psychotic

/ˌsaɪˈkɑːtɪk//saɪˈkɒtɪk/

معنی: بیمار روانی
معانی دیگر: وابسته به یا دچار روان پریشی، دیوانه

جمله های نمونه

1. His dislike of women bordered on the psychotic.
[ترجمه گوگل]بیزاری او از زنان در حد افراد روان پریش بود
[ترجمه ترگمان]بیزاری از زنان در کنار یک زن روانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A religious psychotic in Las Vegas has killed four people.
[ترجمه گوگل]یک روان پریش مذهبی در لاس وگاس چهار نفر را کشت
[ترجمه ترگمان]یک psychotic روانی در لاس وگاس چهار نفر را کشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A number of factors may then precipitate a psychotic episode, including emotionally arousing events and a stressful environment.
[ترجمه گوگل]سپس تعدادی از عوامل ممکن است یک دوره روان پریشی را تسریع کنند، از جمله رویدادهای تحریک کننده عاطفی و یک محیط استرس زا
[ترجمه ترگمان]سپس تعدادی از عوامل ممکن است یک اپیزود روان روانی از جمله احساسات برانگیختن احساسات و یک محیط پر استرس را ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was also psychotic, seemed to recognize no one, talked constantly in meaningless sequences.
[ترجمه گوگل]او همچنین روان پریش بود، به نظر می رسید هیچ کس را نمی شناخت، مدام در سکانس های بی معنی صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او همچنین روانی بود، انگار کسی را نمی شناخت، مدام در رویداده ای بی معنی صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was raised by a lawyer whose psychotic behavior centered on the girl.
[ترجمه گوگل]او توسط وکیلی بزرگ شد که رفتارهای روان پریشی او بر روی دختر متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]اون توسط یه وکیل بزرگ شد که اون دختر روانی روی دختره متمرکز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most of the psychotic episodes experienced by people using Halcion involved high doses for extended periods of time.
[ترجمه گوگل]اکثر دوره‌های روان پریشی که توسط افرادی که از هالسیون استفاده می‌کنند تجربه کرده‌اند، شامل دوزهای بالا برای دوره‌های زمانی طولانی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر این اختلالات روانی توسط افرادی که از Halcion در دوزهای بالا برای مدت زمان طولانی استفاده می کنند، تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That's not to say you turn psychotic or start sleeping with men or crawl around the place in a wheelchair.
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که روان پریشی شده اید یا شروع به خوابیدن با مردان کرده اید یا با ویلچر در اطراف محل خزیده اید
[ترجمه ترگمان]این به این معنی نیست که تو دیوانه شدی یا با مردها می خوابی یا با ویلچر می خوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bulk of his clients comprise severely disturbed psychotic patients from nearby villages and towns.
[ترجمه گوگل]اکثر مراجعین او را بیماران روان پریشی از روستاها و شهرهای اطراف تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]بخش عمده مشتریان او از روستاهای نزدیک و روستاهای نزدیک به شدت دچار اختلال روانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second is that his treatment of psychotic patients fulfils most of the criteria for an ideal milieu therapy.
[ترجمه گوگل]دوم این است که درمان او با بیماران روان پریشی اکثر معیارهای یک محیط درمانی ایده آل را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]دومین موضوع این است که درمان بیماران روانی، بیشتر معیارها را برای یک روش درمانی ایده آل به کار می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's then that you realise he keeps his psychotic tendencies hidden, only to be let out onstage.
[ترجمه گوگل]آن وقت است که متوجه می‌شوید او تمایلات روان پریشی خود را پنهان نگه می‌دارد و فقط روی صحنه رها می‌شود
[ترجمه ترگمان]سپس متوجه می شود که تمایلات جنون آمیز او را پنهان نگه می دارد، فقط برای بیرون رفتن روی صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Psychotic illness itself is frequently a discontinuous event and mostly inimical to organised thought.
[ترجمه گوگل]خود بیماری روان پریشی اغلب یک رویداد ناپیوسته و عمدتاً با افکار سازمان یافته دشمنی می کند
[ترجمه ترگمان]خود بیماری اغلب یک رویداد ناپیوسته و اغلب مغایر با افکار سازمان یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First, it is clear that psychotic illness involves, if nothing else, a serious disruption of brain activity.
[ترجمه گوگل]اولاً، واضح است که بیماری روان‌پریشی، اگر هیچ چیز دیگری، مختلی جدی در فعالیت مغز نباشد، به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، واضح است که بیماری روانی شامل اختلال جدی فعالیت مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Over 70 percent of both groups were considered psychotic, with rather more men schizophrenic and rather more women suffering affective psychosis.
[ترجمه گوگل]بیش از 70 درصد از هر دو گروه روان پریشی در نظر گرفته شدند، با تعداد بیشتری از مردان اسکیزوفرنی و زنان بیشتر از روانپریشی عاطفی رنج می بردند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۷۰ درصد از هر دو گروه، روان پریشی در نظر گرفته می شوند و بیشتر زنان مبتلا به اسکیزوفرنی هستند و بیشتر زنان از جنون عاطفی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The authors concluded that creativity and psychotic symptomatology do indeed reflect equivalent forms of cognitive processing.
[ترجمه گوگل]نویسندگان به این نتیجه رسیدند که خلاقیت و علائم روان پریشی در واقع منعکس کننده اشکال معادل پردازش شناختی هستند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان نتیجه گرفتند که خلاقیت و symptomatology روانی در واقع نشان دهنده شکل های هم ارز پردازش شناختی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It appears to apply also, for example, to psychotic delusions.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که برای مثال در مورد هذیان های روانی نیز کاربرد دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به طور مثال به توهمات روانی نیز اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمار روانی (اسم)
psychopath, psychotic

انگلیسی به انگلیسی

• person suffering from a psychosis
suffering from a severe mental illness; pertaining to a severe mental illness characterized by loss of contact with reality and delusions
someone who is psychotic has a severe mental illness; a medical term.

پیشنهاد کاربران

۱. بیمار روان پریش ۲. روان پریش ۳. روان پریشانه. ناشی از روان پریشی // وابسته به یا دچار روان پریشی، دیوانه / بیمار روانی
مثال:
She was also psychotic, seemed to recognize no one, talked constantly in meaningless sequences.
...
[مشاهده متن کامل]

او روان پریش هم بود، به نظر هیچ کسی را نمی شناخت، دائما از صحنه های مبهم صحبت می کرد.

بیمارِ خیال پردازی که برای همیشه از واقعیت جدا می شود.
psychotic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: روان‏پریش
تعریف: ویژگی فردی که مبتلا به روان‏پریشی است
جنون
روانی

بپرس