pull out

/ˈpʊlˈaʊt//pʊlaʊt/

معنی: ترک کردن، عازم شدن، بیرون آمدن
معانی دیگر: 1- رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن 2- عقب نشینی کردن 3- زیر قول یا قرارداد (و غیره) زدن، بیرون امدن، بیرون کشیدن، پس کشی، عقب نشینی، عزیمت

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stop participation in a situation or obligation.
مشابه: withdraw

- The business was failing so my partner pulled out.
[ترجمه کامران] کسب و کار درحال شکست خوردن بود، برای همین شریکم کنار کشید.
|
[ترجمه گوگل] کسب و کار در حال شکست بود بنابراین شریک زندگی من کنار کشید
[ترجمه ترگمان] کار و کاسبی شکست خورد، بنابراین هم کار من بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of withdrawing or pulling out, esp. the orderly, planned withdrawal of military troops.
مشابه: retreat

(2) تعریف: a maneuver in which an aircraft is brought back from a dive to level flight.

(3) تعریف: something that can be pulled or folded out, such as a page in a magazine.

جمله های نمونه

1. Carefully pull out the centre pages.
[ترجمه گوگل]صفحات وسط را با دقت بیرون بکشید
[ترجمه ترگمان]با دقت صفحات میانی را بیرون بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For some inexplicable reason, the investors decided to pull out.
[ترجمه گوگل]به دلایلی غیرقابل توضیح، سرمایه گذاران تصمیم به خروج گرفتند
[ترجمه ترگمان]به دلایل نامعلومی، سرمایه گذاران تصمیم به کناره گیری گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Suddenly all the men pull out pistols and begin blasting away.
[ترجمه گوگل]ناگهان همه مردان تپانچه ها را بیرون می آورند و شروع به انفجار می کنند
[ترجمه ترگمان]ناگهان همه سربازان pistols را بیرون کشیدند و شروع به تیراندازی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The circus is planning to pull out of the suburb park tomorrow morning.
[ترجمه گوگل]سیرک در نظر دارد فردا صبح از پارک حومه بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]این سیرک قصد دارد فردا صبح از پارک حومه شهر بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't pull out! There's something coming.
[ترجمه گوگل]بیرون نکشید! چیزی در راه است
[ترجمه ترگمان]بیرون نیا! یه چیزی داره میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A racing injury forced Stephen Roche to pull out.
[ترجمه گوگل]یک مصدومیت در مسابقه، استفن روشه را مجبور به کناره گیری کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از صدمات مسابقه، استفن روش را وادار به بیرون کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't think they are going to pull out of the deal at the last minute.
[ترجمه گوگل]فکر نمی‌کنم آنها در لحظه آخر از توافق خارج شوند
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم در آخرین لحظه از معامله فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The militia in Lebanon has agreed to pull out of Beirut.
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان در لبنان با خروج از بیروت موافقت کردند
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان در لبنان توافق کرده اند که از بیروت بیرون بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was about to pull out to overtake the guy in front of him.
[ترجمه گوگل]می خواست بیرون بکشد تا از مرد مقابلش سبقت بگیرد
[ترجمه ترگمان]می خواست بیرون بکشد تا به طرف مقابل او برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New Zealand police vowed yesterday to pull out all the stops to find the killer.
[ترجمه گوگل]پلیس نیوزیلند روز گذشته متعهد شد که برای یافتن قاتل تمام اقدامات را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]پلیس نیوزیلند دیروز قول داد که تمام تلاش ها برای یافتن قاتل را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The train began to pull out of the station-then suddenly shuddered to a halt.
[ترجمه گوگل]قطار شروع به خروج از ایستگاه کرد و ناگهان به لرزه افتاد و متوقف شد
[ترجمه ترگمان]قطار از ایستگاه خارج شد - سپس ناگهان متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't forget to indicate before you pull out.
[ترجمه Nasrin] فراموش نکنید قبل از بیرون کشیدن ( خروج از لاین ) نشانگر ( راهنما ) بزنید.
|
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که قبل از بیرون کشیدن نشان دهید
[ترجمه ترگمان]یادت نره قبل از اینکه بیای بیرون، نشون بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The World Bank should pull out of the project.
[ترجمه گوگل]بانک جهانی باید از این پروژه خارج شود
[ترجمه ترگمان]بانک جهانی باید از این پروژه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are trying to pull out of the agreement.
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش هستند تا از توافق خارج شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا از این توافق خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. David had to pull out of the Championships when his horse went lame.
[ترجمه گوگل]دیوید مجبور شد از مسابقات قهرمانی خارج شود که اسبش لنگ شد
[ترجمه ترگمان]وقتی اسبش چلاق شد، دیوید مجبور شد از ماشین بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There's a pull-out on hair care in next week's issue.
[ترجمه گوگل]در شماره هفته آینده، مراقبت از مو حذف شده است
[ترجمه ترگمان]یک کشش در زمینه مراقبت از مو در مساله هفته بعد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The general ordered a pull-out from the area.
[ترجمه گوگل]ژنرال دستور خروج از منطقه را داد
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور خروج از این ناحیه را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The pull-out of troops will begin soon.
[ترجمه گوگل]خروج نیروها به زودی آغاز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]خروج نیروها به زودی آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. With the half-stepping excitation scheme, for example, the pull-out torque is predicted precisely from the d. c. and fundamental current components.
[ترجمه گوگل]برای مثال، با طرح تحریک نیمه پله، گشتاور خروجی دقیقاً از d پیش‌بینی می‌شود ج و اجزای اصلی جریان
[ترجمه ترگمان]برای مثال، با طرح تحریک نیم گام، گشتاور بیرون کشیدن دقیقا از d پیش بینی می شود پ و اجزای بنیادی فعلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. There are no separate, pull-out special education classes here.
[ترجمه گوگل]در اینجا هیچ کلاس آموزشی جداگانه و غیر منتظره ای وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا هیچ کلاس های آموزشی خاصی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The pull-out cutlery drawer can be lifted out for easy unloading.
[ترجمه گوگل]برای تخلیه آسان، کشوی کارد و چنگال را می توان بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]یه کشوی کارد و چنگال برای خالی کردن خالی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Some have side-mounted pullout sections; park the vehicle, flip a few latches and presto, instant living room.
[ترجمه گوگل]برخی دارای بخش‌های بیرون‌کشی جانبی هستند خودرو را پارک کنید، چند چفت و اتاق نشیمن فوری را بچرخانید
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها بخش های خارج از بخش را دارند؛ وسیله نقلیه را پارک کنید، چند کودک latches و پرستو و یک اتاق نشیمن فوری را روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. If the switching angle is not optimised at any operating speed then the motor torque is less than the pull-out torque.
[ترجمه گوگل]اگر زاویه سوئیچینگ در هیچ سرعت کاری بهینه نشده باشد، گشتاور موتور کمتر از گشتاور خروجی است
[ترجمه ترگمان]اگر زاویه تغییر در هر سرعت عملیاتی بهینه نشده باشد، گشتاور موتور کم تر از گشتاور کشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Consider open or pull-out shelves or add towel racks or low shelves.
[ترجمه گوگل]قفسه های باز یا بازشو را در نظر بگیرید یا قفسه های حوله یا قفسه های کم را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]قفسه های باز یا بیرون را در نظر بگیرید و یا قفسه های خشک و یا قفسه های پایینی را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Although large switching angles must be used to attain high pull-out rates, these angles are inappropriate for low-speed operation.
[ترجمه گوگل]اگرچه باید از زوایای سوئیچینگ بزرگ برای دستیابی به نرخ خروجی بالا استفاده کرد، اما این زاویه ها برای عملکرد با سرعت پایین نامناسب هستند
[ترجمه ترگمان]اگر چه زوایای سوییچینگ بزرگ باید برای رسیدن به نرخ های تخلیه بالا مورد استفاده قرار گیرند، این زوایا برای عملیات با سرعت پایین مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The Euro pull-out completed the most dramatic day in politics since Mrs Thatcher was toppled.
[ترجمه گوگل]خروج از یورو دراماتیک ترین روز در سیاست را از زمان سرنگونی خانم تاچر به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]از زمانی که خانم تا چر سرنگون شد، کشش یورو بیش ترین روز را در سیاست به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Picture, page 4 Rethink call from Tory peers follows banks' pull-out Minister in corner over student loans.
[ترجمه گوگل]تصویر، صفحه 4 تماس Rethink از همتایان محافظه‌کار به دنبال خروج وزیر بانک‌ها در گوشه‌ای از وام‌های دانشجویی است
[ترجمه ترگمان]تصویر، صفحه ۴ Rethink از اعضای حزب محافظه کار در پی وام گرفتن از بانک ها در گوشه و کنار وام های دانشجویی به دنبال آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Inexpensive wire frames and pull-out baskets do away with conventional chests of drawers; all available in cool white or chic black.
[ترجمه گوگل]قاب‌های سیمی ارزان قیمت و سبدهای بیرون‌کش، جعبه‌های معمولی را از بین می‌برند همه در رنگ سفید سرد یا مشکی شیک موجود است
[ترجمه ترگمان]قالب های سیمی Inexpensive و سبدهای بیرون کشیدن با صندوق های معمولی از کشوها خارج می شوند؛ همه در لباس های سرد سفید یا شیک موجود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Some seem to have simply added a pull-out keyboard tray to the armoire / entertainment center and renamed it a computer cabinet.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی به سادگی یک سینی صفحه کلید بیرون کش را به انبار / مرکز سرگرمی اضافه کرده اند و نام آن را به کابینت کامپیوتر تغییر داده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برخی به سادگی یک سینی صفحه کلید را به مرکز سرگرمی \/ سرگرمی اضافه کرده و آن را به یک کابینت کامپیوتر تغییر داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

عازم شدن (فعل)
leave, pull out, repair, depart, be off, set off, set forth, shove off, set forward, start out

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

انگلیسی به انگلیسی

• remove, tear out; abandon; exit, depart; abandonment, departure; detachable sheet
the pull-out of a group of people such as an army is their departure from the area or country that they are in.
a pull-out is a section of a magazine, usually in the middle, which you can remove easily and keep.
desertion, abandonment; departure, withdrawal
leave, withdraw from, depart; desert, abandon

پیشنهاد کاربران

وارد مسیر شدن، باند عوض کردن
ترک کردن، عازم شدن، بیرون آمدن، ورزش: خارج شدن موج سوار از موج با کند کردن تخته
you told her?
i don't, she pulled it out of me
یعنی اون از زیر زبونم کشید.
کشیدن چمدان
انصراف از چیزی
زیر قول و قرار زدن
ترک کردن حذف کردن بیرون کشیدن
کشیدنو بردن . مثلا چمدانی که روی زمینه و چرخ داره رو روی زمین کشیدن و بردن
1 - در مورد وسیله نقلیه لاین عوض کردن
2 - خارج شدن از تعهد
pull in=pull over توقف کنار راه
متضاد با :pull out
1. ایالات متحده
ترک کردن
2. ایالات متحده
برای عقب نشینی
3. ایالات متحده
فرار از قرارداد، مسئولیت و غیره
4. ترک کردن؛ عزیمت، خروج
5. رها کردن ناگهانی
6. یک برگ اضافی از یک کتاب که تا می شود
7. بخش قابل جابجایی یک مجله و غیره
بیرون آوردن در این جمله:
I pulled the magnifying glass out of my pocket.
از پارک در اوردن ماشین
بیرون کشیدن یا نجات دادن فردی از یک موقعیت یا مشکل بد
pull out ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: فروخیز
تعریف: خروج از حالت شیرجه و بازگشت به حالت پرواز تراز یا اوج‏گیری
A pullout motor
موتور الکتریکی وامانده زیر بار ( گشتاور بار نمیتواند تامین کند. )
Pulled out the ring and said Mary me juliet.
لاین عوض کردن
توقف کردن
از چیزی صرف نظر کردن.
مرخص کردن
کناره گیری
بیرون آمدن
ترک کردن
توقف کردن
متوقف شدن
اسلحه کشیدن
بخش جداشدنی روزنامه یا مجله
بیرون کشیدن چیزی یا کسی مثلا بیرون کشیدن کسی از رودخانه یا وسیله ای از داخل کیف
خارج شدن یا خارج کردن یا کناره گیری کردن از مشارکت در انجام کاری
خارج کردن کسی چیزی از یک موقعیت بد یا مکانی خطرناک
به راه افتادن قطار از ایستگاه
راه افتادن
before we pull out
قبل اینکه راه بیفتیم
✔️ ترک کردن - خارج شدن - رها کردن ناگهانی
1 ) She pulled out the drawer
خانمه/دختره ( کشوی ) دراور رو بیرون کشید
An agreement on returning to the 2015 nuclear ( 2 agreement was nearly reached last September, but Iran pulled out at the last minute after Western countries rejected its demand to shut down the International Atomic Energy Agency ( IAEA ) investigation into undeclared nuclear sites
...
[مشاهده متن کامل]

Axion. com@
🟡🟡🟡
عازم/ راهی شدن
When we pull out tomorrow, why don't ?we just tell him we're quitting

کشیدن مو
بیرون کشیدن
از سایت ما دیدن فرمایید. www. hexpod. ir
خارج کردن. عزیمت کردن. ترک کردن
( در رانندگی/چیزی ) پیش افتادن
بیرون کشیدگی
در آ وردن.
Let's pull out your grades

IT has also got wheels that you can PULL OUT
این چرخ دارد تا بتونی رو زمین بکشید
درچکانش ( تزریق )
برداشت، برداشت وجه
کندن
بیرون کشیدن، کنار کشیدن، عقب نشینی کردن
و همچنین از ریل خارج شدن قطار
کاهنده
خروج
از کنار جاده در اومدن/از کنار جاده وارد جاده شدن/بیرون اومدن
بیرون آوردن
لایی کشیدن تو رانندگی
اقدام به سبقت کردن
کشیدن چیزی
● وارد جاده شدن
●اقدام به سبقت کردن
● رفتن و ترک ایستگاه ( در مورد قطار
●دست کشیدن
اسم کسی رو از جعبه قرعه کشی بیرون آوردن
عازم شدن
انجام دادن
بیرون کشیدن چیزی از زمین
از لاینی به لاین دیگه رفتن در خیابان
انتخاب کردن
فائق آمدن بر مشکلات - پشت سر گذاشتن مشکلات Pull out the problems
بیرون کشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس