pronounced

/prəˈnaʊnst//prəˈnaʊnst/

چشمگیر، مشخص، غیر قابل اشتباه، تاکید شده، گفته، اظهار شده، اعلام شده، معلوم، قطعی، مسلم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pronouncedly (adv.)
(1) تعریف: spoken or articulated.
مترادف: articulated, enunciated, spoken, uttered, vocalized
مشابه: oral, voiced

(2) تعریف: marked or noticeable.
مترادف: clear-cut, conspicuous, decided, definite, distinct, marked, noticeable, unmistakable, well-defined
متضاد: imperceptible, unnoticeable
مشابه: apparent, clear, evident, manifest, obtrusive, obvious, outstanding, patent, plain, positive, salient, thick, unquestionable

- a pronounced change in the weather
[ترجمه گوگل] تغییر شدید آب و هوا
[ترجمه ترگمان] یک تغییر آشکار در آب و هوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a pronounced change
دگرگونی چشمگیر

2. the court pronounced him guilty
دادگاه او را گناهکار شناخت.

3. the judge pronounced him innocent
قاضی او را بی گناه اعلام کرد.

4. He spoke with a pronounced stutter.
[ترجمه گوگل]با لکنت شدید صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The year 1705 is usually pronounced seventeen o five.
[ترجمه Mahdi] سال 1705 را بصورت سال17 وپنج گفته می شود
|
[ترجمه گوگل]سال 1705 معمولاً هفده یا پنج تلفظ می شود
[ترجمه ترگمان]۱۷۰۵)معمولا در سن ۱۷ سالگی اعلام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Words written alike are often pronounced differently.
[ترجمه گوگل]کلماتی که به طور یکسان نوشته می شوند، اغلب متفاوت تلفظ می شوند
[ترجمه ترگمان]کلماتی که به طور یک سان نوشته شده غالبا به صورت متفاوتی تلفظ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm told I have a very pronounced English accent when I speak French.
[ترجمه گوگل]به من می گویند وقتی فرانسوی صحبت می کنم لهجه انگلیسی بسیار واضحی دارم
[ترجمه ترگمان]به من گفته اند که وقتی به زبان فرانسه حرف می زنم لهجه انگلیسی زیادی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had a pronounced Scottish accent.
[ترجمه گوگل]او لهجه اسکاتلندی برجسته ای داشت
[ترجمه ترگمان]لهجه اسکاتلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The doctors pronounced that he was no longer in danger.
[ترجمه گوگل]پزشکان اعلام کردند که او دیگر در خطر نیست
[ترجمه ترگمان]دکترها اعلام می کردند که او دیگر در خطر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Press reports beforehand confidently pronounced that an agreement had already been reached.
[ترجمه گوگل]گزارش های مطبوعاتی قبلاً با اطمینان اعلام کردند که توافقی قبلاً حاصل شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها مطبوعاتی قبل از این اعلام کردند که توافقی حاصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She pronounced the word very slowly and precisely.
[ترجمه گوگل]او کلمه را بسیار آهسته و دقیق تلفظ کرد
[ترجمه ترگمان]کلمات را آهسته و دقیق تلفظ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The minister pronounced the benediction.
[ترجمه گوگل]وزیر دعای خیر کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She speaks with a pronounced French accent.
[ترجمه گوگل]او با لهجه فرانسوی واضح صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]با لهجه غلیظ فرانسوی حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She pronounced him the winner of the competition.
[ترجمه گوگل]او را برنده مسابقه اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]او او را برنده مسابقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• significant, considerable; enunciated, articulated; clear, evident; declared, announced; conspicuous, noticeable
something that is pronounced is very noticeable.

پیشنهاد کاربران

قابل توجه
تلفظ شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pronounce
✅️ اسم ( noun ) : pronouncement / pronunciation
✅️ صفت ( adjective ) : pronounced / pronounceable
✅️ قید ( adverb ) : pronouncedly
۱. تلفظ کرد ( past verb )
۲. بسیار چشمگیر، شدید و قابل توجه ( adj )
∆ Foot fetishism is Pronounced sexual interest in feet
انشاء کرد
pronounced :واضح ، عیان ، مشهود
متضاد آن واژه subtle است: نامحسوس ، ناپیدا
the effect of insulator unit number on MCL reduction is more pronounced.
مشهود تر است
بارز تر است
آشکار ، مشهود
this case is more pronounced with men
این مورد در مردان مشهود تر است ( آشکار تر است )
برجسته
His brows was thick and pronounced
ابروهایش ضخیم و برجسته بود
اظهار کرد
تاکید کرد
مشهود
بارز
رسا، گویا، بَیِن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس