quantitative

/ˈkwɑːntəˌtetɪv//ˈkwɒntɪtətɪv/

معنی: کمی، چندی، مقداری، وابسته بخاصیت حرف هجادار، بیان شده بر حسب صفات
معانی دیگر: وابسته به مقدار، چندانی، چندایی، چندینه ای (در برابر: کیفی qualitative)، سنجش پذیر، چندا پذیر، ایاره پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: quantitatively (adv.), quantitativeness (n.)
(1) تعریف: of, concerning, or capable of being measured or expressed as, a quantity.

(2) تعریف: of or concerning the amount or quantity of something, as opposed to its nature or attributes. (Cf. qualitative.)

جمله های نمونه

1. He said it was only a quantitative difference.
[ترجمه گوگل]او گفت این فقط یک تفاوت کمی است
[ترجمه ترگمان]او گفت که این فقط یک تفاوت کمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We need to do a proper quantitative analysis of this problem.
[ترجمه گوگل]ما باید یک تحلیل کمی مناسب از این مشکل انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک تحلیل کمی مناسب از این مشکل انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no difference between the two in quantitative terms.
[ترجمه گوگل]از نظر کمی تفاوتی بین این دو وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین این دو به لحاظ کمی تفاوت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They will combine both qualitative and quantitative measurements.
[ترجمه گوگل]آنها هر دو اندازه گیری کیفی و کمی را ترکیب خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها هم اندازه های کیفی و هم کمی را با هم ترکیب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Topocide is an emotional issue; quantitative research procedures were clearly inappropriate.
[ترجمه گوگل]Topocide یک موضوع احساسی است روش های تحقیق کمی به وضوح نامناسب بودند
[ترجمه ترگمان]Topocide یک مساله احساسی است؛ روش های تحقیق کمی کاملا نامناسب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These studies draw a quantitative portrait of ministers, legislators, bureaucrats, businessmen, trade union or party officials.
[ترجمه گوگل]این مطالعات تصویر کمی از وزرا، قانونگذاران، بوروکرات ها، بازرگانان، مقامات اتحادیه های کارگری یا حزبی ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان]این مطالعات تصویر کمی از وزرا، قانونگذاران، کارمندان، تجار، اتحادیه تجاری و یا مقامات حزب را ترسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Demanding but worthwhile effort to unify qualitative and quantitative research methods under one logic of inference.
[ترجمه گوگل]تلاش مطالبه گر اما ارزشمند برای یکسان سازی روش های تحقیق کیفی و کمی تحت یک منطق استنتاج
[ترجمه ترگمان]درخواست از تلاش های ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کمی و کیفی تحت یک منطق استنتاجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These quantitative measures of uncertainty will then be entered in a number of investment formulations to see how they perform.
[ترجمه گوگل]سپس این معیارهای کمی عدم قطعیت در تعدادی از فرمول‌بندی‌های سرمایه‌گذاری وارد می‌شوند تا نحوه عملکرد آنها را ببینیم
[ترجمه ترگمان]سپس این معیارهای کمی عدم قطعیت در تعدادی از فرمول های سرمایه گذاری وارد خواهند شد تا ببینیم آن ها چگونه عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Given present quantitative disparities between East and West, incremental performance improvements do provide something to worry about.
[ترجمه گوگل]با توجه به نابرابری های کمی موجود بین شرق و غرب، بهبود عملکرد فزاینده چیزی برای نگرانی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به نابرابری های کمی بین شرق و غرب، بهبود عملکرد افزایشی چیزی برای نگرانی در مورد آن فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using quantitative analysis and charts of past currency movements, he predicts the dollar will rally briefly in the first quarter.
[ترجمه گوگل]او با استفاده از تجزیه و تحلیل کمی و نمودارهای حرکت ارزهای گذشته، پیش‌بینی کرد که دلار در سه ماهه اول رشد کوتاهی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او با استفاده از تحلیل کمی و نمودارهای جریان پول گذشته، پیش بینی می کند که دلار به طور خلاصه در ربع اول جمع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The quantitative effects of the drugs were related to the rate of fluid secretion or absorption.
[ترجمه گوگل]اثرات کمی داروها با سرعت ترشح یا جذب مایع مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]اثرات کمی این داروها به میزان ترشح مایع یا جذب مرتبط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In addition each shows a different preference for quantitative forecasts, compared with more qualitative outlooks.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر کدام ترجیح متفاوتی برای پیش‌بینی‌های کمی دارند، در مقایسه با چشم‌اندازهای کیفی‌تر
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر کدام یک ترجیح متفاوت برای پیش بینی های کمی را نشان می دهند، در حالی که نظریه های کیفی بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Courses may cover general, quantitative and developmental aspects of the subjects and includes lectures, seminars and laboratory work.
[ترجمه گوگل]دوره ها ممکن است جنبه های کلی، کمی و توسعه ای موضوعات را پوشش دهد و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کارهای آزمایشگاهی باشد
[ترجمه ترگمان]این دوره ها می توانند جنبه های عمومی، کمی و رشدی از موضوعات را پوشش دهند و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کاره ای آزمایشگاهی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I believe in discovery and rigor and quantitative correctness and sophisticated analysis.
[ترجمه گوگل]من به کشف و دقت و صحت کمی و تحلیل پیچیده اعتقاد دارم
[ترجمه ترگمان]من به کشف و دقت و دقت کمی و تحلیل پیچیده اعتقاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In comparison with the elaborate quantitative data sets on voting we have little empirical information on this group phenomenon.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با مجموعه داده‌های کمی مفصل در مورد رأی‌گیری، اطلاعات تجربی کمی در مورد این پدیده گروهی داریم
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با مجموعه داده های کمی پیچیده در رای گیری، ما اطلاعات تجربی کمی در مورد این پدیده گروه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمی (صفت)
quantitative

چندی (صفت)
quantitative

مقداری (صفت)
quantitative

وابسته به خاصیت حرف هجا دار (صفت)
quantitative

بیان شده بر حسب صفات (صفت)
quantitative

تخصصی

[حسابداری] کمی
[شیمی] کمی، وابسته به مقدار
[مهندسی گاز] کمی
[نساجی] کمی - مقدار کمیتی - از نظر کیفیت
[ریاضیات] کمی، مقداری
[آمار] کمی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to quantity; measurable, having a determinable quantity
quantitative means relating to the size or amount of something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : quantify
✅️ اسم ( noun ) : quantity
✅️ صفت ( adjective ) : quantitative
✅️ قید ( adverb ) : quantitatively
کمیت عددی یا برداری

کمیت
مقدار
از لحاظ کمّی

بپرس