promulgate

/proˈməlɡet//ˈprɒməlɡeɪt/

معنی: اعلام کردن، انتشار دادن، ترویج کردن
معانی دیگر: رواج دادن، اشاعه دادن، (فتوای مذهبی یا حکم و غیره) رسما اعلام کردن، (جزئیات قانون جدید یا نظامنامه و غیره) آگاهاندن، برملا کردن، منتشر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: promulgates, promulgating, promulgated
مشتقات: promulgation (n.), promulgator (n.)
(1) تعریف: to institute (a law or court decree) by proclamation.
مترادف: declare, decree, proclaim
مشابه: announce, pronounce

(2) تعریف: to explain or give instruction in (a doctrine) in public; advocate.
مترادف: advocate
مشابه: elucidate, explain, expound, preach, present, promote, teach

- Feminists promulgated their views on the rights of women.
[ترجمه گوگل] فمینیست ها نظرات خود را در مورد حقوق زنان اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] Feminists نظرات خود را درباره حقوق زنان اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to promulgate education
آموزش و پرورش را اشاعه دادن

2. The shipping industry promulgated a voluntary code.
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل یک کد داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل یک قانون داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The federal government promulgated the Clean Water Act and the Clean Air Act.
[ترجمه گوگل]دولت فدرال قانون آب پاک و قانون هوای پاک را ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال قانون آب تمیز و قانون هوای پاک را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new constitution was promulgated in 1990.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی جدید در سال 1990 اعلام شد
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی جدید در سال ۱۹۹۰ منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new law was finally promulgated in the autumn of last year.
[ترجمه گوگل]قانون جدید سرانجام در پاییز سال گذشته ابلاغ شد
[ترجمه ترگمان]قانون جدید در پاییز سال گذشته اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The constellation of values that these stories promulgate has guided the family for several generations now.
[ترجمه گوگل]مجموعه ارزش‌هایی که این داستان‌ها منتشر می‌کنند، اکنون چندین نسل است که خانواده را هدایت کرده است
[ترجمه ترگمان]این صورت فلکی که این داستان ها را منتشر می کنند، اکنون خانواده را برای چندین نسل هدایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By the Edict of Milan, promulgated in 3 he forbade persecution of all forms of monotheism in the Empire.
[ترجمه گوگل]با فرمان میلان، که در سال 3 منتشر شد، آزار و اذیت همه اشکال یکتاپرستی در امپراتوری را ممنوع کرد
[ترجمه ترگمان]پس از فرمان میلان، که در سال ۳ اعلام شد، آزار و اذیت همه انواع یکتاپرستی در امپراطوری را ممنوع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A series of uniform regulations would be promulgated to allow the central government to exert overall budget control.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از مقررات یکسان برای اجازه به دولت مرکزی برای اعمال کنترل کلی بودجه ابلاغ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از مقررات یکنواخت برای اجازه دادن به دولت مرکزی برای اعمال کنترل کلی بودجه، منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If a statutory definition were to be promulgated, it would lead to confusion, and a spate of litigation.
[ترجمه گوگل]اگر یک تعریف قانونی اعلام شود، منجر به سردرگمی و موجی از دعاوی می شود
[ترجمه ترگمان]اگر تعریف قانونی، انتشار یابد، منجر به سردرگمی و طغیان حقوقی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead of the Baroque or modern architect, Sitte promulgated the values of the mediaeval master builder.
[ترجمه گوگل]سیته به جای معمار باروک یا مدرن، ارزش های استاد ساز قرون وسطایی را تبلیغ کرد
[ترجمه ترگمان]Sitte به جای معماری باروک یا مدرن، ارزش های سازنده قرون وسطی را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The king promulgate a decree.
[ترجمه گوگل]پادشاه فرمانی را صادر می کند
[ترجمه ترگمان]شاه فرمان داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Freedoms may also be suspended by Emergency Regulations promulgated by the Privy Council during a national emergency.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است آزادی ها توسط مقررات اضطراری که توسط شورای خصوصی در هنگام شرایط اضطراری ملی اعلام شده است، به حالت تعلیق درآیند
[ترجمه ترگمان]آزادی های ممکن است با مقررات اضطراری که شورای خصوصی در طی یک وضعیت اضطراری ملی منتشر می کند، به حالت تعلیق درآید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are then specified in regulations promulgated under the authority of the law.
[ترجمه گوگل]سپس در مقرراتی که طبق قانون ابلاغ می شود، مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها در مقررات منتشر شده تحت حاکمیت قانون مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If only Miss Manners had promulgated, like the pope, an encyclical on proper gay conduct.
[ترجمه گوگل]کاش خانم منرز، مانند پاپ، بخشنامه ای در مورد رفتار درست همجنس گرایان منتشر می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر فقط به خاطر ادب و ادب رفتار می کرد مثل پاپ رفتار proper داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلام کردن (فعل)
acclaim, declare, promulgate, notify, blazon, enunciate, herald, exclaim

انتشار دادن (فعل)
promulgate, issue, propagate, advertise, announce

ترویج کردن (فعل)
promulgate, promote, cultivate

تخصصی

[حقوق] منتشر کردن، انتشار دادن قانون، رسمأ اعلام کردن

انگلیسی به انگلیسی

• proclaim, declare; publicize, advertise widely; publish, distribute widely
if people promulgate a new law or idea, they announce it publicly; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ابلاغ کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : promulgate
✅️ اسم ( noun ) : promulgation / promulgator
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
رسما اعلام کردن
منتشر کردن
رسما قانون را به اجرا دراوردن
to officially put a law into effect. Your state may announce a plan to promulgate a new traffic law on January 1st.
رسما اعلام کردن
To promote
To announce
To proclaim
To publicize
To spread
ایجاد کردن

بپرس