procure

/proˈkjʊr//prəˈkjʊə/

معنی: تحصیل کردن، بدست اوردن، خریدن، خرید کردن، جاکشی کردن
معانی دیگر: به دست آوردن، تدارک کردن، فراهم کردن، پااندازی کردن، قوادی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: procures, procuring, procured
(1) تعریف: to get or get hold of by effort; obtain.
مترادف: acquire, get, obtain, secure
مشابه: achieve, appropriate, attain, buy, commandeer, earn, gain, garner, grasp, purchase, seize, take, win

- During the war, it was difficult to procure the medicine that his wife needed.
[ترجمه كريستين] در طول جنگ تهیه دارویی که همسرش به ان نیاز داشت دشوار بود.
|
[ترجمه گوگل] در زمان جنگ، تهیه داروهای مورد نیاز همسرش دشوار بود
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، تهیه پزشکی که زنش به آن نیاز داشت دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bring about or effect.
مترادف: effect
مشابه: cause, contrive, elicit, induce, land

- They hoped that these measures would procure peace.
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که این اقدامات باعث ایجاد صلح شود
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که این اقدامات صلح را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to obtain the services of (a prostitute) for another person.
مشابه: hustle, solicit, supply

- A prostitute had been procured for the general.
[ترجمه گوگل] یک فاحشه برای ژنرال تهیه شده بود
[ترجمه ترگمان] یک روسپی به خاطر ژنرال تهیه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: procurable (adj.), procurement (n.)
• : تعریف: to serve as a procurer of sexual services.
مترادف: pander, pimp, solicit

جمله های نمونه

1. to procure agreement
توافق به دست آوردن

2. to procure food and clothing for the soldiers
فراهم کردن خوراک و پوشاک برای لشکریان

3. It remained very difficult to procure food, fuel and other daily necessities.
[ترجمه گوگل]تهیه غذا، سوخت و سایر مایحتاج روزانه بسیار دشوار بود
[ترجمه ترگمان]تهیه غذا، سوخت و سایر مایحتاج روزانه بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's managed somehow to procure his telephone number.
[ترجمه گوگل]او به نوعی توانسته شماره تلفن او را بدست آورد
[ترجمه ترگمان]او به طریقی توانسته بود شماره تلفنش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can you procure some tickets for me?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید چند بلیط برای من تهیه کنید؟
[ترجمه ترگمان]می توانید چند تا بلیط برای من تهیه کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Try to procure us some specimens of the polluted water from the river.
[ترجمه گوگل]سعی کنید نمونه هایی از آب آلوده رودخانه را برای ما تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چند نمونه از آب آلوده را از رودخانه تهیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can you procure some specimens for me / procure me some specimens?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید چند نمونه برای من تهیه کنید / برخی از نمونه ها را برای من تهیه کنید؟
[ترجمه ترگمان]می توانید چند نمونه برای من تهیه کنید و از من چند نمونه بگیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He therefore persuaded a friend to procure him a ticket without disclosing his identity.
[ترجمه گوگل]بنابراین او یکی از دوستانش را متقاعد کرد تا بدون فاش کردن هویتش، برایش بلیط تهیه کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین یکی از دوستان خود را متقاعد کرد که بدون آنکه هویت خود را فاش کند بلیط تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or try vinegar, which can be tricky to procure, but complements many of the dumplings.
[ترجمه گوگل]یا سرکه را امتحان کنید، که تهیه آن دشوار است، اما مکمل بسیاری از کوفته ها است
[ترجمه ترگمان]یا اینکه سرکه را امتحان کنیم، که می تواند از آن استفاده کند، اما به کلی از این پیش غذا خوشش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alice offered pamphlets and books, which she would procure for him.
[ترجمه گوگل]آلیس جزوه‌ها و کتاب‌هایی را برای او تهیه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]آلیس نشریات و کتاب ها را به او پیشنهاد کرد که او برای او تهیه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The money will be used to procure medicine and food for local orphanages.
[ترجمه گوگل]این پول برای تهیه دارو و غذا برای یتیم خانه های محلی مصرف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این پول برای تهیه دارو و غذا برای پرورشگاه محلی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One of my friends asked me to procure a position in the bank for him.
[ترجمه گوگل]یکی از دوستانم از من خواست که یک موقعیت در بانک برایش تهیه کنم
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستان من از من خواست که مقامی در بانک برای او تهیه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We want to procure through open bidding 550 small black and white TV set.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم 550 دستگاه تلویزیون سیاه و سفید کوچک را از طریق مناقصه آزاد تهیه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم از طریق باز کردن قیمت یک شبکه تلویزیونی کوچک و سفید و سفید استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Shareholders will procure that the Directors first make a declaration of solvency (if applicable).
[ترجمه گوگل]سهامداران تدارک خواهند دید که مدیران ابتدا یک اعلامیه پرداخت بدهی (در صورت وجود) ارائه کنند
[ترجمه ترگمان]سهام داران به این نتیجه می رسند که مدیران اولین بار بیانیه ای از پرداخت بدهی صادر خواهند کرد (در صورتی که قابل اجرا باشد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Republic of Hong Kong shall not procure water or electricity from China.
[ترجمه گوگل]جمهوری هنگ کنگ نباید آب یا برق را از چین تهیه کند
[ترجمه ترگمان]جمهوری هنگ کنگ آب و برق چین را تامین نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحصیل کردن (فعل)
win, achieve, get, study, earn, procure

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

خریدن (فعل)
procure, buy, shop, bargain, purchase, invest, make a purchase

خرید کردن (فعل)
procure, buy, shop, purchase, invest, make a purchase

جاکشی کردن (فعل)
procure, pimp, pander

تخصصی

[حقوق] طرح کردن دعوی، فراهم کردن، تهیه کردن، به انجام رساندن، تحریک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• obtain, acquire, get; buy, purchase; pimp, obtain people to work as prostitutes
if you procure something, especially something that is difficult to get, you obtain it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تهیه کردن ، خرید کردن ، بدست آوردن ، فراهم کردن
تهیه کردن
به چنگ آوردن
. she's managed to procure his/her telephone number
تسهیل، فراهم سازی
خرید یا خریداری کردن ،
جورکردن
به ارمغان اوردن
تدارک
جاکشی کردن
فراهم کردن

بپرس