pronominal

/proʊˈnɒmɪnl̩//prəʊˈnɒmɪnl̩/

معنی: ضمیری، وابسته به ضمیر، شبیه ضمیر
معانی دیگر: (دستور زبان) وابسته به ضمیر، جانامی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pronominally (adv.)
• : تعریف: of, concerning, acting as, or derived from a pronoun.

- the pronominal adjective "my"
[ترجمه گوگل] صفت ضمیری "من"
[ترجمه ترگمان] صفت \"من\" صفت \"من\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The pronominal function of gender reflects a genuine, non-arbitrary distinction between male and female.
[ترجمه گوگل]عملکرد اسمی جنسیت نشان دهنده تمایز واقعی و غیر دلخواه بین مرد و زن است
[ترجمه ترگمان]عملکرد pronominal جنسیت، تمایز arbitrary و non بین مرد و زن را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lyons suggests that this x retains a pronominal element, as well as containing an adverbial element similar to here.
[ترجمه گوگل]لیون پیشنهاد می‌کند که این x یک عنصر ضمیری را حفظ می‌کند، و همچنین حاوی یک عنصر قید شبیه به اینجا است
[ترجمه ترگمان]لیون پیشنهاد می کند که این x یک عنصر pronominal را حفظ کند، همچنین حاوی یک عنصر adverbial مشابه اینجا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In these cases, pronominal reference is naturally plural, as with they, them, these, and so on.
[ترجمه گوگل]در این موارد، مرجع ضمیر به طور طبیعی جمع است، مانند آنها، آنها، اینها و غیره
[ترجمه ترگمان]در این موارد، مرجع pronominal به طور طبیعی جمع است، همانند آن ها، آن ها، اینها، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's assume that proportions of full NP to pronominal subjects stays constant throughout development.
[ترجمه گوگل]بیایید فرض کنیم که نسبت NP کامل به موضوعات ضمیری در طول توسعه ثابت بماند
[ترجمه ترگمان]فرض کنیم که نسبت های NP کامل به موضوعات pronominal در طول توسعه ثابت باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper mainly discusses the third person pronominal anaphora.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً در مورد آنافورا ضمیری سوم شخص بحث می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده در مورد شخص ثالث pronominal anaphora بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The English and Chinese unmarked personal anaphora are pronominal anaphora and zero anaphora respectively.
[ترجمه گوگل]آنافورای شخصی بدون علامت انگلیسی و چینی به ترتیب آنافورای ضمیری و آنافورای صفر هستند
[ترجمه ترگمان]The های شخصی بدون علامت انگلیسی و چینی به ترتیب pronominal anaphora و صفر anaphora هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pronominal anaphora is one kind of anaphora.
[ترجمه گوگل]آنافورا ضمیری یکی از انواع آنافورا است
[ترجمه ترگمان]pronominal anaphora یک نوع of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This continuum stretches from full repetition at one end of the scale to pronominal reference at the other.
[ترجمه گوگل]این پیوستار از تکرار کامل در یک سر مقیاس تا مرجع ضمیری در انتهای دیگر امتداد دارد
[ترجمه ترگمان]این پیوستار از تکرار کامل در یک انتهای مقیاس تا مرجع pronominal در طرف دیگر امتداد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This line of reasoning is intended to provide a means for felicitous plural and singular pronominal reference under appropriate circumstances.
[ترجمه گوگل]این خط استدلال در نظر گرفته شده است تا در شرایط مناسب، وسیله ای برای ارجاع ضمیری خوشایند جمع و مفرد فراهم کند
[ترجمه ترگمان]این خط از استدلال به منظور فراهم آوردن ابزاری برای مرجع عمومی و مرجع متمایز در شرایط مناسب می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The following text illustrates the kind of problem that the pronominal function of gender can pose in translation.
[ترجمه گوگل]متن زیر نوع مشکلی را که تابع اسمی جنسیت می تواند در ترجمه ایجاد کند، نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]متن زیر این نوع مشکل را نشان می دهد که تابع pronominal جنسیت می تواند در ترجمه ژست بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "Female fist hand " become for a time " cruel " pronominal.
[ترجمه گوگل]"مشت دست زن" برای مدتی تبدیل به "بی رحمانه" ضمیری شد
[ترجمه ترگمان]\"دست مشت زن\" برای مدتی \"ظالمانه\" تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By around age three, George has ceased using null subjects, and has the following proportions for overt subject use: he uses full NP subjects 25% of the time, and pronominal subjects 75% of the time.
[ترجمه گوگل]در حدود سه سالگی، جورج استفاده از سوژه‌های پوچ را متوقف کرده است و نسبت‌های زیر را برای استفاده آشکار از سوژه‌ها دارد: او در ۲۵ درصد مواقع از سوژه‌های کامل NP و ۷۵ درصد مواقع از سوژه‌های ضمیری استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]در حدود سه سالگی، جورج از استفاده از موضوعات پوچ دست برداشت و نسبت زیر را برای استفاده آشکار مورد استفاده قرار داد: او از موضوعات NP کامل ۲۵ % زمان استفاده می کند و pronominal % از زمان را مورد استفاده قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The left dislocation construction refers to a syntactic structure in which a constituent is moved to the beginning of a sentence and the original position is usually marked by a pronominal element.
[ترجمه گوگل]ساختار نابجایی سمت چپ به ساختار نحوی اشاره دارد که در آن یک جزء به ابتدای جمله منتقل می‌شود و موقعیت اصلی معمولاً با یک عنصر ضمیر مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]ساختار نابجایی چپ به یک ساختار نحوی اشاره دارد که در آن یک جز به ابتدای یک جمله منتقل می شود و موقعیت اصلی معمولا با یک عنصر pronominal مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rule of the distribution of the nominal and pronominal anaphora based on the Rhetorical Structure Theory is employed in this paper to analyze the texts from FIDIC Contract Conditions.
[ترجمه گوگل]در این مقاله از قاعده توزیع آنافورای اسمی و اسمی بر اساس نظریه ساختار بلاغی برای تحلیل متون از شرایط قرارداد FIDIC استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]قاعده توزیع of اسمی و اسمی بر مبنای تیوری ساختار rhetorical در این مقاله به منظور تجزیه و تحلیل متون از شرایط قرارداد fidic بکار گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیری (صفت)
pronominal

وابسته به ضمیر (صفت)
pronominal

شبیه ضمیر (صفت)
pronominal

انگلیسی به انگلیسی

• acting as a pronoun, of a pronoun (grammar)
pronominal means relating to a pronoun.

پیشنهاد کاربران

بپرس