quaffed

جمله های نمونه

1. akbar quaffed the (contents of the) glass and started laughing
اکبر لیوان را سر کشید و شروع کرد به خندیدن.

2. he quaffed the cocktail without flinching
بدون این که خم به ابرو بیاورد کوکتل را قلپ قلپ نوشید.

پیشنهاد کاربران

بپرس