propitiate

/prəˈpɪʃɪeɪt//prəˈpɪʃɪeɪt/

معنی: تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن
معانی دیگر: (خداوند یا خدایان را) بر سر مهر آوردن، خشنود کردن، دل کسی را به دست آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: propitiates, propitiating, propitiated
مشتقات: propitiatory (adj.), propitiatingly (adv.), propitiator (n.)
• : تعریف: to overcome the disfavor or distrust of; conciliate; appease.
مترادف: appease, conciliate, disarm, pacify
متضاد: provoke
مشابه: allay, lull, mollify, placate, reconcile, soothe

- He hoped to propitiate the goddess by slaying the vicious monster.
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود که با کشتن هیولای شریر، الهه را جبران کند
[ترجمه ترگمان] او امیدوار بود که با کشتن آن هیولای خبیث، آن الهه را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sacrifices made to propitiate gods
قربانیانی که برای خشنود کردن خدایان ایثار می شدند

2. I've never gone out of my way to propitiate people.
[ترجمه گوگل]من هرگز از راه خود برای تسکین مردم خارج نشده ام
[ترجمه ترگمان]من تا به حال از راه خودم برای دلداری دادن مردم بیرون نرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These ancient ceremonies propitiate the spirits of the waters.
[ترجمه گوگل]این مراسم باستانی روح آب ها را تسکین می دهد
[ترجمه ترگمان]این تشریفات قدیمی مایه آرامش ارواح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. propitiate the gods with a sacrifice.
[ترجمه ابوالقاسم امینی] با یک قربانی خشم خدایان را فرو نشانید.
|
[ترجمه گوگل]خدایان را با یک قربانی جبران کنید
[ترجمه ترگمان]gods را با یک قربانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. offered sacrifices to propitiate the gods.
[ترجمه گوگل]قربانی هایی برای جبران خدایان تقدیم کرد
[ترجمه ترگمان]به خدا فداکاری کردند تا به خدایان رحم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He displayed himself steadfastly resolved to propitiate and favour that implacable city.
[ترجمه گوگل]او خود را مصمم به تسکین و حمایت از آن شهر بی رحم نشان داد
[ترجمه ترگمان]او با سماجت خود را به این شهر سنگدل و سنگدل نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sacrifices were made to propitiate the gods.
[ترجمه گوگل]قربانی هایی برای جبران خدایان انجام می شد
[ترجمه ترگمان]Sacrifices برای تسکین دادن خدایان ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Vaishnava scriptures advise one to propitiate Radha and obtain her grace in order to realize Sri Krishna. So the tortured devotee now turned his prayer to her.
[ترجمه گوگل]متون مقدس وایشناوا به فرد توصیه می کند که برای درک سری کریشنا، رادا را تسکین دهد و فیض او را به دست آورد پس عابد شکنجه شده اکنون دعایش را متوجه او کرد
[ترجمه ترگمان]متون مقدس Vaishnava به یکی از propitiate Radha توصیه می کنند تا Radha را تصحیح کرده و به او کمک کنند تا به Sri برسد بدین ترتیب، فدایی مورد شکنجه، برای او دعا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They offer a sacrifice to propitiate the god.
[ترجمه گوگل]آنها برای جبران خدا قربانی می کنند
[ترجمه ترگمان]اونا یه فداکاری رو برای تسکین دادن خدا انجام میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They offered sacrifices to propitiate the gods.
[ترجمه گوگل]آنها برای جبران خدایان قربانی می دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای فرو نشاندن خدایان قربانی دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. McKinley was eager to propitiate the agrarian Middle west after close over Bryan in 189
[ترجمه گوگل]مک کینلی پس از نزدیک شدن به برایان در سال 189 مشتاق بود که غرب میانه کشاورزی را تسکین دهد
[ترجمه ترگمان]مک کینلی مشتاق بود تا بعد از پایان کار برایان در سال ۱۸۹ به قسمت خاور میانه فرود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In those days people might sacrifice a goat or sheep to propitiate an angry god.
[ترجمه گوگل]در آن روزها مردم ممکن بود یک بز یا گوسفند را برای جبران خدای خشمگین قربانی کنند
[ترجمه ترگمان]در آن روزها مردم ممکن است بز یا گوسفند قربانی کنند تا یک خدای خشمگین را ارضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The radicals in the party were clearly sacked to propitiate the conservative core.
[ترجمه گوگل]رادیکال های حزب به وضوح اخراج شدند تا هسته محافظه کار را تسکین دهند
[ترجمه ترگمان]تندروها در حزب به وضوح برای propitiate هسته محافظه کاران غارت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ritual offerings of meat, spices and wines were made by the mortal family to propitiate the restless spirit.
[ترجمه گوگل]برای تسکین روح ناآرام، تقدیم آئینی گوشت، ادویه و شراب توسط خانواده فانی انجام شد
[ترجمه ترگمان]خوراک، ادویه و شراب به وسیله خانواده فانی تامین می شد تا روح ناآرام را تسکین بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

خشم کسی را فرونشاندن (فعل)
propitiate, atone, subdue one's anger

خشم را فرو نشاندن (فعل)
propitiate

استمالت کردن (فعل)
soothe, propitiate

انگلیسی به انگلیسی

• appease; gain the good will of; atone for
if you propitiate a person or a god, you try to please them because they are angry or impatient; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جبران زحمت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : propitiate
✅️ اسم ( noun ) : propitiation
✅️ صفت ( adjective ) : propitiatory
✅️ قید ( adverb ) : _
فرونشاندن خشم کسی با تعریف و تمجید کردن یا تشکر کردن از او
آرام کردن

بپرس