prevision

/ˌpriːˈvɪʒn̩//ˌpriːˈvɪʒn̩/

معنی: پیش بینی، تحذیر
معانی دیگر: آینده بینی، غیب گویی، پیشگویی، پیش بینی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: previsional (adj.)
(1) تعریف: an ability to foresee; prescience.
مشابه: prophecy

(2) تعریف: an instance of foreseeing.

جمله های نمونه

1. Some prevision warned the explorer of trouble.
[ترجمه گوگل]برخی پیش‌بینی‌ها به کاوشگر درباره مشکل هشدار می‌دادند
[ترجمه ترگمان]بعضی از prevision به کاشف دردسر هشدار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She previsioned herself in a position where she could repay slurs.
[ترجمه گوگل]او خود را در موقعیتی پیش بینی کرد که بتواند توهین ها را جبران کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را در موقعیتی قرار داد که می توانست حتی یک فحش هم تلافی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Part two introduces the general prevision about determination of dumping in Article WTO Anti - Dumping Agreement.
[ترجمه گوگل]بخش دوم پیش‌بینی کلی در مورد تعیین دامپینگ در ماده موافقتنامه ضد دامپینگ سازمان تجارت جهانی را معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، prevision عمومی را در مورد تعیین دامپینگ در توافقنامه ضد دامپینگ (WTO)معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That prevision provision is partly an effort to gain support from RepubliciansRepublicans.
[ترجمه گوگل]این پیش‌بینی تا حدی تلاشی برای جلب حمایت جمهوری‌خواهان جمهوری‌خواه است
[ترجمه ترگمان]این ماده prevision بخشی از تلاش برای کسب حمایت از RepubliciansRepublicans است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore, food recall system has forbidden prevision on adjusting result in the norm.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سیستم فراخوان مواد غذایی، پیش بینی در تنظیم نتیجه در هنجار را ممنوع کرده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سیستم یادآوری غذا prevision را در تنظیم نتیجه در نرم منع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Good ability in planning, prevision and problems solving.
[ترجمه گوگل]توانایی خوب در برنامه ریزی، پیش بینی و حل مسائل
[ترجمه ترگمان]توانایی خوب در برنامه ریزی، حل مشکلات و حل مشکلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The guarantee of trust interest relies on the law prevision of entity and procedure.
[ترجمه گوگل]تضمین سود امانی متکی بر پیش بینی قانون نهاد و رویه است
[ترجمه ترگمان]تضمین بهره اعتماد بستگی به قانون و رویه قضایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Socialists meanwhile were criticised by other left parties for including in the government bill a prevision provision barring same-sex couples from adopting children.
[ترجمه گوگل]در همین حال، سوسیالیست‌ها از سوی دیگر احزاب چپ به دلیل گنجاندن ماده پیش‌نویسی در لایحه دولتی که زوج‌های همجنس را از فرزندخواندگی منع می‌کند، مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در این میان سوسیالیست ها مورد انتقاد احزاب چپ دیگر از جمله در لایحه دولت لایحه ای مبنی بر ممنوعیت ازدواج زوج های همجنس با فرزند خواندگی را مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

تحذیر (اسم)
warning, determent, premonition, prenotion, prevision

تخصصی

[ریاضیات] پیش بینی
[آمار] پیش اندیشی

انگلیسی به انگلیسی

• foresight, ability to foresee future events; prophecy, ability to predict the future

پیشنهاد کاربران

بپرس