put forward


معنی: نامزد، نامزد شدن، طرح کردن
معانی دیگر: (نقشه یا طرح یا عقیده و غیره) پیشنهاد کردن، مطرح کردن

جمله های نمونه

1. His name was put forward for inclusion in the Honours List.
[ترجمه گوگل]نام او برای درج در فهرست افتخارات مطرح شد
[ترجمه ترگمان]نام او برای گنجاندن در لیست افتخارات به جلو گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He put forward some proposals to reform the educational system.
[ترجمه گوگل]وی پیشنهاداتی را برای اصلاح نظام آموزشی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاداتی برای اصلاح سیستم آموزشی ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The committee put forward a proposal to reduce the time limit.
[ترجمه گوگل]کمیته پیشنهادی برای کاهش محدودیت زمانی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته طرحی را برای کاهش محدوده زمانی پیشنهاد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Several reasons were put forward to justify the imposition of censorship.
[ترجمه گوگل]دلایل متعددی برای توجیه اعمال سانسور ارائه شد
[ترجمه ترگمان]چندین دلیل برای توجیه اعمال سانسور مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman put forward a red silk as well as a blue one for our inspection.
[ترجمه گوگل]زن ابریشم قرمز و همچنین آبی را برای بررسی ما قرار داد
[ترجمه ترگمان]زن لباس ابریشمی سرخی را که برای بازرسی ما آبی بود، پیش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He answered up to all the questions put forward by the lawyer.
[ترجمه گوگل]او به تمام سوالات مطرح شده توسط وکیل پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]به پرسش های بازپرس جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The committee put forward broad recommendations for the improvement of safety at sports grounds.
[ترجمه گوگل]این کمیته توصیه های گسترده ای را برای بهبود ایمنی در زمین های ورزشی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته توصیه های گسترده ای را برای بهبود ایمنی در زمین های ورزشی مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They put forward many valid reasons for not exporting.
[ترجمه گوگل]آنها دلایل معتبر بسیاری برای عدم صادرات مطرح کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دلایل معتبر زیادی برای صادرات ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has put forward new peace proposals.
[ترجمه گوگل]او پیشنهادهای جدیدی برای صلح ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد صلح جدیدی را مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can put forward your suggestion at the meeting.
[ترجمه گوگل]شما می توانید پیشنهاد خود را در جلسه مطرح کنید
[ترجمه ترگمان]می توانید پیشنهاد خود را در جلسه مطرح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The proposals that you have put forward deserve serious consideration.
[ترجمه گوگل]پیشنهاداتی که شما مطرح کرده اید شایسته بررسی جدی است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاداتی که شما مطرح کردید سزاوار توجه جدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Various proposals were put forward for increasing sales.
[ترجمه گوگل]پیشنهادهای مختلفی برای افزایش فروش ارائه شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها مختلفی برای افزایش فروش مطرح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The President is to put forward new proposals for resolving the country's constitutional crisis.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور قرار است پیشنهادات جدیدی را برای حل بحران قانون اساسی کشور ارائه کند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور قصد دارد طرح های جدیدی را برای حل بحران قانون اساسی کشور مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her name was put forward for the lead role in the play.
[ترجمه گوگل]نام او برای نقش اصلی نمایشنامه مطرح شد
[ترجمه ترگمان]نام او برای نقش اول در نمایش مطرح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The men's final has been put forward to 1:30.
[ترجمه گوگل]فینال مردان تا ساعت 1:30 به جلو کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]مسابقه نهایی مردان به ۱: ۳۰ موکول شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامزد (صفت)
nominated, put forward

نامزد شدن (فعل)
put forward

طرح کردن (فعل)
propose, design, draw, scheme, draft, plan, bring forth, lay, propound, sketch, put forward

انگلیسی به انگلیسی

• suggest, propose; move ahead (e.g. the hands of a clock)

پیشنهاد کاربران

مطرح گردیده است
اول مطرح کردن .
مثلا یه حرفی میخواد بزنه ، میگه اول این رو بگم که . . . .
اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو انداختن" یک رویداد
در غیر اینصورت معنای "پیشنههد دادن" میدهد
انجام دادن، به اجرا گذاشتن
پیشنهاد کردن - عرضه کردن - ارائه کردن - مطرح کردن
بیان کردن فکر یا ایده، یا پیشنهاد دادن کسی یا نقشه ای به دیگران
The proposals that you have put forward deserve serious consideration
She has decided to put her name/put herself forward as a candidate
به جلو انداختن زمان یا تاریخ یک رویداد ( مثل جلسه، وقت ملاقات و. . . ) - تغییر دادن زمان با جلو بردن عقربه های ساعت درست عکس put back یعنی عقب بردن عقربه های ساعت

بپرس