترجمه ترگمان]لحاف خوب و چسبان و quilting پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Simple quilting or through stitching is only used on cheaper bags which are intended for summer use only.
[ترجمه گوگل]لحاف ساده یا از طریق دوخت فقط در کیف های ارزان تر که فقط برای تابستان در نظر گرفته شده اند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]لباس های ساده و یا through ساده فقط در کیسه های ارزان تر بکار می رود که تنها برای استفاده از تابستان در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My grandmother initiated me into the mysteries of quilting.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم مرا وارد اسرار لحاف‌سازی کرد
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم من رو به اسرار of معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Green plastic quilting pads the walls, an enormous mirror on the ceiling reflects a similarly-sized double bed.
[ترجمه گوگل]لحاف پلاستیکی سبز دیوارها را پوشانده است، یک آینه بزرگ روی سقف یک تخت دو نفره با اندازه مشابه را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]quilting پلاستیکی سبز در دیوارها، یک آیینه بزرگ روی سقف، تخت دو جداره مشابهی را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Specialists in quilting, patchwork, applique and curtain making.
[ترجمه گوگل]متخصص در لحاف کاری، تکه دوزی، اپلیکاتور و پرده سازی
[ترجمه ترگمان]متخصصانی در quilting، patchwork، applique و پرده making
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Construction: a double layer construction using offset quilting helps to minimise cold spots.
[ترجمه گوگل]ساخت و ساز: ساخت دولایه با استفاده از روکش افست کمک می کند تا نقاط سرد را به حداقل برسانید
[ترجمه ترگمان]ساخت: یک ساخت لایه دوگانه با استفاده از quilting جبران سازی به کمینه سازی نقاط سرما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By random assignment, he landed in the quilting group.
[ترجمه گوگل]با انتساب تصادفی، او در گروه لحاف سازی فرود آمد
[ترجمه ترگمان]او به طور تصادفی در گروه quilting فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So you can see the background quilting design.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توانید طرح لحاف پس زمینه را مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]پس شما می توانید زمینه طراحی quilting را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Products wanted: Quilting machines, mattress machines, computer parts, non - woven fabrics and any other related items.
[ترجمه گوگل]محصولات مورد نظر: ماشین های لحاف، ماشین های تشک، قطعات کامپیوتری، پارچه های نبافته و سایر موارد مرتبط
[ترجمه ترگمان]محصولات مورد نیاز: ماشین های quilting، ماشین های تشک، قطعات کامپیوتری، پارچه های non و دیگر اقلام مرتبط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Display through simulation of quilting and embroidery; Auto pick - up needle and orientation brake system.
[ترجمه گوگل]نمایش از طریق شبیه سازی لحاف و گلدوزی سوزن برداشتن خودکار و سیستم ترمز جهت گیری
[ترجمه ترگمان]نمایش را از طریق شبیه سازی of و گلدوزی، سوزن زدن خودکار و سیستم ترمز جهت یابی نمایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When quilting is over, the machine go back to the start postion.
[ترجمه گوگل]وقتی لحاف کاری تمام شد، دستگاه به موقعیت شروع باز می گردد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که quilting تمام می شود، ماشین به the شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To provide additional warmth e g . quilting.
[ترجمه گوگل]برای ارائه گرمای اضافی به عنوان مثال لحاف کاری
[ترجمه ترگمان]برای فراهم آوردن حرارت بیشتر به عنوان مثال quilting
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And quilting is more complicated than it may seem.
[ترجمه گوگل]و لحاف کاری پیچیده تر از آن چیزی است که ممکن است به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]و quilting پیچیده تر از آن است که به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• padding, soft material used as stuffing; act of sewing in a quilted design; act of making blankets from layers of fabric and soft padding

پیشنهاد کاربران

بپرس