prurient

/ˈprʊriənt//ˈprʊərɪənt/

معنی: هرزه، خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی
معانی دیگر: شهوت انگیز، شهوتی، شهوانی، حشری، هیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pruriently (adv.), prurience (n.), pruriency (n.)
(1) تعریف: having lewd or indecent thoughts.
مشابه: lecherous

(2) تعریف: characterized by or causing lewdness or lust.
مشابه: lascivious, lecherous, lewd, obscene

- Prurient behavior may be expected of customers at a strip club, but there are limits.
[ترجمه گوگل] رفتار محتاطانه ممکن است از مشتریان یک باشگاه استریپ انتظار می رود، اما محدودیت هایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] رفتار prurient ممکن است از مشتریان در یک باشگاه ورزشی انتظار رود، اما محدودیت هایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There were no photographs, but there were prurient descriptions.
[ترجمه گوگل] هیچ عکسی وجود نداشت، اما توضیحات دقیقی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] هیچ عکسی نبود، اما descriptions prurient وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She showed a prurient interest in the details of the rape case.
[ترجمه گوگل]او علاقه شدیدی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه ترگمان]او علاقه شدیدی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We read the gossip written about them with prurient interest.
[ترجمه گوگل]ما شایعات نوشته شده در مورد آنها را با علاقه می خوانیم
[ترجمه ترگمان]ما شایعاتی رو که در مورد اونا با علاقه prurient نوشته شده رو خوندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Also because dere is prurient interest here on my part.
[ترجمه گوگل]همچنین به این دلیل که در اینجا از طرف من علاقه شدیدی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همینطور به خاطر این که تو قسمت من prurient
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Intellectuals have a weakness for the prurient, I read somewhere.
[ترجمه گوگل]روشنفکران نسبت به پیشروها ضعف دارند، جایی خواندم
[ترجمه ترگمان]من یه جایی خوندم که the یه نقطه ضعفی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His most prurient thought was of her toothbrush, child size and blue, in the bathroom.
[ترجمه گوگل]محرک ترین فکر او مسواک او بود که اندازه کودک و آبی بود در حمام
[ترجمه ترگمان]most فکر او از مسواک خود، اندازه کودک و آبی، در حمام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mere tittle-tattle dredged up for purely prurient interest is another matter.
[ترجمه گوگل]صرفاً به خاطر منافع محض لایروبی شده است، موضوع دیگری است
[ترجمه ترگمان]جر و بحث Mere که به خاطر علاقه prurient به خاطر prurient است، موضوع دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everything he wrote on those days seemed prurient.
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که در آن روزها می نوشت، به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همه چیزایی که اون روزا نوشته بود، prurient
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He showed a very prurient interest in the details of the rape case.
[ترجمه گوگل]او علاقه شدیدی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه ترگمان]او علاقه بسیار جالبی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He denied that the article had been in any way prurient.
[ترجمه گوگل]او این موضوع را رد کرد که مقاله به هیچ وجه دقیق بوده است
[ترجمه ترگمان]او انکار کرد که این مقاله به هیچ وجه prurient نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He didn't like to make Viola completely naked - it seemed too prurient.
[ترجمه گوگل]او دوست نداشت ویولا را کاملاً برهنه کند - بیش از حد تند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او دوست نداشت وی ولا را کاملا لخت کند - به نظر می رسید که آن هم prurient است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For him the sight is also shocking, but arouses a prurient curiosity.
[ترجمه گوگل]برای او این منظره نیز تکان دهنده است، اما کنجکاوی محرکی را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]برای او منظره تکان دهنده و تکان دهنده است، اما کنجکاوی prurient را بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It should arise from concern and interest in the counsellee, not from a prurient self-interest or inquisitiveness on the part of the counsellor.
[ترجمه گوگل]این باید ناشی از نگرانی و علاقه به مشاور باشد، نه از نفع شخصی محتاطانه یا کنجکاوی مشاور
[ترجمه ترگمان]این مساله باید از نگرانی و علاقه به the ناشی شود، نه از طرف خود - منافع یا رسیدگی به بخشی از مشاور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But Margo turned the finest trick of her life when she turned this prurient interest back on itself to publicize the convention.
[ترجمه گوگل]اما مارگو بهترین ترفند زندگی‌اش را زمانی که این علاقه‌مندی را به خود معطوف کرد تا کنوانسیون را به اطلاع عموم برگرداند
[ترجمه ترگمان]اما مارگو بهترین حقه زندگیش رو وقتی که این تمایلات شهوانی رو به مردم نشان می داد رو تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly, one of my own was featured in a magazine I had peeped at previously, strictly for prurient purposes.
[ترجمه گوگل]ناگهان یکی از مجله‌های من در مجله‌ای منتشر شد که قبلاً نگاهی به آن انداخته بودم، صرفاً برای اهداف محتاطانه
[ترجمه ترگمان]ناگهان یکی از افراد من در مجله ای که قبلا به طور دقیق برای اهداف prurient دیده بودم، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most modern misery literature, however, is the purest voyeurism, an opportunity to pry into the degradation of others through secondhand confessional of the most graphic and prurient sort.
[ترجمه گوگل]با این حال، بیشتر ادبیات بدبختی مدرن، ناب ترین فضول است، فرصتی برای کنجکاوی در تحقیر دیگران از طریق اعترافات دست دوم از گرافیکی ترین و مبتذل ترین نوع
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر ادبیات misery نوین، خالص ترین voyeurism، فرصتی برای فرو بردن به تجزیه و تحلیل دیگران از طریق اعتراف secondhand و prurient است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

خارش دار (صفت)
scabious, itchy, prurient, pruriginous

کرمکی (صفت)
prurient

دارای فکر شهوانی (صفت)
prurient

انگلیسی به انگلیسی

• lustful, licentious, obsessed with sex; causing lustful thoughts or behavior, encouraging licentiousness
someone who is prurient shows a strong interest in sexual matters; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس