quarterback

/ˈkwɔːrtərˌbæk//ˈkwɔːtəbæk/

معنی: بازیکن خط حمله، کارفرمایی کردن
معانی دیگر: (فوتبال امریکایی)، رئیس تیم حمله، کوارتریک، توپ پران، به عنوان رئیس تیم حمله عمل کردن، درفوتبال بازیکن خط حمله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in football, the chief offensive player who calls the plays and is the first to receive the ball in most plays.

(2) تعریف: the position of such a player.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quarterbacks, quarterbacking, quarterbacked
(1) تعریف: to serve as quarterback of (a team).

(2) تعریف: to serve as the leader or director of.

- She quarterbacked our fund-raising drive.
[ترجمه گوگل] او از جمع آوری سرمایه ما حمایت کرد
[ترجمه ترگمان] اون داره fund رو جمع می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to serve as a quarterback.

جمله های نمونه

1. The receiver and the quarterback are going to trade positions.
[ترجمه گوگل]گیرنده و کوارتربک در حال معامله موقعیت هستند
[ترجمه ترگمان]گیرنده و بازیکن خط حمله به سمت تجارت می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He demonstrated the all-round skills of a quarterback.
[ترجمه گوگل]او مهارت های همه جانبه یک کوارتربک را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او مهارت های یک بازیکن مهاجم را به خودش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The quarterback was sacked on the 45 yard line, and it was first down for the other team.
[ترجمه گوگل]کوارتربک در خط 45 قدم اخراج شد و ابتدا برای تیم دیگر زمین خورد
[ترجمه ترگمان]بازیکن خط حمله در خط ۴۵ حیاط از کار برکنار شد و این تیم ابتدا برای تیم دیگری انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The quarterback sprinted toward the end zone with Jansen in hot pursuit .
[ترجمه گوگل]کوارتربک با یانسن در تعقیب داغ به سمت منطقه پایانی دوید
[ترجمه ترگمان]بازیکن خط حمله با تعقیب (یانسن)در تعقیب (یانسن)به سمت منطقه پایان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Quarterback Rattay was hit and fumbled the ball.
[ترجمه گوگل]کوارتربک راتای ضربه خورد و توپ را شکست داد
[ترجمه ترگمان]Quarterback Rattay ضربه زد و توپ را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Quarterback John Elway, 3 continues to defy the ravages of time.
[ترجمه گوگل]کوارتربک جان الوی، 3 همچنان به مبارزه با خرابی های زمان ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]quarterback جان Elway ۳ به مبارزه با گذشت زمان ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The key thing about being a quarterback is that you have to show confidence and lead the team.
[ترجمه گوگل]نکته کلیدی در مورد دفاع کوارتر این است که باید اعتماد به نفس نشان دهید و تیم را رهبری کنید
[ترجمه ترگمان]نکته کلیدی در مورد حمله به بازیکن خط حمله این است که باید اعتماد به نفس خود را نشان دهید و تیم را رهبری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Braniff Bonaventure is the only remaining quarterback on Orlando's roster.
[ترجمه گوگل]برانیف بوناونچر تنها کوارتربک باقی مانده در فهرست اورلاندو است
[ترجمه ترگمان]Braniff Bonaventure تنها بازیکن خط حمله در فهرست ارلاندو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Quarterback Terrence Bryant, who sat out the final quarter, completed 17 of 25 passes for 224 yards and two scores.
[ترجمه گوگل]کوارتربک ترنس برایانت، که در کوارتر پایانی کنار رفت، 17 پاس از 25 پاس را برای 224 یارد و دو امتیاز انجام داد
[ترجمه ترگمان]\"ترنس Terrence\" (ترنس Terrence)که یک چهارم نهایی را به پایان رساند، ۱۷ پاس از ۲۵ پاس را به مدت ۲۲۴ یارد و دو امتیاز کامل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Starting quarterback Scott Mitchell was ineffective before leaving in the second quarter with a hamstring injury.
[ترجمه گوگل]اسکات میچل مدافع اصلی قبل از ترک در کوارتر دوم به دلیل آسیب دیدگی همسترینگ ناکارآمد بود
[ترجمه ترگمان]بازیکن خط حمله، اسکات میچل قبل از ترک در ربع دوم با آسیب hamstring ران بی اثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That allowed the Chargers to rush quarterback Jeff Hostetler with a fury.
[ترجمه گوگل]این به چارجرها اجازه داد تا با عصبانیت جف هاستلر، کوارتربک را بشکنند
[ترجمه ترگمان]جف با عصبانیت گفت: مثل این که بمب ها به the حمله می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Carolina Panthers were playing with a backup quarterback.
[ترجمه گوگل]کارولینا پانترز با یک کوارتربک پشتیبان بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]کارولینا Panthers با یک بازیکن مهاجم تیم فوتبال بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their prize was to meet the retired quarterback and spend the day being feted at the zoo.
[ترجمه گوگل]جایزه آنها ملاقات با بازیکن بازنشسته و گذراندن روز در باغ وحش بود
[ترجمه ترگمان]جایزه آن ها این بود که با بازیکن خط مدافع بازنشسته دیدار کرده و آن روز را در باغ وحش جشن بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Quarterback Boomer Esiason did not receive a signing bonus from the Cardinals.
[ترجمه گوگل]بومر اسیاسون، کوارتربک، پاداش امضای قرارداد از کاردینالز دریافت نکرد
[ترجمه ترگمان]quarterback Boomer Esiason از سوی کاردینال ها یک پاداش امضا دریافت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازیکن خط حمله (اسم)
quarterback

کارفرمایی کردن (فعل)
quarterback

انگلیسی به انگلیسی

• player who receives the ball from the center and directs the offense (football)
in american football, a quarterback is a player who tells the other players in his team how and where to direct their attack.
offensive player (football)

پیشنهاد کاربران

quarterback ( n, v ) ( kwɔrt̮ərˌb�k ) =the player who directs the team's offensive play and passes the ball to other players at the start of each play, quarterback ( v ) =to direct or organize sth
quarterback
مدیریت کردن , سازماندهی کردن
Back seat driving
از کنار گود، لنگ کردن
بازیکن نوک حمله
Foray player , QB , Player number three on the football field
جوووون بازیکن شماره سه در زمین بازی فوتبال

بپرس