programmatic

/ˌproʊɡrəˈmætɪk//ˌprəʊɡrəˈmætɪk/

معنی: برنامهای، وابسته به پروگرام
معانی دیگر: وابسته به موسیقی همراه صحنه و عملیات (در فیلمبرداری و غیره)، وابسته به برنامه ریزی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: programmatically (adv.)
• : تعریف: advocating or adhering to a specific aim or policy.

- a programmatic novel
[ترجمه گوگل] یک رمان برنامه ای
[ترجمه ترگمان] یک رمان برنامه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He gave up on programmatic politics and turned his back on public life.
[ترجمه گوگل]او سیاست های برنامه ای را رها کرد و به زندگی عمومی پشت کرد
[ترجمه ترگمان]او به سیاست های برنامه ای دست زد و پشتش را به زندگی عمومی برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We reaffirmed that programmatic view in 1963 and continue to reaffirm it today.
[ترجمه گوگل]ما در سال 1963 بر آن دیدگاه برنامه‌ای تأکید کردیم و امروز نیز بر آن تأکید می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما این دیدگاه برنامه ای را در سال ۱۹۶۳ دوباره مورد تاکید قرار دادیم و به تجدید نظر آن در امروز ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. WPF supports programmatic access to several different tree structures of objects.
[ترجمه گوگل]WPF از دسترسی برنامه‌ای به چندین ساختار درختی مختلف از اشیا پشتیبانی می‌کند
[ترجمه ترگمان]WPF از دسترسی برنامه ای به چندین ساختار درختی مختلف از اشیا پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The presenter, Mr. TangYongLi programmatic text repeated the vocabulary of "Relief" or "embossment pattern" modelling, causing the formulation of relevant theories about our problems.
[ترجمه گوگل]ارائه دهنده، متن برنامه ای آقای TangYongLi، واژگان مدل سازی "Relief" یا "Embossment Pattern" را تکرار کرد و باعث تدوین نظریه های مرتبط در مورد مشکلات ما شد
[ترجمه ترگمان]مجری برنامه، آقای TangYongLi، دایره لغات \"آسودگی\" یا \"الگوی embossment\" را تکرار کرد و باعث ایجاد نظریه های مرتبط در مورد مشکلات ما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In most cases, programmatic transactions are required in the client layer, meaning that you must programmatically obtain a transaction manager and code the begin, commit, and rollback logic.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، تراکنش‌های برنامه‌ای در لایه مشتری مورد نیاز هستند، به این معنی که باید به صورت برنامه‌نویسی یک مدیر تراکنش دریافت کنید و منطق شروع، تعهد و بازگشت را کدنویسی کنید
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، تراکنش های برنامه ای در لایه مشتری مورد نیاز است، به این معنی که شما باید یک مدیر تراکنش و کد شروع، متعهد، و rollback rollback را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The music is descriptive rather than programmatic.
[ترجمه گوگل]موسیقی به جای برنامه ای، توصیفی است
[ترجمه ترگمان]موسیقی به جای برنامه ای توصیفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Be sure this page is usable when programmatic objects are not supported.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که این صفحه زمانی قابل استفاده است که اشیاء برنامه نویسی پشتیبانی نمی شوند
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که این صفحه زمانی قابل استفاده نیست که اهداف برنامه ای پشتیبانی نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Typically you need to use programmatic transactions in the client layer.
[ترجمه گوگل]معمولاً باید از تراکنش های برنامه نویسی در لایه مشتری استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]به طور معمول شما باید از تراکنش های برنامه ای در لایه مشتری استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Logging with programmatic access . EmailAgent 0 logs success and failure results into an ASCII file that can be accessed both manually and programmatically.
[ترجمه گوگل]ورود به سیستم با دسترسی برنامه ای EmailAgent 0 نتایج موفقیت و شکست را در یک فایل ASCII ثبت می کند که هم به صورت دستی و هم به صورت برنامه نویسی قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]ورود با دسترسی برنامه ای موفقیت log صفر موفقیت و شکست منجر به یک فایل ASCII می شود که هم به صورت دستی و هم با برنامه قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The WebPartManager control also provides a programmatic interface, making it possible to switch the Web Part Page between browse, design, and edit display modes.
[ترجمه گوگل]کنترل WebPartManager همچنین یک رابط برنامه‌نویسی را فراهم می‌کند که امکان جابه‌جایی صفحه بخش وب بین حالت‌های نمایش، طراحی و ویرایش را فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]کنترل WebPartManager همچنین یک رابط برنامه ای فراهم می کند که این امکان را فراهم می آورد تا صفحه وب قسمت بین مرور، طراحی، و ویرایش حالت های نمایش را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Programmatic, guidance system can not be missing.
[ترجمه گوگل]برنامه ای، سیستم هدایت را نمی توان از دست داد
[ترجمه ترگمان]Programmatic، سیستم راهنمایی را نمی توان از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This could not have happened under the old programmatic approach, says Ms Rodin.
[ترجمه گوگل]خانم رودین می‌گوید که این نمی‌توانست تحت رویکرد برنامه‌ای قدیمی اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]خانم Rodin می گوید این اتفاق تحت رویکرد برنامه ای قدیمی رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Using programmatic emulation is useful if you are tired of entering values or even picking values from the data pool every time a component is emulated.
[ترجمه گوگل]اگر از وارد کردن مقادیر یا حتی انتخاب مقادیر از مخزن داده هر بار که یک مؤلفه شبیه سازی می شود خسته شده اید، استفاده از شبیه سازی برنامه ای مفید است
[ترجمه ترگمان]استفاده از emulation برنامه ای مفید است اگر شما از ورود به ارزش ها و یا حتی انتخاب مقادیر از استخر داده ها هر زمانی که یک جز با آن تقلید می شود، استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Verify that programmatic elements are accessible using assistive technology.
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که عناصر برنامه‌ای با استفاده از فناوری کمکی قابل دسترسی هستند
[ترجمه ترگمان]تایید کنید که عناصر برنامه ای با استفاده از فن آوری کمکی در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Programmatic approach -- A specific parser program is written to parse each message format.
[ترجمه گوگل]رویکرد برنامه نویسی - یک برنامه تجزیه کننده خاص برای تجزیه هر قالب پیام نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]روش Programmatic - - یک برنامه parser خاص برای تجزیه هر فرمت پیام نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برنامه ای (صفت)
programmatic

وابسته به پروگرام (صفت)
programmatic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a program, pertaining to a plan or scheme

پیشنهاد کاربران

نظام مند
برنامه دار
به معنی عمل گرا ( بخصوص در فلسفه )
از طریق کد یا برنامه نویسی کردن
مثلا در کتابخانه ری اکت برای ریدایرکت کردن کاربر به یک. URL دیگر از طریق کد ( برنامه نویس ) نه اینکه خود کاربر خودش به اون URL بره استفاده میشه.
مثلا وقتی روی یک دکمه کلیک کرد بره به URL سبد خرید
برنامه ریزی شده، طراحی شده

بپرس