quilt

/ˈkwɪlt//kwɪlt/

معنی: لحاف، بالا پوش، لحاف دوختن، مثل لحاف دوختن
معانی دیگر: (مانند لحاف) دوختن، آجیدن، آژیدن، لحاف دوزی کردن، بر هم دوختن، شب پوش، شپوش، رجوع شود به: poultice، هر چیز لحاف مانند: لایه، نرم لایه، لایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bed covering consisting of two layers of material, sewn together in often decorative panels and filled with feathers, wool, cotton, or the like.
مشابه: spread

(2) تعریف: any thick covering similar to a quilt.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quilts, quilting, quilted
(1) تعریف: to sew together (fabric) so as to make a quilt.

(2) تعریف: to make (a garment or the like) with quilt-like stitching or padding.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: quilter (n.)
• : تعریف: to make quilts or garments with quilt-like stitching or padding.

جمله های نمونه

1. this quilt has a high warmth factor
میزان گرمادهی این لحاف زیاد است (این لحاف خوب گرم می کند).

2. to quilt a potholder
دستگیره را آجیده (لحاف دوزی) کردن

3. the country's crazy quilt tax laws
قوانین درهم و برهم مالیات کشور

4. to patch a quilt
لحاف چهل تکه دوختن

5. water spewed slowly from the drenched quilt
آب به آهستگی از لحاف خیس جاری بود.

6. He picked apart an old quilt.
[ترجمه گوگل]او یک لحاف قدیمی را جدا کرد
[ترجمه ترگمان]پتوی کهنه را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A patchwork quilt is a good way of using up scraps of material.
[ترجمه گوگل]یک لحاف تکه تکه راه خوبی برای استفاده از تکه های مواد است
[ترجمه ترگمان]یک لحاف patchwork یک روش خوب برای استفاده از تکه های مواد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kate's grandmother has given her a quilt for her bottom drawer.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ کیت یک لحاف برای کشوی پایینش به او داده است
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگ کیت یک لحاف به او داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The baby's legs flailed under the quilt.
[ترجمه گوگل]پاهای بچه زیر لحاف لق شد
[ترجمه ترگمان]پاهای بچه در زیر لحاف حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can make a patchwork quilt from oddments of silk and cotton.
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک لحاف تکه تکه از پارچه های ابریشم و پنبه درست کنید
[ترجمه ترگمان]می توانی یک لحاف وصله دوزی از خرت و پرت های ابریشمی و پنبه درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The painting shows a couple under a colorful quilt.
[ترجمه گوگل]این نقاشی یک زن و شوهر را زیر یک لحاف رنگارنگ نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نقاشی یک زوج را زیر یک پتوی رنگارنگ نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He left with the boy's quilt across his shoulder, swaggering like a Roman emperor.
[ترجمه گوگل]او با لحاف پسر روی شانه اش رفت و مانند امپراتور روم تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]لحاف را روی شانه پسر گذاشت و مثل یک امپراتور رومی مغرور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Denver removed her hat and put the quilt with two squares of color over her feet.
[ترجمه گوگل]دنور کلاهش را برداشت و لحاف را با دو مربع رنگ روی پاهایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]دنور کلاهش را برداشت و با دو تکه رنگ روی پاهایش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With a sigh, she snuggled down under the quilt again.
[ترجمه گوگل]با آهی دوباره زیر لحاف فرو رفت
[ترجمه ترگمان]آهی کشید و دوباره زیر لحاف رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There were tiny fields, like a patchwork quilt thrown across the rocks.
[ترجمه گوگل]زمین های کوچکی وجود داشت، مانند لحافی تکه تکه شده که روی صخره ها پرتاب شده بود
[ترجمه ترگمان]مزارعی کوچک بودند، مثل لحاف دوختن که روی صخره ها انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The quilt was a truly beautiful piece of sewing.
[ترجمه گوگل]لحاف واقعاً دوخت زیبایی بود
[ترجمه ترگمان]لحاف واقعا قشنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لحاف (اسم)
coverlet, quilt, eiderdown

بالا پوش (اسم)
overall, coverlet, mantle, wrapper, quilt

لحاف دوختن (فعل)
quilt

مثل لحاف دوختن (فعل)
quilt

تخصصی

[نساجی] لحاف - نوعی پارچه مشبک پیکه

انگلیسی به انگلیسی

• blanket made from layers of fabric and soft padding; blanket sewn with a quilted design
sew in a quilted pattern; make a blanket from layers of fabric and soft padding; fill with soft padding
a quilt is a bed covering filled with feathers or other warm, soft material.

پیشنهاد کاربران

البته به تعریف انگلیسی این کلمه دقت کنید دوستان
quilt: a warm thick cover for a bed, made by sewing two layers of cloth together, with feathers or a thick material in between them
با توجه به این تعریف تصور نمی کنم کلمه "لحاف" تصویر صحیحی در ذهن خواننده فارسی زبان ایجاد بکنه، تعریف انگیسی این واژه میگه = رو تختی، ولی اگه من بگم لحاف یک فارسی زبان آیا واقعا رو تختی میاد تو ذهنش؟
...
[مشاهده متن کامل]

اون لحاف که میاد تو ذهنتون اینه = duvet
duvet: a large cloth bag filled with feathers or similar material that you use to cover yourself in bed

3 لغت دیگر که به این لغت شبیه اند:
⚫Quit. خاموش، اسعفا، ترک، بستن =stop ( v ) 1 🔵کوایت🔵
🔴Quite. خیلی، کاملا، واقعا، نسبتا، 🔵کوآیت🔵
⚫Quiet. ساکت، خلوت، ارام و کم حرف، 🔵کوآیِت🔵 نامحسوس�کنترل شده�. [adj, n, v]
🔴quilt. لحاف 🔵کوایت🔵
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️
quit = متوقف کردن ، استعفا دادن
quite = بسیار
quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن
quilt = لحاف
روانداز ( چهل تکه )
ملحفه چهل تکه دوزی شده
معانی دوستان درسته ✅️
تصویر quilt را هم می تونید ببینید. . .
quilt
لحاف چهل تیکه
👋 and the other two were just about the desk and the other two are the desk I had to get a hold for them and they said that they are you have to be a
لحاف
ملافه

لهاف پتو
روتختی
در چهل هنرpatchworkبه طور کلی چهل تکه دوزی معنی می دهدنه فقط لحاف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس