quake

/ˈkweɪk//kweɪk/

معنی: لرزش، لرزه، مرتعش شدن، لرزش داشتن، تکان خوردن، لرزیدن، بهیجان امدن، لرزاندن
معانی دیگر: (به ویژه هنگام زلزله) لرزیدن، (از سرما یا ترس و غیره) به خود لرزیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quakes, quaking, quaked
(1) تعریف: to shake, as from fear, coldness, or the like.
مترادف: shudder, tremble
مشابه: blench, quail, quaver, quiver, shake, shiver, wobble

(2) تعریف: to shake or tremble as buildings during an earthquake.
مشابه: quaver, quiver, rock, shake, shudder, sway, tremble, wobble
اسم ( noun )
مشتقات: quakingly (adv.)
• : تعریف: an earthquake.
مترادف: earthquake, temblor

جمله های نمونه

1. instead of helping the quake victims, they came out with the same old bromides
به جای کمک به زلزله زدگان همان حرف های پوچ گذشته را تحویل دادند.

2. to raise money for quake victims
برای زلزله زدگان پول جمع کردن

3. The quake destroyed mud buildings in many remote villages.
[ترجمه گوگل]این زمین لرزه ساختمان های گلی را در بسیاری از روستاهای دورافتاده ویران کرد
[ترجمه ترگمان]این زلزله ساختمان های گلی را در بسیاری از روستاهای دور افتاده تخریب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Every time I get on a plane, I quake with fear.
[ترجمه گوگل]هر بار که سوار هواپیما می شوم از ترس می لرزم
[ترجمه ترگمان]، هر دفعه که سوار هواپیما میشم از ترس به لرزه می افتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social phobics quake at the thought of meeting strangers.
[ترجمه گوگل]هراس اجتماعی در فکر ملاقات با غریبه ها می لرزد
[ترجمه ترگمان]phobics اجتماعی در فکر دیدار غریبه ها به وقوع پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The quake reached a magnitude of 1 on the Richter scale.
[ترجمه گوگل]شدت این زمین لرزه 1 ریشتر بوده است
[ترجمه ترگمان]این زلزله در مقیاس ریشتر به بزرگی ۱ ریشتر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most of the wreckage from the 1985 quake has been cleared.
[ترجمه گوگل]بیشتر لاشه های زلزله 1985 پاکسازی شده است
[ترجمه ترگمان]اکثر خرابی های ناشی از زلزله سال ۱۹۸۵ پاک سازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quake involves killing opponents with a variety of implements including axes, nail guns and rocket launchers.
[ترجمه گوگل]زمین لرزه شامل کشتن مخالفان با ابزارهای مختلف از جمله تبر، اسلحه میخکوبی و موشک انداز است
[ترجمه ترگمان]زلزله شامل کشتن مخالفان با انواع تجهیزات از جمله تبر، تفنگ ناخن و خمپاره انداز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A quake in the Tehachapi-Bakersfield area 50 miles north of Los Angeles registers
[ترجمه گوگل]زمین لرزه ای در منطقه Tehachapi-Bakersfield در 50 مایلی شمال لس آنجلس ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]زلزله در منطقه Tehachapi - بیکرزفیلد ۵۰ مایلی شمال لس آنجلس را ثبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 194 a quake centered near Olympia claimed eight lives.
[ترجمه گوگل]در سال 194 زمین لرزه ای در نزدیکی المپیا جان هشت نفر را گرفت
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۴ یک زلزله در نزدیکی المپیا هشت کشته بر جای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After surveying the quake damage by helicopter, he estimated it at more than $ 1 billion in western Washington alone.
[ترجمه گوگل]وی پس از بررسی خسارت زلزله توسط هلیکوپتر، آن را تنها در غرب واشنگتن بیش از یک میلیارد دلار برآورد کرد
[ترجمه ترگمان]او پس از بررسی خسارات زلزله با بالگرد، آن را بیش از ۱ میلیارد دلار در غرب واشنگتن برآورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The San Francisco quake was mild compared to the roar of divine judgment soon to come.
[ترجمه گوگل]زمین لرزه سانفرانسیسکو در مقایسه با غرش قضای الهی که به زودی خواهد آمد، خفیف بود
[ترجمه ترگمان]زلزله سانفرانسیسکو در مقایسه با غرش حکم الهی به زودی فرا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These sudden movements quake the Earth.
[ترجمه گوگل]این حرکات ناگهانی زمین را می لرزاند
[ترجمه ترگمان]این حرکات ناگهانی زمین را لرزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Soil deformation during a quake could bend pipelines as though they were strands of copper wire.
[ترجمه گوگل]تغییر شکل خاک در طول زلزله می تواند خطوط لوله را به گونه ای خم کند که گویی رشته های سیم مسی هستند
[ترجمه ترگمان]تغییر شکل خاک در هنگام زلزله می تواند خطوط لوله را خم کند مثل اینکه آن ها از سیم مسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

لرزه (اسم)
thrill, vibration, tremble, shudder, shiver, jar, quake, tremor, tremour, vibratility

مرتعش شدن (فعل)
tremble, jar, quake

لرزش داشتن (فعل)
shake, tremble, quake

تکان خوردن (فعل)
shake, wag, scud, vibrate, quake, hotch, jolt, jounce

لرزیدن (فعل)
shake, thrill, dither, grudge, flutter, throb, palpitate, flicker, bog, tremble, shudder, shiver, vibrate, twitter, trill, quail, dodder, flinch, quake, quiver, wince

بهیجان امدن (فعل)
heat, flush, quake

لرزاندن (فعل)
flutter, tremble, shiver, shag, jar, quake, quaver, shake out, wangle

تخصصی

[زمین شناسی] زمین لرزه، زلزله - مترادف زلزله؛ همچنین رویداد لرزه ای در اجرام سیاره ای دیگر.

انگلیسی به انگلیسی

• popular three-dimensional internet computer game that exists in several versions
shiver, shudder; tremor, tremble; earthquake
tremble, shake, shiver, shudder
if you quake, you tremble or shake because you are afraid.
a quake is the same as an earthquake; an informal use.

پیشنهاد کاربران

زلزله
Quakes are the ever present danger for those who live along the Apennine mountain
از ترس، سرما و . . . به خود لرزیدن
to shake because you are very frightened or find something very funny, or to feel or show great fear
مثال:
. Every time I get on a plane, I quake with fear
. Charlie stood outside the head teacher's office, quaking in his boots/shoes ( = feeling very frightened )
...
[مشاهده متن کامل]

چارلی پشت اتاق مدیر ایستاده بود، در حالی که از ترس داشت خودش را خیس می‎کرد ( از ترس به خودش می لرزید. )
. The play was so funny, we were all quaking with laughter

بپرس