pushover

/ˈpʊʃoʊvə//ˈpʊʃəʊvə/

(امریکا - خودمانی)، کار آسان، کار بی دردسر، سهل، مثل آب خوردن، زود تسلیم، گولو، مطیع، هالو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) anything that is easily done.

(2) تعریف: a person, team, or the like that is easily defeated, convinced, or taken advantage of.

جمله های نمونه

1. The game will be a pushover.
[ترجمه گوگل]بازی یک فشار آور خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این بازی ساده و آسان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The examination was a pushover ; I'm sure of all the answers.
[ترجمه گوگل]معاینه یک فشار بود من از همه پاسخ ها مطمئن هستم
[ترجمه ترگمان]ازمایشات خیلی ضعیف بود؛ از همه جواب ها مطمئن هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The interview was an absolute pushover.
[ترجمه بنیامین رئوف] مصاحبه خیلی آسان بود.
|
[ترجمه گوگل]مصاحبه یک فشار مطلق بود
[ترجمه ترگمان]این مصاحبه یک هدف نهایی برای رسیدن به هدف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You might think Hungarian a pushover to learn. It is not.
[ترجمه بنیامین رئوف] شاید فکر کنید زبان مجارستانی، مثل آب خوردن باشد ولی اینطور نیست
|
[ترجمه گوگل]ممکن است زبان مجارستانی را برای یادگیری مهم بدانید این نیست
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که مجارستان یک هدف آسان برای یادگیری است این طور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't think she'll agree-she's no pushover.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که او موافق باشد - او هیچ فشاری نیست
[ترجمه ترگمان]فکر نکنم موافق باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At 53yards, this is no pushover even for experts.
[ترجمه گوگل]در 53 یاردی، این حتی برای متخصصان نیز چندان مهم نیست
[ترجمه ترگمان]در ۵۳ متری، اینجا حتی برای experts هم دست و پا چلفتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The exam was a pushover.
[ترجمه گوگل]امتحان یک فشار بود
[ترجمه ترگمان]امتحان آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Love Story I thought you'd be a pushover.
[ترجمه گوگل]داستان عشق من فکر می کردم که شما باید یک فرد فشار دهنده باشید
[ترجمه ترگمان] داستان عشقی که فکر می کردم تو یه \"pushover\" هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tony's a pushover for blondes.
[ترجمه گوگل]تونی برای مو بورها جذاب است
[ترجمه ترگمان]تونی برای مو بلوند ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Colonel Moore was no pushover. He wouldn't let anyone tell him what to do.
[ترجمه گوگل]سرهنگ مور هیچ فشاری نبود اجازه نمی داد کسی به او بگوید چه کار کند
[ترجمه ترگمان] کلنل مور \"دست از دست دادن\" pushover \"نبود\" او اجازه نمی داد کسی به او بگوید چه کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Angela Brickell had been small and light; a pushover.
[ترجمه گوگل]آنجلا بریکل کوچک و سبک بود یک فشار اور
[ترجمه ترگمان]آن جلا Brickell کوچک و سبک بود؛ یک دست و پا شل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I couldn't have her thinking I was a pushover.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانستم کاری کنم که او فکر کند که من یک آدم فشاری هستم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به او فکر کنم که من یک pushover
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fixing a car is a pushover for for her.
[ترجمه گوگل]تعمیر ماشین برای او یک مشکل است
[ترجمه ترگمان]تعمیر یک اتومبیل برای او آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That guy is a pushover for flattery.
[ترجمه گوگل]آن مرد برای چاپلوسی و چاپلوسی به او فشار می آورد
[ترجمه ترگمان] اون یارو یه احمقه که با چاپلوسی حرف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Winning the playoffs was no pushover.
[ترجمه گوگل]برنده شدن در پلی آف فشاری نبود
[ترجمه ترگمان]برنده شدن بازی های حذفی دست و پا چلفتی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gullible person, sucker; simple task, something that is easily done; person or thing that is easily defeated
you say that something or someone is a pushover when it is easy to obtain what you want from them; an informal word.

پیشنهاد کاربران

دوتا کاربرد داره یکی واسه کاره که معنیش میشه خیلی آسون، مثل آب خوردن، و دیگریش واسه انسان که میشه تو سری خور، بی اراده
کسی که در مواجهه با نظرات و خواسته های دیگران مقاومتی نشون نمیده و تسلیمه
تو سری خور و خاک بر سر
ساده لوح، پخمه
آدم ساده لوح
توسری خور
برو کنار . برو پی کارت. برو بینم . بزن بچاک
آدم ساده
فرمانبردار
تحت فشار قراردادن
آدم ضعیف و دهن بین
خاموش کردن
Subordinate and subservient, easy to defeat, influence, or overcome,
مطیع
You really are a pushover
این جمله یعنی تو واقعا ادم پخمه ای هستی!؟
مطیع و بله قربان گو البته نه الزاماً همیشه و فقط در شرایط خاص
Some guys are pushovers when it comes to women.
هالو، پخمه
کسی که به راحتی می توان به او زور گفت و او از خود دفاع نمی کند
در این جمله خط بطلان معنی می شود
Maybe he is trying to sound tough but his face has pushover written on it
بار مازاد
در رشته عمران بارافزون ترجمه میشود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس