propellant

/prəˈpelənt//prəˈpelənt/

معنی: عامل، انگیزه، نیروی محرکه، راننده، محرک
معانی دیگر: (به ویژه باروت و غیره که پرتابه را به جلو می راند) پیشران، propellent عامل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: that which provides the force that propels, such as an explosive charge in a firearm.

(2) تعریف: that which serves as a vehicle for the thing propelled, such as compressed gas in an aerosol container.

جمله های نمونه

1. In a nuclear engine they are simply the propellant gas boiled off stored liquid.
[ترجمه گوگل]در یک موتور هسته ای آنها به سادگی گاز پیشران هستند که از مایع ذخیره شده جوشانده می شوند
[ترجمه ترگمان]در یک موتور هسته ای، آن ها به سادگی سوخت محرکه مایع ذخیره شده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The propellant flow rates were controllable either manually or via the on-board computer system.
[ترجمه گوگل]نرخ جریان پیشرانه به صورت دستی یا از طریق سیستم کامپیوتری روی برد قابل کنترل بود
[ترجمه ترگمان]سرعت جریان سوخت به صورت دستی و یا از طریق سیستم کامپیوتر بر روی صفحه کنترل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The round objects are the propellant tanks.
[ترجمه گوگل]اجسام گرد مخازن پیشران هستند
[ترجمه ترگمان]اشیا گرد، تانک های سوخت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Then a flaring swish as its propellant ignited, accelerating it helter-skelter accumulating redoubtable kinetic energy. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]سپس یک چرخش شعله ور در حالی که پیشرانش مشتعل شد، آن را شتاب داد و انرژی جنبشی غیرقابل شک انباشته کرد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]سپس یک دم شعله ور که سوخت شعله ور شد، آن را به سرعت در نوردید و انرژی جنبشی سهمگین را جمع و جور کرد فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This propellant combination performs well and permits a fairly compact vehicle design.
[ترجمه گوگل]این ترکیب پیشرانه عملکرد خوبی دارد و طراحی خودرو نسبتاً جمع و جور را امکان پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]این ترکیب محرک خوب عمل می کند و به طراحی یک وسیله نقلیه نسبتا فشرده اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thus the propellant remains in the can, can not damage the environment and is unavailable for abuse.
[ترجمه گوگل]بنابراین پیشرانه در قوطی باقی می ماند، نمی تواند به محیط زیست آسیب برساند و برای سوء استفاده در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین سوخت در قوطی باقی می ماند و نمی تواند به محیط آسیب برساند و برای سو استفاده در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first propellant segment is moulded into an eleven-point star with the points facing inward.
[ترجمه گوگل]اولین بخش پیشرانه به شکل یک ستاره یازده نقطه ای با نقاط رو به داخل ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]اولین بخش سوخت در یک ستاره یازده نقطه ای با نقاط رو به داخل شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To liquefy them for storage in propellant tanks, a considerable amount of electrical energy must be expended to run refrigeration equipment.
[ترجمه گوگل]برای مایع کردن آنها برای ذخیره در مخازن سوخت، مقدار قابل توجهی انرژی الکتریکی باید برای راه اندازی تجهیزات تبرید صرف شود
[ترجمه ترگمان]برای نگهداری آن ها در مخازن سوخت، مقدار قابل توجهی از انرژی الکتریکی باید برای راه اندازی تجهیزات یخچال صرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ozone has been considered as a candidate rocket propellant for over sixty years.
[ترجمه گوگل]اوزون بیش از شصت سال است که به عنوان پیشران موشک کاندید در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]لایه ازون به عنوان سوخت موشک برای بیش از شصت سال در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Columbia lacked at least 450 pounds of propellant in its forward and aft fuel tanks for the task.
[ترجمه گوگل]اما کلمبیا برای انجام این کار حداقل 450 پوند پیشرانه در مخازن سوخت جلو و عقب خود نداشت
[ترجمه ترگمان]اما کلمبیا فاقد حداقل ۴۵۰ پوند سوخت در جلو و تانکرهای سوخت برای این کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Early designs used four propellant tanks-two for the fuel and two for the oxidizer.
[ترجمه گوگل]در طرح های اولیه از چهار مخزن پیشران استفاده می شد که دو تا برای سوخت و دو تا برای اکسید کننده استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]در طراحی اولیه چهار موشک سوخت - دو برای سوخت و دو برای oxidizer استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It also allowed the rocket to settle under the stresses produced by the mass of propellant.
[ترجمه گوگل]همچنین به موشک اجازه می‌دهد تحت تنش‌های ناشی از توده پیشران مستقر شود
[ترجمه ترگمان]همچنین به راکت این امکان را داد که تحت تنش های تولید شده توسط نیروی محرک حل و فصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thermal energy extracted from the reactor would boil a propellant liquid.
[ترجمه گوگل]انرژی حرارتی استخراج شده از راکتور یک مایع پیشران را می جوشاند
[ترجمه ترگمان]انرژی حرارتی استخراج شده از رآکتور مایع محرک را به جوش می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus, this mission is so demanding that we are forced to use liquid hydrogen as the propellant.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این ماموریت آنقدر سخت است که ما مجبور به استفاده از هیدروژن مایع به عنوان پیشران هستیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این ماموریت به حدی می طلبد که ما مجبوریم از هیدروژن مایع به عنوان سوخت استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The descent engine occupied the centre section, with the propellant tanks arranged symmetrically round the outside to balance the weight distribution.
[ترجمه گوگل]موتور فرود بخش مرکزی را اشغال می کرد و مخازن پیشران به طور متقارن دور بیرونی چیده شده بودند تا توزیع وزن را متعادل کنند
[ترجمه ترگمان]موتور پایین بخش مرکزی را اشغال کرده بود و تانک های سوخت به طور قرینه یکدیگر را در جهت متعادل کردن توزیع وزن قرار داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

نیروی محرکه (اسم)
locomotive force, propulsion, motive force, propellant

راننده (صفت)
propellant

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

تخصصی

[شیمی] پیشران

انگلیسی به انگلیسی

• explosive material used to drive ammunition rockets and other projectiles
pushing, thrusting, driving; moving forward, propelling forward
a propellant is something, for example a motor, chemical, or fuel, that causes an object to move forwards.
a propellant is also a gas that is used in aerosol cans that forces the contents out when the button is pressed.

پیشنهاد کاربران

propellant ( هوافضا )
واژه مصوب: پیش رانه
تعریف: مادۀ فراهم کنندۀ نیروی رانش موشک شامل سوخت کاهنده و اکسنده
Propel ::: پیشبردن
Propulsion ::: پیشرانش
Propulsive:::: پیشران، پیشبرنده ( جلوبرنده ) [صفت ]
Propellant::: پیشران[اسم]
نیروی پیشرانه = سوخت
پیش برنده
پیشرانه

بپرس