quenchable


نشاندنی، فرونشاندنی، خواباندنی، قابل جلوگیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of quench.

انگلیسی به انگلیسی

• can be satisfied; can be repressed; can be destroyed; can be extinguished

پیشنهاد کاربران

بپرس