prowl

/ˈpraʊl//praʊl/

معنی: جستجو، پرسه، پرسه زدن، در پی شکار گشتن
معانی دیگر: (در جستجوی طعمه) دور گشتن، پلکیدن، تلاش، تکاپو، سرقت

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prowls, prowling, prowled
• : تعریف: to move about slowly and stealthily, as an animal stalks prey.
مترادف: creep, lurk, skulk, sneak
مشابه: slink, stalk, steal

- The burglars were prowling around the house.
[ترجمه Fatemeh] سارقان در اطراف خانه پرسه میزنند
|
[ترجمه امین] سارقان داشتند در اطراف خانه پرسه می زدند.
|
[ترجمه گوگل] سارقان در حال پرسه زدن در خانه بودند
[ترجمه ترگمان] دزدها در خانه پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wander or roam through (a place) quietly and furtively, as in search of something.
مترادف: stalk
مشابه: explore, hunt, range, roam, rove, search, wander

- The police were prowling the area.
[ترجمه گوگل] پلیس در حال گشت و گذار در منطقه بود
[ترجمه ترگمان] پلیس در اطراف محل پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of roaming stealthily; prowling.
مترادف: roam, rove
مشابه: hunt, stalk

- The cat was on the prowl.
[ترجمه گوگل] گربه در حال پرسه زدن بود
[ترجمه ترگمان] گربه در حال پرسه زدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wolves prowl the forest
گرگ ها در جنگل پرسه می زنند.

2. The new administration are on the prowl for ways to reduce spending.
[ترجمه گوگل]دولت جدید به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه ها است
[ترجمه ترگمان]دولت جدید به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a fox on the prowl near the chickens.
[ترجمه گوگل]روباهی روی پرسه زدن نزدیک جوجه ها بود
[ترجمه ترگمان]در جست و جوی مرغ ها یک روباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The soldiers went on the prowl hoping to meet some girls.
[ترجمه گوگل]سربازان به امید دیدار با چند دختر به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]سربازان به دنبال چند تا دختر می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our cats go on the prowl at night, and then they sleep here all day.
[ترجمه گوگل]گربه‌های ما شب‌ها پرسه می‌زنند و بعد تمام روز را اینجا می‌خوابند
[ترجمه ترگمان]گربه ما شب ها گردش می کند و بعد تمام روز اینجا می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's always on the prowl for bargains.
[ترجمه گوگل]او همیشه به دنبال معامله است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه دنبال bargains
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a fox on the prowl near the chicken coop.
[ترجمه گوگل]روباهی روی پرسه زدن در نزدیکی مرغداری بود
[ترجمه ترگمان]یک روباه در اطراف لانه مرغ ها پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I find Rainbow in her taxi, on the prowl.
[ترجمه گوگل]رنگین کمان را در تاکسی اش پیدا می کنم، در حال پرسه زدن
[ترجمه ترگمان]در تاکسی او رنگین کمان را می بینم، به کمین نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dreamy, deft and economical, it was born to prowl the airwaves.
[ترجمه گوگل]رویایی، ماهرانه و مقرون به صرفه، برای پرتاب امواج رادیویی متولد شد
[ترجمه ترگمان]Dreamy، ماهرانه و مقرون به صرفه، برای پرسه زدن در امواج رادیویی به دنیا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Musicians often finish their set and prowl the fairgrounds in search of new sounds and soul food.
[ترجمه گوگل]نوازندگان اغلب مجموعه خود را تمام می کنند و در محوطه نمایشگاه به دنبال صداهای جدید و غذای روح پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]نوازندگان اغلب مجموعه خود را به پایان می رسانند و در جستجوی صداهای جدید و غذای روح پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Countless watchdogs prowl around the budget-making process.
[ترجمه گوگل]نگهبان های بی شماری در حول و حوش فرآیند بودجه سازی پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]سگ های نگهبان بی شمار در حال پرسه زدن در اطراف فرآیند تصمیم گیری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dada had disappeared on some sort of little prowl of his own.
[ترجمه گوگل]دادا به نوعی ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]بابا با چند تا جست و جوی کوچکی از او ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Major stores here had their buyers on the prowl for evening wear months ago.
[ترجمه گوگل]فروشگاه‌های بزرگ اینجا ماه‌ها پیش خریداران خود را برای لباس‌های شب در سر می‌پرداختند
[ترجمه ترگمان]اینجا انبار مهمات چند ماه پیش buyers را پیدا کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You were scratchy as a cat on the prowl.
[ترجمه گوگل]تو مثل یک گربه سرگردان خراشیده بودی
[ترجمه ترگمان] تو در حال پرسه زدن یه گربه بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جستجو (اسم)
search, probe, research, rummage, quest, hunt, inquisition, disquisition, prowl

پرسه (اسم)
prowl

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

در پی شکار گشتن (فعل)
prowl

انگلیسی به انگلیسی

• loitering, wandering; searching, seeking
seeking prey; wander, roam; look for -, search for -
when animals or people prowl around, they move around quietly, for example when they are hunting. verb here but can also be used as a count noun with a supporting word or phrase. e.g. they set out on their nightly prowl.

پیشنهاد کاربران

( Of a person or animal ) move about restlessly and stealthily, especially in search of prey.
راه رفتن آهسته و با بی قراری ( در حیوانات برای یافتن شکار ) .
در جستجوی طعمه گشتن،
در جستجوی طعمه پرسه زدن
E. g. The world she lives in is a jungle, where people prowl like wild animals
دنیایی که اون توش زندگی میکنه، جاییه که آدما مثل حیوانات وحشی دنبال طعمه میگردن
پرسه زدن

بپرس