press forward

جمله های نمونه

1. Aurangzeb seized the moment and pressed forward.
[ترجمه گوگل]اورنگ زیب لحظه را غنیمت شمرده و جلو آمد
[ترجمه ترگمان]Aurangzeb لحظه را فرا گرفت و به جلو فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Alfonso pressed forward on all fronts.
[ترجمه گوگل]آلفونسو در همه جبهه ها به جلو فشار آورد
[ترجمه ترگمان]آلفونسو که در همه جبهه به جلو خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To return to where you were, keep pressing Forward.
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به جایی که بودید، به جلو فشار دهید
[ترجمه ترگمان] که برگردی به جایی که بودی، به جلو فشار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the only real problem was controlling the crowds of voters pressing forward to cast their ballots.
[ترجمه گوگل]اما تنها مشکل واقعی کنترل انبوه رای دهندگانی بود که برای رای دادن به جلو فشار می آوردند
[ترجمه ترگمان]اما تنها مشکل اصلی کنترل جمعیت رای دهندگان بود که به جلو فشار می آوردند تا رای خود را به صندوق ها بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As the race started the crowd pressed forward towards the track.
[ترجمه گوگل]با شروع مسابقه، جمعیت به سمت مسیر حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی که مسابقه شروع شد، جمعیت به سمت مسیر حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Checked again and again, they still pressed forward.
[ترجمه گوگل]بارها و بارها بررسی شد، آنها همچنان به جلو فشار دادند
[ترجمه ترگمان]دوباره و دوباره چک کردم و باز هم به جلو فشار آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kate pressed forward through the crowd to take her place.
[ترجمه گوگل]کیت در میان جمعیت به جلو فشار آورد تا جای او را بگیرد
[ترجمه ترگمان]کیت از میان جمعیت به جلو خم شد تا جای او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The younger man pressed forward, his hands tied behind his back.
[ترجمه گوگل]مرد جوان به جلو فشار داد و دستانش را از پشت بسته بود
[ترجمه ترگمان]مرد جوان به جلو خم شد و دست هایش را پشت سرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jane pressed forward through the crowd to take her place.
[ترجمه گوگل]جین در میان جمعیت به جلو فشار آورد تا جای او را بگیرد
[ترجمه ترگمان]جین از میان جمعیت به جلو خم شد تا جای او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As we now know, the integrated programme was not pressed forward, but a start was made.
[ترجمه گوگل]همانطور که اکنون می دانیم، برنامه یکپارچه به جلو فشرده نشد، بلکه شروع شد
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، برنامه یکپارچه به جلو فشار داده نشد، اما یک شروع انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The crowd pressed forward.
[ترجمه گوگل]جمعیت به جلو فشار آوردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت به جلو فشار آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Big company is in all the time hesitate press forward, because their tradition thinks, reach concern.
[ترجمه گوگل]شرکت بزرگ در تمام مدت دریغ مطبوعات به جلو، چرا که سنت خود فکر می کند، رسیدن به نگرانی
[ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ در تمام این مدت با تردید به جلو فشار می آورد، چون سنت آن ها فکر می کند، به نگرانی می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We should continue to press forward.
[ترجمه گوگل]ما باید به حرکت رو به جلو ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به جلو رفتن ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The peasants were eager to press forward with their work.
[ترجمه گوگل]دهقانان مشتاق بودند کار خود را به پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]روستاییان مشتاق بودند که با کار خود پیش بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• continue onward in the face of opposition

پیشنهاد کاربران

بپرس