prevailing

/prɪˈveɪlɪŋ//prɪˈveɪlɪŋ/

معنی: عمومی، غالب
معانی دیگر: رایج، متداول، حاکم، موجود، باب، چیره، قوی، (باد) بیش وز، برتر، فائق، شایع، حکم فرما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prevailingly (adv.)
(1) تعریف: having widespread and dominant influence.
مترادف: pervasive, predominant, prevalent, reigning, widespread
مشابه: common, conventional, current, general, governing, popular, principal, rife, ruling, standard, universal, usual

- The miasma theory was the prevailing but incorrect explanation for the cause of cholera and other diseases.
[ترجمه امیری] نظریه میازما ( بخار مسموم کننده ) رایج ولی نادرست برای توضیح علت کولرا و امراض دیگر بود.
|
[ترجمه گوگل] نظریه میاسما توضیح غالب اما نادرست برای علت وبا و سایر بیماری ها بود
[ترجمه ترگمان] عبارت miasma علت غالب اما نادرست علت وبا و دیگر بیماری ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in effect now.
مترادف: actual, current, existent, present
مشابه: extant, occurring, prevalent

- The prevailing winds are westerly.
[ترجمه گوگل] بادهای غالب غربی است
[ترجمه ترگمان] باده ای غالب به سمت غرب حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prevailing government is a dictatorship.
[ترجمه گوگل] حکومت حاکم دیکتاتوری است
[ترجمه ترگمان] حکومت حاکم دیکتاتوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the prevailing rural customs
رسوم روستایی متداول

2. the prevailing winds here are from the north
در اینجا بادهای غالب از سمت شمال می وزند.

3. at the then prevailing price
به قیمتی که در آن وقت حاکم باشد

4. one of the customs prevailing in kashan
یکی از رسوم رایج در کاشان

5. We were horrified at the conditions prevailing in local prisons.
[ترجمه گوگل]ما از شرایط حاکم در زندان های محلی وحشت داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما از شرایط حاکم بر زندان های محلی وحشت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prevailing current flows from east to west.
[ترجمه گوگل]جریان غالب از شرق به غرب جریان دارد
[ترجمه ترگمان]جریان اصلی جریان از شرق به غرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wall gives some protection from the prevailing wind.
[ترجمه گوگل]دیوار در برابر باد غالب محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]این دیوار حفاظت از باد غالب را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This reflects attitudes and values prevailing in society.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده نگرش ها و ارزش های حاکم در جامعه است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده نگرش ها و ارزش های غالب در جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wore her hair in the prevailing fashion and looked ever prettier.
[ترجمه گوگل]او موهایش را به مد رایج می پوشید و همیشه زیباتر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]موهایش را سبک و آراسته بود و زیباتر از همیشه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prevailing wind here is from the south - west.
[ترجمه گوگل]باد غالب اینجا از سمت جنوب غربی است
[ترجمه ترگمان]باد غالب در اینجا از جنوب - غرب می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prevailing mood of public opinion remained hostile.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی غالب افکار عمومی خصمانه باقی ماند
[ترجمه ترگمان]روحیه غالب افکار عمومی همچنان خصمانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yellow is the prevailing color in her room.
[ترجمه گوگل]زرد رنگ غالب در اتاق اوست
[ترجمه ترگمان]زرد رنگ رایج اتاق او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prevailing view seems to be that they will find her guilty.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دیدگاه غالب این است که آنها او را مقصر خواهند دانست
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دیدگاه غالب این باشد که او را گناهکار تشخیص خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The town is kept cool by the prevailing westerly winds.
[ترجمه گوگل]این شهر توسط بادهای غالب غربی خنک نگه داشته می شود
[ترجمه ترگمان]این شهر در اثر وزش باده ای غربی خنک نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمومی (صفت)
common, general, universal, rife, exoteric, popular, public, generic, prevailing, encyclical, overt

غالب (صفت)
overbearing, dominant, conquering, prevailing, predominant, overcoming

تخصصی

[آمار] شایع

انگلیسی به انگلیسی

• common, widespread, predominant, current

پیشنهاد کاربران

موجود
در حالت سوم، علاوه بر شرایط موجود در حالت دو . . .
معادل کُردی:
باوْ
Indicates the most common or widely accepted opinion, belief, or practice in a given group or society. “Prevailing” suggests that something is prevailing over other alternatives or prevailing against opposition.
...
[مشاهده متن کامل]

صفت/ رایج ترین یا پذیرفته شده ترین عقیده، اندیشه یا عمل در یک گروه یا جامعه معین را نشان می دهد.
"prevailing" نشان می دهد که چیزی بر سایر گزینه ها غلبه دارد یا بر مخالفت ها غلبه دارد.
غالب، چیره، رایج
The prevailing view among economists is that free trade benefits the economy.
The prevailing style this season is oversized coats.
The prevailing attitude is that marriage is necessary for a fulfilling life.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-majority/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prevail
اسم ( noun ) : prevalence
صفت ( adjective ) : prevailing / prevalent
قید ( adverb ) : _
Usual
Current
Common
حاکم، موجود، کنونی
غالب، حاکم
1 ) We tried to take advantage of the prevailing south - westerly winds
2 ) The garden is sheltered from the prevailing wind
جاری، در جریان
رایج، متداول، غالب
متداول

بپرس