quebecois

/ˈkwebeˌkwɑː//ˈkwebeˌkwɑː/

اهل ایالت کبک (در کانادا)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: Quebecois
• : تعریف: a French-speaking native of Quebec, or a descendant thereof.

جمله های نمونه

1. The Bloc Quebecois got the nod as official opposition with 54 seats, and Reform followed closely with 5
[ترجمه گوگل]بلوک کبکوا با 54 کرسی به عنوان اپوزیسیون رسمی مورد تایید قرار گرفت و اصلاحات با 5 کرسی به دنبال آن نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]بلوک Quebecois به عنوان مخالفت رسمی با ۵۴ کرسی به دست آمد و اصلاحات از نزدیک با ۵ کرسی در پی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was named leader of the Parti Quebecois last week and is expected to become premier before the end of the month.
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته به عنوان رهبر پارتی کبکوا انتخاب شد و انتظار می‌رود تا قبل از پایان ماه نخست‌وزیر شود
[ترجمه ترگمان]او هفته گذشته به عنوان رهبر حزب Parti انتخاب شد و انتظار می رود تا قبل از پایان ماه نخست وزیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Partial results show the Party Quebecois has lost its bid for a third straight term in the 125-member National Assembly.
[ترجمه گوگل]نتایج جزئی نشان می دهد که حزب کبکوا نامزدی خود را برای سومین دوره متوالی در مجلس ملی 125 عضوی از دست داده است
[ترجمه ترگمان]نتایج نسبی نشان می دهد حزب Quebecois پیشنهاد خود را برای دوره سوم مستقیم در مجمع ملی ۱۲۵ عضوی از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ancestors of some of Canada's most famous Quebecois, including former prime minister Pierre Trudeau, are included in the archive.
[ترجمه گوگل]اجداد برخی از معروف ترین کبکوی های کانادا، از جمله نخست وزیر سابق، پیر ترودو، در این آرشیو گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]اجداد برخی از مشهورترین Quebecois از جمله پیر Trudeau، نخست وزیر سابق، در این آرشیو گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If Quebecois want to seek independence, we naturally conclude on some influence or even support from France.
[ترجمه گوگل]اگر کبکوا می‌خواهد به دنبال استقلال باشد، طبیعتاً به تأثیر یا حتی حمایت فرانسه نتیجه می‌گیریم
[ترجمه ترگمان]اگر Quebecois خواهان استقلال باشند، ما به طور طبیعی بر روی برخی از نفوذ و یا حتی حمایت از فرانسه نتیجه می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Election observers predicted that a win for the Parti Quebecois would lead to another referendum on independence.
[ترجمه گوگل]ناظران انتخابات پیش بینی کردند که پیروزی حزب کبکوا منجر به رفراندوم دیگری برای استقلال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ناظران انتخابات پیش بینی کرده اند که پیروزی حزب Parti Quebecois منجر به یک همه پرسی دیگر در زمینه استقلال خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (french) quebecer, native or resident of the province of quebec (canada)
(french) of or pertaining to quebec (canada); relating to quebec or its people or its culture

پیشنهاد کاربران

بپرس