prostitute

/ˈprɑːstəˌtuːt//ˈprɒstɪtjuːt/

معنی: پارگی، فاجره، فاحشه، خود فروش، فاحشه بازی کردن، فاحشه شدن، برای پول خود را پست کردن
معانی دیگر: روسپی گری کردن، فاحشگی کردن، جندگی کردن، به فاحشگی واداشتن، جنده کردن، (به ویژه در مورد نویسنده و هنرمند) خود فروشی کردن، بی مقدار کردن، مزدوری کردن، گلنده، لگوری، قحبه، کشنحان، کنفاله، کونی، همجنس باز پولی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who earns money by engaging in sexual relations with others for a fee.
مترادف: bawd, gigolo, harlot, hooker, trollop, whore
مشابه: call girl, courtesan, hussy, madam, slut, streetwalker, strumpet, tart, tramp, wench

(2) تعریف: one who uses his or her abilities, reputation, or the like for unworthy purposes, usu. in exchange for money.
مترادف: hack, whore
مشابه: hack, hireling, Judas, mercenary
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prostitutes, prostituting, prostituted
(1) تعریف: to offer the sexual services of (oneself or another) for money.

(2) تعریف: to sell or use (oneself, one's abilities, or the like) for an unworthy purpose.
مشابه: corrupt, debase, demean, lower, misuse, profane, sell

جمله های نمونه

1. do not prostitute thy daughter
(انجیل) دختر خود را به روسپی گری واندار.

2. men who prostitute their learning for the sake of profit
مردانی که به خاطر سود علم خود را می فروشند

3. he turned literary prostitute and wrote poems in praise of tyrants
او یک خودفروش ادبی شد و شعر در مدح ستمگران نوشت.

4. A prostitute was soliciting on the street.
[ترجمه مهدی] روسپی در خیابان در حال عرضه خود بود
|
[ترجمه گوگل]یک فاحشه در خیابان خواستگاری می کرد
[ترجمه ترگمان]یک روسپی به خیابان می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She became a prostitute in order to pay for her cocaine habit.
[ترجمه مهدی] او به منظور پرداخت هزینه اعتیاد به کوکایین خود به فاحشگی روی آورد
|
[ترجمه گوگل]او روسپی شد تا هزینه مصرف کوکائین خود را بپردازد
[ترجمه ترگمان]او برای پرداخت پول کوکائین به یک فاحشه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She didn't look like a prostitute. She wasn't even wearing any make-up.
[ترجمه مهدی] او به سان یک روسپی نبود . او حتی مانند یک روسپی خود را نمیآراست
|
[ترجمه گوگل]قیافه اش مثل یک فاحشه نبود حتی آرایش هم نکرده بود
[ترجمه ترگمان]او مثل یک روسپی به نظر نمی رسید اون حتی لباس هم نپوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He does not prostitute his talents.
[ترجمه مهدی] او استعدادهایش را هرگز به خفت ارائه نمیکند
|
[ترجمه گوگل]او استعدادهای خود را فاحشه نمی کند
[ترجمه ترگمان] اون فاحشه هاش رو فاحشه نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Government-owned prostitute of Song Chao, from wide admit, not only become malefactor family member male prostitute, be grabbed even avowedly come, force fine is prostitute!
[ترجمه گوگل]فاحشه دولتی از آهنگ چائو، از گسترده اعتراف، نه تنها تبدیل شدن به فاحشه عضو خانواده فاحشه مرد، می شود حتی علنا ​​آمده است، زور خوب فاحشه است!
[ترجمه ترگمان]prostitute Song که متعلق به دولت است، از صمیم قلب اقرار می کند که نه تنها یک روسپی مرد را به عنوان یک روسپی مرد به دست می آورند، حتی جان خود را می گیرند و جریمه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One Popayan prostitute told RCN TV that some soldiers spent four straight days in a brothel.
[ترجمه گوگل]یکی از فاحشه های پوپایایی به تلویزیون RCN گفت که برخی از سربازان چهار روز متوالی را در یک فاحشه خانه سپری کردند
[ترجمه ترگمان]یک فاحشه Popayan به تلویزیون RCN گفت که برخی سربازان چهار روز متوالی را در فاحشه خانه سپری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. SANTIAGO (Reuters) - A Chilean prostitute has auctioned 27 hours of sex to raise money for the country's largest charity during an annual fund-raising campaign.
[ترجمه مهدی] خبرگذاری رویترز : یک روسپی اهل شیلی پول بدست امده ۲۷ ساعت از زمان انجام سکس خود را برای بخشیدن به بزرگترین خیریه کشور در زمان برگزاری کمپین بخشیدن کمک های همگانی پرداخت نمود
|
[ترجمه گوگل]سانتیاگو (رویترز) - یک روسپی شیلیایی 27 ساعت رابطه جنسی را برای جمع آوری پول برای بزرگترین موسسه خیریه کشور طی یک کمپین سالانه جمع آوری کمک به حراج گذاشت
[ترجمه ترگمان]SANTIAGO (رویترز)- یک روسپی اهل شیلی در طی یک کمپین سالیانه جمع آوری سرمایه، ۲۷ ساعت از سکس را به حراج گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How can this university prostitute itself with this dictator here?
[ترجمه گوگل]این دانشگاه چطور با این دیکتاتور اینجا تن فروشی می کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه این دانشگاه می تواند خود را با این دیکتاتور در اینجا روسپی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prostitute industry firstly started in the religious rite in ancient Greece.
[ترجمه مهدی] تجارت و بیزینس روسپی گری ابتدا در مرسومات مذهبی در یونان باستان آغاز گردید
|
[ترجمه گوگل]صنعت فاحشه ابتدا در آیین مذهبی در یونان باستان آغاز شد
[ترجمه ترگمان]صنعت روسپی ابتدا در مراسم مذهبی یونان باستان آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hooter: We should use new name -- prostitute person!
[ترجمه گوگل]هوتر: ما باید از نام جدید استفاده کنیم - فرد روسپی!
[ترجمه ترگمان]hooter: ما باید از یک فرد روسپی نام جدید استفاده کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jack picks up a prostitute, Georgette, at a cafe.
[ترجمه مهدی] جک یک روسپی اهل گرجستان رو در کافه بار مخ کرد ( بلند کرد )
|
[ترجمه گوگل]جک یک فاحشه به نام ژرژت را در یک کافه می گیرد
[ترجمه ترگمان]، \"جک\" یه فاحشه رو انتخاب کرده \"جرجت\" توی یه کافه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was arrested and charged with being a common prostitute.
[ترجمه گوگل]او دستگیر شد و به عنوان یک روسپی معمولی متهم شد
[ترجمه ترگمان]او دستگیر شد و به داشتن یک فاحشه مشهور متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارگی (اسم)
rupture, laceration, tear, prostitute, horse, rent, prostitution

فاجره (اسم)
prostitute, rakehall

فاحشه (اسم)
drab, fancy women, harlot, besom, whore, slut, prostitute, hooker, geisha, moll, callet, courtesan, madam, madame, wench, hack, trull, hetaera, light-o'love, quean, streetwalker, strumpet

خود فروش (صفت)
purulent, ostentatious, venal, prostitute, bribable, hireling, rotten-hearted, swollen-headed, top-lofty

فاحشه بازی کردن (فعل)
prostitute, fornicate

فاحشه شدن (فعل)
prostitute

برای پول خود را پست کردن (فعل)
prostitute

انگلیسی به انگلیسی

• whore, harlot, person who provides sexual services for a fee
provide sex services for a fee; engage in prostitution; devote oneself to dishonorable causes in return for profit
a prostitute is a person, usually a woman, who has sex with men in exchange for money.

پیشنهاد کاربران

مطمئن نیستم، ولی شاید، شاید، . واژه پرستو که توی فارسی به معنای زن بد کاره استفاده میشه از این واژه گرفته شده باشه.
کسبی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کسب. آنچه شخصی از کسب و ورز و جد و جهد تحصیل کرده باشد. ( ناظم الاطباء ) . مکتسب. ( یادداشت مؤلف ) . آنچه به وسیله سعی و کوشش و مهارت بدست آرند. مقابل فطری. ( فرهنگ فارسی معین ) :
...
[مشاهده متن کامل]

شاه را ایران و توران کسبی و میراثی است
کسبی از تیغ و فرس میراثی از افراسیاب.
سوزنی.
محبت یا فطری بود یا کسبی. ( اوصاف الاشراف ) . رجوع به کسب شود. || روسپی و فاحشه و قحبه. ( ناظم الاطباء ) .

زنچک. [ زَ چ َ ] ( اِ مرکب ) قحبه. زن فاحشه. ( آنندراج ) . زن فاحشه و روسپی. زن ناپارسا و ناپاک. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ماده بعد شود.
کسی که از استعداد و توانایی هاش بد استفاده میکنه و خودش رو حروم میکنه
cocotte
Cyprian
sporting lady
tart
working girl
demimondaine
hustler
slattern
floozie
floozy
jade
slag
fille de joie
trollop
moll
slapper
courtesan
brass
scrubber
harlot
harlot ( 1200 - 1300 ) Old French herlot “wanderer, beggar”
Strange woman
سیاهه. [هََ / هَِ ] ( ص ) کنایه از زن بدکاره و فاحشه و قحبه. ( از برهان ) ( آنندراج ) . زن بدکار که آنرا غر و روسپی نیز گویند و بتازی قحبه خوانند. ( فرهنگ رشیدی ) :
چون کودک دبستان اخلاص و فاتحه
دشنام آن سیاهه زن از بر همی کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

سوزنی.
برفتم بگفتم دوساله وظیفت
چو برف سفیدم بداد آن سیاهه.
انوری ( دیوان چ سعید نفیسی ص 457 ) .

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .
Athanasian wench
obsolete A derogatory term for a lascivious woman who readily has sex with any man who asks for it. Taken from the Athanasian Creed, an early Christian statement of belief from at least the 6th century, the opening words of which translate as "whosoever wishes. "
wench
lady of the night
creature of the night
lady of pleasure
warm ’un ( n. )
a prostitute
naughty dickey - bird ( n. ) [ext. bird n. 1 ( 1a ) ]
a prostitute
daughter of frailty ( n. )
a prostitute
daughter of joy ( n. ) [synon. Fr. fille de joie]
( US ) a prostitute
joy girl ( n. ) ( also joy lady, joy woman ) [lit. trans. Fr. fille de joie]
( US ) a prostitute
free trader ( n. ) [a play on SE free trade, a policy that does not restrict imports or exports]
a prostitute, a promiscuous girl or woman
red petticoat ( n. )
a prostitute
lioness n.
a prostitute
Barbary hen n.
a prostitute
Bankside lady n.
also Bankside beauty, . . . wench
[Bankside, on the south bank of the Thames at Southwark, the centre of London prostitution during the 17C]
a prostitute
bird of passage ( n. )
( US ) a prostitute
bird of paradise, bird of youth, dickey - bird= a prostitute, a promiscuous woman
stone - thumper ( n. )
a prostitute
laker lady n.
[for ety. see lady of the lake under lady n. ]
a prostitute
sempstress n.
also seamster, sempster, semptress
a prostitute
cock - tail ( n. )
bed - faggot ( n. ) ( also bed - fagot )
baggage
پرستو
خود رو خراب کردن ( مثلاً من فوتبالم خوبه اما میرم کشتی به خاطر منافع به خصوص پول ) زن هرز هم معنی میده
تن فروشی
کارگری جنسی
business girl
woman of ill repute
نَشمِه = روسپی
نَشمِهیدَن = مانند روسپی رفتاریدن/ بی - بند - و - بار بودن
prostitute ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: روسپی
تعریف: شخصی، معمولاً یک زن، که در فعالیت جنسی برای دریافت پول شرکت می کند
روسپی، فاحشه
زن بدکاره

فاسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس