puberty

/ˈpjuːbərti//ˈpjuːbəti/

معنی: بلوغ، سن بلوغ، رسیدگی
معانی دیگر: بلوغ (حدود 14 سالگی برای پسران و 12 سالگی برای دختران)، برنایی، رنب، نو رسیدگی، بلوه، سن بلوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the stage or age at which a person experiences the maturation of the reproductive system.

جمله های نمونه

1. Have a short sensitive puberty we,always love to do with age is not consistent.
[ترجمه هادی] به خاطر احساسات زودگذر دوره بلوغ ، همیشه عاشق کارهایی هستیم که با سنمان سازگار نیستند
|
[ترجمه گوگل]بلوغ حساس کوتاهی داشته باشیم، همیشه دوست داریم با سن انجام دهیم سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]با یک بلوغ حساس، ما همیشه عاشق این هستیم که این کار را با سن و سال انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He reached puberty at the age of fourteen.
[ترجمه ب گنج جو] بلوغش تو چهارده سالگیش رخ داد، دقیقا.
|
[ترجمه گوگل]در چهارده سالگی به بلوغ رسید
[ترجمه ترگمان]در سن چهارده سالگی به سن بلوغ رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At puberty, pubic hair develops and girls begin to menstruate.
[ترجمه گوگل]در سن بلوغ، موهای ناحیه تناسلی ایجاد می شود و دختران شروع به قاعدگی می کنند
[ترجمه ترگمان]در سن بلوغ، موهای pubic رشد می کنند و دخترها شروع به menstruate می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most traditional societies have transition rites at puberty.
[ترجمه رویا علیمرادزاده] بیشترجوامع سنتی در دوران بلوغ مراسمانتقال دارند
|
[ترجمه گوگل]بیشتر جوامع سنتی در دوران بلوغ آیین های گذار دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر جوامع سنتی به بلوغ رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. During puberty, young people become more interested in sex.
[ترجمه گوگل]در دوران بلوغ، جوانان علاقه بیشتری به رابطه جنسی پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]در دوران بلوغ، جوانان بیشتر به سکس علاقه نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The body undergoes many changes during puberty.
[ترجمه گوگل]بدن در دوران بلوغ دستخوش تغییرات زیادی می شود
[ترجمه ترگمان]بدن در دوران بلوغ دست خوش تغییرات بسیاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Margaret had reached the age of puberty.
[ترجمه گوگل]مارگارت به سن بلوغ رسیده بود
[ترجمه ترگمان]مارگارت به سن بلوغ رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At puberty, a girl's body begins to fill out.
[ترجمه گوگل]در دوران بلوغ، بدن دختر شروع به پر شدن می کند
[ترجمه ترگمان]در سن بلوغ، بدن دختر شروع به پر کردن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You reach puberty in your teens.
[ترجمه گوگل]در نوجوانی به بلوغ می‌رسی
[ترجمه ترگمان]تو به سن بلوغ رسیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She helps the girls understand issues such as puberty, hygiene, boys, crime, and drugs.
[ترجمه گوگل]او به دختران کمک می کند تا مسائلی مانند بلوغ، بهداشت، پسران، جرم و جنایت و مواد مخدر را درک کنند
[ترجمه ترگمان]او به دختران کمک می کند تا مسائلی مانند بلوغ، بهداشت، پسران، جرم و مواد مخدر را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They will be on the cusp of puberty.
[ترجمه گوگل]آنها در آستانه بلوغ خواهند بود
[ترجمه ترگمان] الان در اوج بلوغ هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even though I had just reached puberty, Boden saw me as a Bolshevik.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه من تازه به بلوغ رسیده بودم، بودن مرا بلشویک می دید
[ترجمه ترگمان]با این که تازه به سن بلوغ رسیده بودم، Boden مرا با Bolshevik دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At puberty, males become warriors and killing an enemy is often a prerequisite of attaining full adult status.
[ترجمه گوگل]در سن بلوغ، نرها به جنگجویان تبدیل می‌شوند و کشتن دشمن اغلب پیش‌نیاز رسیدن به وضعیت کامل بزرگسالی است
[ترجمه ترگمان]در بلوغ بلوغ، مردان جنگجو می شوند و یک دشمن را می کشند، اغلب پیش شرطی برای رسیدن به وضعیت کامل بزرگسالان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During my California days, under the influence of puberty, we did not consider such matters.
[ترجمه گوگل]در دوران کالیفرنیا، تحت تأثیر دوران بلوغ، چنین مسائلی را در نظر نمی گرفتیم
[ترجمه ترگمان]در طول روزه ای کالیفرنیا، تحت نفوذ بلوغ، چنین مسائلی را در نظر نمی گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ruth Benedict, writing of puberty ceremonies in various societies, sheds some light on this seemingly paradoxical cultural attitude.
[ترجمه گوگل]روت بندیکت، با نوشتن مراسم بلوغ در جوامع مختلف، این نگرش فرهنگی به ظاهر متناقض را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]\"روت بندیکت\"، نویسنده مراسم بلوغ در جوامع مختلف، برخی از آثار این نگرش فرهنگی متناقض را روشن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلوغ (اسم)
maturity, adolescence, puberty, maturation, pubescence, nubility

سن بلوغ (اسم)
puberty, pubescence, age

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

تخصصی

[علوم دامی] بلوغ جنسی ؛ زمان آغاز توان تولید مثلی حیوان

انگلیسی به انگلیسی

• sexual maturity
puberty is the stage in someone's life when they start to change physically from a child to an adult.

پیشنهاد کاربران

Do you think you are more patient now than when you were younger?
Answer: Absolutely! Especially when ⭐puberty⭐ hit and I was under a lot of pressure from my parents as well as from peers, I was cranky all the time. But now, although I have a lot more things going through my head, I've learned to get into the habit of keeping track of my thoughts by writing out everything that I have to do in order to see what makes me impatient. This will help me slow down and focus on one task at a time and remove those things that stress me out
...
[مشاهده متن کامل]

puberty ( روان شناسی )
واژه مصوب: بلوغ
تعریف: مرحله ای نشانگر آغاز جوانی که در آن رشد اعضای جنسی کامل می شود و ویژگی های ثانویۀ جنسی ظاهر می شود
بلوغ جنسی
بلوغ
# He reached puberty at the age of fourteen
# Girls start menstruating at puberty
# At puberty, pubic hair develops and girls begin to menstruate
adolescence
بلوغ
To hit puberty
به سن رشد رسیدن/ به بلوغ رسیدن

بپرس