quietism

/ˈkwaɪɪtɪzəm//ˈkwaɪɪtɪzəm/

معنی: سکوت، تسلیم، ارامش گرایی، فرقه متصوفه اهل سکوت
معانی دیگر: آرامش گرایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: quietistic (adj.), quietist (n.)
(1) تعریف: a form of religious mysticism based on passive contemplation and the extinction of one's will.

(2) تعریف: a state of passivity; apathy.

جمله های نمونه

1. Her peculiar mixture of vehemence and quietism caused people discomfort.
[ترجمه گوگل]آمیختگی عجیب او از تندی و آرامی باعث ناراحتی مردم می شد
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از حرارت و quietism که باعث ناراحتی مردم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is based on the quietism of Taoism, and indicates the aesthetical ideal of Taoism, which tends to foreground Qing.
[ترجمه گوگل]این مبتنی بر آرام گرایی تائوئیسم است و آرمان زیبایی شناختی تائوئیسم را نشان می دهد که تمایل به پیش زمینه چینگ دارد
[ترجمه ترگمان]آن بر پایه the of قرار دارد و the ایده آل of را نشان می دهد که به Qing پیش زمینه گرایش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is deduced that Shifa represents the final quietism of substantial life with reference to the theory "Shifa", which means the final substance as Buddhism says.
[ترجمه گوگل]استنباط می‌شود که شیفا نشان‌دهنده آرام‌گرایی نهایی زندگی جوهری با استناد به نظریه «شیفا» است که همان‌طور که بودیسم می‌گوید به معنای جوهر نهایی است
[ترجمه ترگمان]استنتاج می شود که شفا بخش نهایی زندگی اساسی را با اشاره به \"شفا\"، که به معنی ماده نهایی است، نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First, it has been reproached as an invitation to people to dwell in quietism of despair.
[ترجمه گوگل]نخست، به عنوان دعوتی از مردم برای سکونت در سکوت ناامیدی مورد سرزنش قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]نخست، به عنوان یک دعوت به مردم در quietism و dwell سرزنش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stuart Chase and others have come near to claiming that all abstract words are meaningless, and have used this as a pretext for advocating a kind of political quietism.
[ترجمه گوگل]استوارت چیس و دیگران به این ادعا نزدیک شده اند که همه کلمات انتزاعی بی معنی هستند و این را بهانه ای برای حمایت از نوعی ساکت گرایی سیاسی قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]استوارت چیس و دیگران به این نتیجه رسیدند که همه کلمات انتزاعی بی معنی هستند، و از این به عنوان بهانه ای برای طرفداری از نوعی of سیاسی استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does that mean that I should abandon myself to quietism?
[ترجمه گوگل]آیا این بدان معناست که باید خودم را به ساکت گرایی رها کنم؟
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که من خود را به quietism abandon؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکوت (اسم)
pause, calm, still, silence, reticence, mum, quietism, reticency, taciturnity

تسلیم (اسم)
surrender, submission, resignation, livery, deference, prehension, quietism, capitulation, delivery, rendition, passover, rendering

ارامش گرایی (اسم)
quietism

فرقه متصوفه اهل سکوت (اسم)
quietism

انگلیسی به انگلیسی

• molinism, mystical sect founded in spain during the 17th century (promotes suppression of the individual will and meditation on god)
quietism is the belief that you must calmly accept what happens and not try to change things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : quiet / quieten
✅️ اسم ( noun ) : quiet / quietness / quietism / quietist / quietude / quietus / quiescence
✅️ صفت ( adjective ) : quiet / quietist / quiescent
✅️ قید ( adverb ) : quietly
تسلیم گرایی
آرامش خواه ، تقدیرباور

بپرس