1. His instructor offered a more prosaic explanation for the surge in interest.
[ترجمه گوگل]مربی او توضیح ساده تری برای افزایش علاقه ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]مربی او توضیح مبتذلی را برای موج بهره پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The reality, however, is probably more prosaic.
[ترجمه گوگل]با این حال، واقعیت، احتمالاً بدبینانه تر است
[ترجمه ترگمان]با این حال، واقعیت احتمالا بیش از حد ملال آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My diary entries are filled with prosaic happenings.
[ترجمه گوگل]نوشته های خاطرات من مملو از اتفاقات غیرعادی است
[ترجمه ترگمان]یادداشت های روزانه من پر از اتفاقات عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Real danger is prosaic in comparison.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با خطر واقعی، غیرعادی است
[ترجمه ترگمان]خطر واقعی در مقایسه عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The truth itself was only slightly more prosaic.
[ترجمه گوگل]حقیقت به خودی خود فقط اندکی پیشروتر بود
[ترجمه ترگمان]حقیقت فقط اندکی بیش از حد ملال آور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Even something as prosaic as a roast chicken Jasper could transform into something nearly lyrical.
[ترجمه گوگل]حتی چیزی شبیه به یک جوجه کباب جاسپر می تواند به چیزی تقریباً غنایی تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]حتی چیزی به اندازه یک مرغ بریان شده بود که جا سپر می توانست به چیزی شاعرانه تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The prosaic sight of monks going about their everyday business, just when she needed them, was irresistible.
[ترجمه گوگل]منظره آزاردهنده راهبان که درست زمانی که او به آنها نیاز داشت به کارهای روزمره خود می پرداختند، غیر قابل مقاومت بود
[ترجمه ترگمان]منظره عادی راهبان درباره کار روزمره آن ها، درست موقعی که به آن ها احتیاج داشت، غیرقابل مقاومت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Bloomwater's present owner was a more prosaic figure, Sir Lionel Newman, the paper magnate.
[ترجمه گوگل]مالک فعلی بلوم واتر شخصیتی پیشروتر، سر لیونل نیومن، نجیب زاده کاغذ بود
[ترجمه ترگمان]مالک محل فعلی، سر prosaic Newman، آن مرد محترم روزنامه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The present-day ambience was slightly more prosaic.
[ترجمه گوگل]فضای امروزی کمی ساده تر بود
[ترجمه ترگمان]محیط زندگی امروزی اندکی بیش از حد ملال آور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Must we find all work prosaic because our grandfather built an early synagogue?
[ترجمه گوگل]آیا باید همه کارها را بدبینانه بدانیم زیرا پدربزرگ ما کنیسه اولیه ساخته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما باید همه کار را ملال آور کنیم، چرا که پدربزرگ ما یک کنیسه تازه ساخت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The truth was a little more prosaic.
[ترجمه گوگل]حقیقت کمی پیش پا افتاده تر بود
[ترجمه ترگمان]حقیقت کمی بیش از حد معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Reports are commonly prosaic, dull, pompous and patronising and written with selfish disregard for the reader.
[ترجمه گوگل]گزارشها معمولاً عامیانه، کسلکننده، پرشکوه و حامیانه هستند و با بیاعتنایی خودخواهانه به خواننده نوشته میشوند
[ترجمه ترگمان]این گزارش ها به طور معمول کسل کننده، کسل کننده، متکبر و دلسوز هستند و با بی توجهی خودخواهانه به خواننده نوشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The furniture is prosaic and modern.
14. For the prosaic Flask, the doubloon stands only for so many cigars that he could buy.
[ترجمه گوگل]برای فلاسک پروزایک، دوبلون فقط برای تعداد زیادی سیگار که می توانست بخرد است
[ترجمه ترگمان]برای این فلاسک ملال آور، این اشرفی فقط به خاطر این همه سیگار است که می تواند بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Metamorphosen is comparatively prosaic and suffers from a slightly top-heavy balance which gives undue prominence to the leader.
[ترجمه گوگل]Metamorphosen نسبتاً معمولی است و از تعادل کمی بالا به سنگین رنج می برد که به رهبر برجسته می شود
[ترجمه ترگمان]Metamorphosen نسبتا معمولی است و از تعادل نسبتا سنگینی رنج می برد که برجستگی ویژه ای به رهبر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید