qualitative

/ˈkwɑːləˌtetɪv//ˈkwɒlɪtətɪv/

معنی: چونی، کیفی
معانی دیگر: چونی و چندی، وابسته به کیفیت یا سزندگی، از نظر کیفیت، مقداری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: qualitatively (adv.)
• : تعریف: of or concerning the nature or attributes of something, as opposed to its amount. (Cf. quantitative.)

- There is a qualitative difference between the snow in the valley and the snow on the peaks.
[ترجمه گوگل] بین برف در دره و برف قله ها تفاوت کیفی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] تفاوت کمی بین برف در دره و برف روی قله ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There are qualitative differences in the way children and adults think.
[ترجمه گوگل]تفاوت های کیفی در طرز تفکر کودکان و بزرگسالان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت های کیفی در روش فکر کودکان و بزرگسالان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Qualitative analysis shows that water is made up of hydrogen and oxygen.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کیفی نشان می دهد که آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]آنالیز کیفی نشان می دهد که آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is there any qualitative difference between these two video recorders?
[ترجمه گوگل]آیا تفاوت کیفی بین این دو دستگاه ضبط ویدیو وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تفاوت کمی بین این دو دستگاه ثبت ویدئو وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are qualitative differences between the two products.
[ترجمه گوگل]تفاوت های کیفی بین این دو محصول وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت های کیفی بین دو محصول وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There has been a qualitative change in the relationship between the public and the government.
[ترجمه گوگل]یک تغییر کیفی در رابطه بین مردم و دولت رخ داده است
[ترجمه ترگمان]یک تغییر کیفی در رابطه بین دولت و دولت وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They will combine both qualitative and quantitative measurements.
[ترجمه گوگل]آنها هر دو اندازه گیری کیفی و کمی را ترکیب خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها هم اندازه های کیفی و هم کمی را با هم ترکیب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The qualitative methods provide them with feminist validity, while the quantitative methods ensure the reliability which psychology values.
[ترجمه گوگل]روش‌های کیفی اعتبار فمینیستی را برای آن‌ها فراهم می‌کند، در حالی که روش‌های کمی، پایایی را تضمین می‌کنند که روان‌شناسی برای آن ارزش قائل است
[ترجمه ترگمان]روش های کمی، اعتبار فمینیستی را برای آن ها فراهم می کنند، در حالی که روش های کمی اطمینان را تضمین می کنند که ارزش های روانشناسی را شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is the essence of the problem that qualitative costs pose for struggling organizations: they are both undeniable and unmeasurable.
[ترجمه گوگل]این ماهیت مشکلی است که هزینه های کیفی برای سازمان های در حال مبارزه ایجاد می کند: آنها هم غیرقابل انکار هستند و هم غیرقابل اندازه گیری
[ترجمه ترگمان]این ماهیت مشکل است که هزینه های کیفی برای سازمان های درگیر مطرح می شود: آن ها هم undeniable و هم unmeasurable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Demanding but worthwhile effort to unify qualitative and quantitative research methods under one logic of inference.
[ترجمه گوگل]تلاش مطالبه گر اما ارزشمند برای یکسان سازی روش های تحقیق کیفی و کمی تحت یک منطق استنتاج
[ترجمه ترگمان]درخواست از تلاش های ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کمی و کیفی تحت یک منطق استنتاجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Qualitative forecasting techniques are used to assist and augment the quantitative forecasting process described in the previous chapter.
[ترجمه گوگل]تکنیک‌های پیش‌بینی کیفی برای کمک و تقویت فرآیند پیش‌بینی کمی که در فصل قبل توضیح داده شد، استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]تکنیک های پیش بینی کیفی برای کمک و تقویت فرآیند پیش بینی کمی شرح داده شده در فصل قبل مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Studies range from a qualitative type of food habit inquiry to a much more precise quantitative one.
[ترجمه گوگل]مطالعات از نوع کیفی پرس و جو عادت غذایی تا بررسی کمی بسیار دقیق تر را شامل می شود
[ترجمه ترگمان]مطالعات مربوط به نوع کمی از عادت غذا است که به اطلاعات کمی دقیق تر کمی بیشتر نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a strong interest in qualitative research, although a variety of other methodological approaches are utilised.
[ترجمه گوگل]علاقه زیادی به تحقیقات کیفی وجود دارد، اگرچه از روش‌های روش‌شناختی دیگری نیز استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک علاقه قوی در تحقیقات کیفی وجود دارد، اگر چه انواع روش های روش شناختی دیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the fullness of the material makes possible qualitative study with particularly interesting insights into popular opinions and activities.
[ترجمه گوگل]اما کامل بودن مطالب، مطالعه کیفی را با بینش‌های جالب توجه نسبت به نظرات و فعالیت‌های عمومی ممکن می‌سازد
[ترجمه ترگمان]اما کامل بودن مواد، مطالعات کیفی را با بینش های جالب توجه به ایده ها و فعالیت های عمومی میسر می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, on the basis of qualitative data, it is hoped to identify different types of support networks.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بر اساس داده های کیفی، امید است بتوان انواع مختلف شبکه های پشتیبانی را شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]به علاوه، براساس داده های کیفی، امید است که انواع مختلفی از شبکه های حمایتی را شناسایی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چونی (صفت)
modal, qualitative

کیفی (صفت)
qualitative

تخصصی

[حسابداری] کیفی، غیر کمی
[شیمی] کیفی
[صنایع غذایی] کیفیت مقداری
[مهندسی گاز] کیفی
[نساجی] کیفی - از نظر کیفیت
[ریاضیات] کیفی
[آمار] کیفی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to quality, pertaining to characteristics
qualitative means relating to the quality of something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : qualify
✅ اسم ( noun ) : qualification / qualifier / quality
✅ صفت ( adjective ) : qualified / quality / qualitative
✅ قید ( adverb ) : qualitatively
من نمیدونم چرا کسی معنی غلط پیشنهاد میده این همه لایک میخوره
جناب ak کیفی یعنی کیفیت ، کمی یعنی تعداد زیاد
پس طبق این تعریف معنی این کلمه میشه کیفی که این کلمه صفته
اگر چیزی یاد گرفتید و لذت بردید حتما لایک بکنید مرسی💜
دو معنی دارد ۱ - کیفی ۲ - مقدار زیاد

بپرس