properly

/ˈprɑːpərli//ˈprɒpəli/

درست، بطور صحیح، موافق اداب، بطورشایسته، کاملا، خیلی خوب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in an appropriate way.
متضاد: improperly
مشابه: seemly, well

(2) تعریف: correctly.
متضاد: improperly, wrong
مشابه: right

(3) تعریف: with decorum.
متضاد: improperly, indecorously
مشابه: right, seemly

(4) تعریف: completely.

(5) تعریف: with good reason; justifiably.
متضاد: improperly
مشابه: well

جمله های نمونه

1. properly managed, we have enough food to last us two months
اگر مدیریت صحیح به کار بریم،غذا برای دو ماه کافی خواهد بود.

2. place the books properly
کتاب ها را درست بچین.

3. they were not properly rigged for that long mountain climbing
آنها به طور شایسته ای برای آن کوهنوردی طولانی مجهز نشده بودند.

4. get the door to close properly
کاری کن که در درست بسته شود.

5. the gears do not engage properly
دنده ها (یا چرخ دنده ها) درست به هم جفت نمی شوند.

6. the hose should be looped properly to prevent kinks
برای جلوگیری از تاب خوردگی،شیلنگ را باید درست حلقه کرد.

7. they did not receive us properly
آنها ما را درست تحویل نگرفتند.

8. the car's spark plug does not spark properly
شمع اتومبیل درست جرقه نمی زند.

9. i did not understand the story at all because its parts did not properly jell
اصلا داستان رانفهمیدم چون جزئیات آن درست شکل نیافته بود.

10. Make sure the letter is properly addressed.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که نامه به درستی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که این نامه به درستی مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Allow the meat to thaw properly before cooking it.
[ترجمه گوگل]قبل از پختن، اجازه دهید گوشت به خوبی آب شود
[ترجمه ترگمان]بگذارید گوشت قبل از طبخ به درستی آب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ensure that all the waste is properly and safely disposed of.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام زباله ها به درستی و ایمن دفع می شوند
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام زباله ها به درستی و بدون امنیت دفع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The brakes don't seem to be working properly.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ترمزها درست کار نمی کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که ترمزها درست کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is difficult to assess the building's value properly without seeing it.
[ترجمه گوگل]ارزیابی ارزش ساختمان به درستی بدون دیدن آن دشوار است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی صحیح ارزش ساختمان بدون دیدن آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The focus on my camera isn't working properly.
[ترجمه گوگل]فوکوس روی دوربین من درست کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]فوکوس بر روی دوربین من به درستی کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Part of my steak isn't cooked properly.
[ترجمه marjan] قسمتی از استیک من به درستی پخته نشده
|
[ترجمه گوگل]بخشی از استیک من به درستی پخته نشده است
[ترجمه ترگمان]قسمتی از استیک من درست پخته نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The crates had not been properly secured to the truck.
[ترجمه گوگل]جعبه ها به درستی روی کامیون محکم نشده بودند
[ترجمه ترگمان]صندوق ها را به خوبی به کامیون بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It was too dark to see properly.
[ترجمه گوگل]هوا خیلی تاریک بود که نمی‌توانست درست ببیند
[ترجمه ترگمان]هوا آنقدر تاریک بود که نمی شد آن را تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] صحیح- بطور شایسته
[ریاضیات] به طور کامل، خاصیت

انگلیسی به انگلیسی

• well; correctly; fittingly; justly
if something is done properly, it is done correctly and satisfactorily.

پیشنهاد کاربران

به طور صحیح، درست
مثال: Make sure to wash your hands properly before eating.
حتماً اطمینان حاصل کنید که دست هایتان را به طور صحیح قبل از خوردن بشویید.
اکیدأ
آنطور که باید و شاید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : propriety / properness
✅️ صفت ( adjective ) : proper
✅️ قید ( adverb ) : properly
به خوبی
به طور کامل
به راستی
به طور عامیانه میگیم اونطوری که به دلم بچسبه
بجا ، مناسب
درست حسابی
صرفاً
?? Do you have my voice
Yes but not properly
1.
INFORMAL
BRITISH
thoroughly
completely
2.
Satisfactorily
Correctly
3.
suitably
appropriately
4.
Exactly
به طور کامل
1. به درستی
2. در واقع، واقعا ( in fact _ really )
بطور صحیح
Correctly
درخور و شایسته
مبادی آداب
به معنی دقیق/واقعی کلمه
به درستی
مناسب
درست صحیح
به طور قطع
قطعا
به دلخواه
به ططور مناسب
دقیقا
Correctly
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس