punctually


در سر وعده، بدقت

جمله های نمونه

1. It is unusual for him to come punctually.
[ترجمه محمد] برای او سر وقت آمدن غیر عادی است
|
[ترجمه گوگل]برای او غیرعادی است که به موقع بیاید
[ترجمه ترگمان]برای او غیر معمول است که سر وقت بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The meeting started punctually at 00 a. m.
[ترجمه گوگل]جلسه از ساعت 00 صبح شروع شد متر
[ترجمه ترگمان]جلسه درست سر ساعت اول شروع شد ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Every day he attends the office punctually.
[ترجمه گوگل]او هر روز به موقع در دفتر شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]هر روز سر وقت به اداره می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please make every endeavour to arrive punctually.
[ترجمه M] لطفا هر تلاشی برای بموقع رسیدن ( نیاز است را ) انجام دهید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا تمام تلاش خود را بکنید تا به موقع برسید
[ترجمه ترگمان]لطفا تمام سعی و تلاش خود را برای رسیدن به سر وقت آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. See to it that you are here punctually tomorrow.
[ترجمه گوگل]مواظب باشید فردا به موقع اینجا هستید
[ترجمه ترگمان]به این نکته توجه کنید که درست سر وقت در اینجا هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Punctually at 4 the express to Kuala Lumpur left Singapore station.
[ترجمه گوگل]سر وقت ساعت 4 اکسپرس به کوالالامپور ایستگاه سنگاپور را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]punctually در ساعت ۴، ایستگاه سنگاپور را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I always pay my debts punctually; it's a point of honour with me.
[ترجمه گوگل]من همیشه بدهی هایم را به موقع پرداخت می کنم برای من یک امتیاز افتخار است
[ترجمه ترگمان]من همیشه debts را سر وقت می دهم؛ برای من افتخار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arrive punctually to be ready for the sound check at the agreed time.
[ترجمه گوگل]سر وقت حاضر شوید تا در زمان توافق شده برای بررسی صدا آماده شوید
[ترجمه ترگمان]به موقع برسید تا آماده چک کردن صدا در زمان مورد توافق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They always pay punctually.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه به موقع پرداخت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه سر وقت پول می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My guest arrived punctually.
[ترجمه گوگل]مهمان من به موقع آمد
[ترجمه ترگمان]مهمان من سر وقت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He saw meeting customer requirements punctually and precisely as his primary job.
[ترجمه گوگل]او پاسخگویی به موقع و دقیق نیازهای مشتری را کار اصلی خود می دانست
[ترجمه ترگمان]او نیازهای مشتری را به موقع و دقیقا به عنوان شغل اصلی خود دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Large delivery team ensures products to be punctually delivered to the clients.
[ترجمه گوگل]تیم تحویل بزرگ تضمین می کند که محصولات به موقع به مشتریان تحویل داده می شوند
[ترجمه ترگمان]تیم تحویل بسیار بزرگ محصولات را به طور دقیق به مشتریان تحویل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What he stressed was that we must arrive punctually.
[ترجمه گوگل]آنچه او تاکید کرد این بود که باید سر وقت برسیم
[ترجمه ترگمان]آنچه او تاکید کرد این بود که ما باید درست سر موقع برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Limited seats be on first come, firstarrive punctually for the service.
[ترجمه گوگل]تعداد صندلی‌های محدود با اولین حضور، اول وقت به موقع برای سرویس می‌رسید
[ترجمه ترگمان]کرسی های محدود در اولویت اول قرار می گیرند، درست سر موقع برای خدمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fastidiously, exactingly, strictly, meticulously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : punctuality
✅️ صفت ( adjective ) : punctual
✅️ قید ( adverb ) : punctually
در لحظه
به موقع
سر وقت

بپرس