provision

/prəˈvɪʒn̩//prəˈvɪʒn̩/

معنی: ماده، شرط، بند، قید، اغذیه، علوفه، توشه، تهیه، قوانین، تدارک، شرط کردن، شرط کردن، سورسات رساندن
معانی دیگر: فراهمی، فراهم سازی، تامین، وسیله ی امرار معاش، منبع درآمد، آذوقه، (جمع) تدارکات، خواربار، سورسات، ارزاق، وابسته به مواد خوراکی، مال اندیشی، دور اندیشی، فکر آتیه، تامین آتیه، (به ویژه قرارداد و غیره) قید، تصریح، ماده ی پیش بینی شده (در معاهده و غیره)، تبصره، آذوقه رساندن، توشه دادن، خواربار تهیه کردن، تامین کردن، آماده سازی، آمایش، آمادگی، گماشتن به شغل کلیسایی (توسط پاپ اعظم)، مقررداشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of providing.
مترادف: catering, equipment, outfitting, supply
مشابه: accommodation, accouterment, offer, proffer, service, tender

- The church women's provision of food for the event was greatly appreciated.
[ترجمه گوگل] از تهیه غذای زنان کلیسا برای این مراسم بسیار قدردانی شد
[ترجمه ترگمان] تهیه غذا برای زنان کلیسا به میزان زیادی مورد تقدیر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which is provided.
مترادف: equipment, means, resources, service, supply, wherewithal
مشابه: accouterments, apparatus, equipage, gear, materiel

- They will soon receive another provision from the Red Cross.
[ترجمه شیوا] انها بزودی یک اذوقه دیگر از صلیب سرخ دریافت میکنند
|
[ترجمه گوگل] آنها به زودی یک ماده غذایی دیگر از صلیب سرخ دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] آن ها به زودی یک ماده دیگر از صلیب سرخ دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an arrangement that prepares for future conditions.
مترادف: arrangements, prearrangement, precaution, preparation
مشابه: condition, plan

- The government made provision against possible drought.
[ترجمه گوگل] دولت تدابیری برای مقابله با خشکسالی احتمالی در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان] دولت تدابیری را علیه خشکسالی احتمالی وضع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (pl.) a supply of necessities, esp. food.
مترادف: provender, rations, stores, viands, victuals
مشابه: cache, comestibles, edibles, food, foodstuff, larder, stockpile, supplies

- The campers loaded up their backpacks with provisions.
[ترجمه گوگل] چادرنشینان کوله های خود را با آذوقه پر کردند
[ترجمه ترگمان] The کوله بارشان را با آذوقه پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a formal statement or clause, as in a contract or piece of legislation, that arranges a condition.
مترادف: clause, proviso, qualification, terms
مشابه: condition, requirement, specification, stipulation, term

- Under the "pay or play" provision of the Affordable Care Act, large employers must offer affordable health insurance to their employees.
[ترجمه گوگل] بر اساس ماده «پرداخت یا بازی» قانون مراقبت مقرون به صرفه، کارفرمایان بزرگ باید بیمه درمانی مقرون به صرفه را به کارکنان خود ارائه دهند
[ترجمه ترگمان] تحت قوانین \"پرداخت یا بازی\" قانون مراقبت مقرون به صرفه، کارفرمایان بزرگ باید بیمه سلامت مقرون به صرفه برای کارمندان خود ارائه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: provisions, provisioning, provisioned
مشتقات: provisionless (adj.), provisioner (n.)
• : تعریف: to supply with food and other provisions.
مترادف: purvey, victual
مشابه: cater, stock

- He was responsible for provisioning the troops.
[ترجمه گوگل] او مسئول تأمین نیروها بود
[ترجمه ترگمان] او مسئول تامین تدارکات سربازان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a provision merchant
فروشنده ی خواربار

2. the provision of a playground for the children
فراهم سازی زمین بازی برای کودکان

3. the provision of free speech is one of the signs of social progress
تامین آزادی بیان یکی از نشانه های پیشرفت اجتماعی است.

4. to provision an army
آذوقه رساندن به قشون

5. they wasted all their inheritance without any provision for the future
همه ی ارثیه ی خود را به هدر دادند و هیچ فکری برای آینده نکردند.

6. he agreed to go to zahedan with the provision that they would give him a house and a driver
او قبول کرد که به زاهدان برود،به شرط آن که به او خانه و راننده بدهند.

7. the orphans were cast upon the world without provision
یتیمان را بدون ملجا به دست روزگار سپردند.

8. The government is responsible for the provision of education for all the children.
[ترجمه گوگل]دولت مسئول تأمین آموزش برای همه کودکان است
[ترجمه ترگمان]دولت مسئول ارائه آموزش برای همه کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Provision of shelter was their main concern.
[ترجمه گوگل]تامین سرپناه دغدغه اصلی آنها بود
[ترجمه ترگمان]تامین سرپناه، نگرانی اصلی آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The provision of specialist teachers is being increased.
[ترجمه گوگل]تعداد معلمان متخصص در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]آماده سازی معلمان متخصص در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Local authority nursery provision covers only a tiny minority of working mothers.
[ترجمه گوگل]مقررات مهد کودک مقامات محلی تنها اقلیت کوچکی از مادران شاغل را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]تهیه مهد کودک محلی تنها یک اقلیت کوچک از مادران شاغل را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no provision for anyone to sit down here.
[ترجمه گوگل]هیچ شرطی وجود ندارد که کسی اینجا بنشیند
[ترجمه ترگمان]لازم نیست کسی اینجا بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government is responsible for the provision of medical services.
[ترجمه گوگل]دولت مسئول ارائه خدمات پزشکی است
[ترجمه ترگمان]دولت مسئول ارائه خدمات پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Special provision should be made for children.
[ترجمه علی] تمهیدات ویژه ای برای کودکان بایستی در نظر گرفته شود.
|
[ترجمه گوگل]باید تدابیر ویژه ای برای کودکان در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]ماده ویژه باید برای کودکان ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Little provision is made for working mothers by many large companies.
[ترجمه علی] تمهیدات کمی برای مادران شاغل در شرکت های بزرگ فراهم شده است
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های بزرگ تدارکات کمی برای مادران شاغل در نظر گرفته اند
[ترجمه ترگمان]مقررات کوچک برای مادران شاغل توسط بسیاری از شرکت های بزرگ ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Of course there's provision in the plan for population increase.
[ترجمه م] البته تمهیداتی در طرح افزایش جمعیت وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]البته در طرح افزایش جمعیت پیش بینی شده است
[ترجمه ترگمان]البته در این برنامه برای افزایش جمعیت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماده (اسم)
abscess, article, material, matter, female, substance, stuff, point, clause, provision, paragraph, res, woman, metal

شرط (اسم)
qualification, article, agreement, vow, term, condition, bet, if, clause, provision, stake, reservation, limitation, modality, proviso

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

اغذیه (اسم)
food, provision, board

علوفه (اسم)
feed, keep, provision, fodder, forage, provender, feed-stuff

توشه (اسم)
food, outfit, provision, ration, luggage

تهیه (اسم)
provision, preparation, ministration, procurement, purveyance

قوانین (اسم)
provision, pandect

تدارک (اسم)
provision, preparation, purveyance

شرط کردن (اسم)
provision

شرط کردن (فعل)
provision

سورسات رساندن (فعل)
provision

تخصصی

[حقوق] مفاد، قید، شرط، مقررات، ماده، پیش بینی

انگلیسی به انگلیسی

• supply, stock; act of supplying or furnishing; measure, means; food; condition, stipulation
supply with stock, equip with supplies (esp. food)
the provision of something is the act of giving it or making it available.
if you make provision for a future need, you make arrangements to ensure that it is dealt with.
a provision in an agreement or law is an arrangement included in it.
provisions are supplies of food.

پیشنهاد کاربران

تدارک، آماده سازی. مقرر کردن، فراهم کردن، تهیه کردن، آذوقه، توشه، تهیه، قید، بند، ماده، قوانین، مقررداشتن، شرط کردن، بازرگانی: تدارک، علوم نظامی: تدارکات وسایل لازم
ارائه، تهیه، فراهم کردن
مثال: The hotel provides all the necessary provisions for its guests.
هتل تمامی امکانات لازم را برای مهمانانش فراهم می کند.
ذخیره انباشته
Narrow construction of penal provisions:
تفسیر مضیق مقررات کیفری
شرط
سازوکار
مفاد
✔️ ( حقوق ) بند - ماده - شرط ( به نوعی )
✔️ ( به ویژه قرارداد و غیره ) قید
✔️ ماده ی پیش بینی شده ( در معاهده و غیره )
Saudi Aramco's majority shareholder is the government of Saudi Arabia, where human rights are a matter of concern. Saudi Arabia abstained from the United Nations vote adopting the Universal Declaration of Human Rights, saying it contradicted sharia law. The country holds a reservation to the Convention on the Rights of the Child against any provisions that are in conflict with sharia law. The government has been accused of routinely using torture and of violently oppressing critics, women, along with other social groups
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : provide / provision
✅️ اسم ( noun ) : provision / provider
✅️ صفت ( adjective ) : provisional
✅️ قید ( adverb ) : provisionally
✅ کلمه ربط ( conjunction ) : provided / providing
ارائه کردن
رزق
We will have in store for her a noble provision.
حسابداری:ذخیره
آینده نگری
دور اندیشی
رزق و روزی
تامین ؛ آذوقه ( جمع ) ؛ تدابیر , تمهیدات ؛ تبصره , شرط
– Provision of shelter was our main concern
– Sufficient provisions for the long journey
– He made no provision for the future
– The government made provision against possible drought
...
[مشاهده متن کامل]

– The provisions of the new law
– We have inserted certain provisions into the treaty

حکم دادگاه
فراهم سازی
در متون اسلامی به معنی رزق و روزی
ما به ازا
( مثلا ما به ازای یک قرارداد شروطش و بندهاش هست
ما به ازای یک مراسم ، تدارکات هست
مابه ازای یک سفر ، توشه هست )
Provisions =
مواد قرارداد
شروط قرارداد
مفاد قرارداد
تجهیز
equipment
فراهم کردن
1. تدارکات ( لازم )
2. آذوقه
3. شرط یا ماده ( در قانون یا قرارداد )
تدارک دیدن
مواد [اساسی یک معاهده بین المللی]
در متون اسلامی زاد معنی
بصورت اسم:
در نظر گرفتن موارد ضروری/تمهیدات لازم
تامین غذا و مایحتاج ضروری
make provision ( s ) for sth:
تهیه برنامه مقابله با ( حادثه احتمالی )
درنظر گرفتن/برنامه ریزی/چیدن/تدارک دیدن تمهیدات لازم برای مواجه با ( حادثه یا رخداد احتمالی )
...
[مشاهده متن کامل]

He hasn't made any provision for his retirement yet.
او هنوز هیچ تمهیدی برای ( مخارج ) دوران بازنشستگیش نچیده است/تدارک ندیده است.

تهیه
ذخیره
شرط یا شروط قراردادی
تبصره
تدارکات
استقرار _ ایجاد
شرط بندی
تمهیدات
تاًمینات
در حسابداری: ذخیره گرفتن
تمهیدات
قابل ثبت
ذخیره گرفتن
لوایح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس